جام جان

آهنگ جهان هستی

آهنگ جهان هستی

- اندازه متن +

🌼🔆🌼صبح‌گاه مشترک کائنات🌼🔆🌼

🔹 جلسات هفتگی شرح و تفسیر صحیفه سجادیه (دعای ششم)
📅 تاریخ: 1404/01/28 -21 شوال 1446
✨ جلسه: مشکات نور
🎤 سخنران: استاد علی ساعی

📝 برخی موارد مطرح شده در جلسه:

لیل و نهار؛ سرّی از اسرار خلقت 🔐🌌

از جمله اسرار آفرینش، سرّ لیل و نهار است…

لیل و نهار، ظاهری دارد و باطنی…
و ظاهرِ آن، گواهِ باطنِ خویش است.

لیل و نهار، در این عالم هستی، مثالِ عرشی دارد…
بگوییم: مثال محمدی دارد…


در عصر ما، لیل و نهار مهدوی است 🌙☀️🕊

لیل و نهار، در این عصر، مثال مهدوی دارد…

لیل و نهار:

  • میدان عظیم مسابقه‌ی بندگی خداست.
  • محل عرض اندامِ بندگی‌ست.
  • محل اثبات شایستگیِ بندگی‌ست.

تغییرات لیل و نهار**،
و *إیلاج‌شان در یکدیگر
نشان‌دهنده‌ی **هماهنگی خاصی در جهان هستی‌ست.

تغییراتی موزون، منظم، و معنا‌دار…

یک آهنگ همیشگی، صدای جهان هستی‌ست.
آری… در این جهان، پیوسته آهنگی نواخته می‌شود…

یکی از آن نغمه‌ها، نغمه‌ی تغییرات موزون لیل و نهار است.


لیل و نهار، آهنگ کیهانی در جان ما 🎼💫

در جان ما نیز لیل و نهاری هست…
تغییراتی‌ست… موزوناتی‌ست… هماهنگی‌هایی خاص که نواخته می‌گردد.

کل این جهان هستی، خود دارای لیل و نهار است…

تمام این لیل‌ها و نهارها،
نمایش‌هایی هستند از لیل و نهارِ حقیقی.


لیل و نهار؛ جهان میناتوری آفرینش 🌍🔁

لیل و نهار، در مقیاس زمینی و دنیوی،
در واقع نمونه‌ی کوچکی از کل جهان هستی‌اند.

یعنی:

این لیل و نهار، یک “نمایگر” است…

در دل همین لیل و نهار،
تمام هستی خوابیده است.

از ابتدا تا انتهای خلقت…
این لیل و نهار، خلاصه‌ی کل آفرینش است…

نمایشگر، گزارشگر، کاتب…

کاتب کتاب خدا…
نویسنده‌ی علوم ربانی…
ثبت‌کننده‌ی عجایب هستی…

عجایب خدا را این لیل و نهار نگارش می‌کند…
گزارش می‌دهد… شهادت می‌دهد…
و بر ما نظاره می‌کند…


لیل و نهار؛ ناظر عظیم خداوند 👁📜

خدا، این لیل و نهار را ناظر خویش قرار داده است…

آن خالق بی‌نیاز از هر گزارشگر…
آن خدای قاهر بر تمام بندگان…

لیل و نهار را ناظرِ بندگانش قرار داده…

این، نشان‌دهنده‌ی عظمت لیل و نهار است.

از او بپرس:

کدام شی بزرگ‌ترین گواه است؟

بگو: الله.

او، اکبر شهادت است…

و خدا، لیل و نهار را شاهد بندگانش قرار داد.

پس در دل این لیل و نهار،
عظمتی نهفته است…

که باید آن را شناخت، باید یافت.


لیل و نهار، سند اینکه خدا ما را می‌بیند ✨

لیل و نهار، دو ناظر عظیم خدا هستند…

و چه سؤال عجیبی است:

آیا نمی‌داند…؟ (ألم یعلم)

پاسخش آسان است…
اما کمتر کسی به این یقین رسیده است.

هر کس به این یقین رسید،
آن انسان بس والا و به حقیقت رسیده است.

و در فراز هفتم دعای ششم صحیفه سجادیه،
حضرت زین‌العابدین علیه‌السلام، چنین مناجاتی دارند…


فتح لیل و نهار؛ میدان آزمون بندگی 🏁🌗☀️

اشاره می‌کند که لیل و نهار، میدان حقیقی مسابقه است…
باید پیشی گرفت…
باید هم لیل را، هم نهار را فتح کرد.

فاتحان لیل و نهار، همان بندگان راستین خدایند.

خدا با همه‌ی آن‌ها:

  • کارشان را سامان می‌دهد،
  • اخبارشان را می‌آزماید،
  • می‌نگرد در اوقات فرمانبرداری‌شان،
  • در جایگاه واجبات و مواضع احکامش چگونه‌اند.

تا:

  • بدکار را به سزای کارشان کیفر دهد،
  • و نیکوکار را به نیکوترین پاداش جزا بخشد.

صاحبان عقل‌اند که خواهند فهمید…
در دل این لیل و نهار، خواهند یافت، درک خواهند کرد…

که:

خدا ناظر است،
فوق ناظران است.

اخبار بندگانش را می‌آزماید…
بدون اینکه نیازی به این آزمون باشد…

بلکه یعنی:
به بندگانش اعتبار می‌بخشد… به آن‌ها می‌نگرد…

اگر توجه کنیم به این نگریستن، انسان باید زیرو رو شود…

خالق قاهر، فوق عباد، به بنده‌اش می‌نگرد.

  • اخبارش را می‌آزماید…
  • اوقاتش را می‌سنجد…
  • میزان فرمانبرداری‌اش را می‌سنجد…

به هنگام واجبات، نظاره می‌کند:
چگونه عمل می‌کند…؟

در مواضع احکامش،
خودش ناظر است که چگونه اجرا می‌شوند…

تا روز جزا، عذری نماند…

آیا این بشرِ لبیک‌گو، به کجا رسیده؟
آیا خدای خود را می‌فهمد؟
یا قلبش چنان قسی شده که تمام وجودش منجمد گشته؟

آری…

هرچند این بشر غرق علم باشد،
بدون عقل حازم، علم نخواهد بود.


عقل؛ تنها راه نجات از جهل و جمود 🧠🕯

این عقل است که بشر را از جمود رهایی می‌بخشد.

بدون عقل:

  • درون آب هم تشنه است،
  • درون نور هم کور است،
  • در دل حکمت نیز جاهل است…

این بشر، چون پشت به عقل کرده،
تشنه‌کامِ علم شده…

هرچه در علم غوص می‌رود،
بر جهلش افزوده می‌شود…

آری…

دیده بدون عقل، کوری محض است.
روشنایی، بر ظلمتش می‌افزاید، نه بر هدایتش.


سپیده‌ای که شکافته شد؛ حمد برای صبح خدا 🌄🕊

بار الهی، معبودا، ایزدا…

پس ستایش، حمد، تنها تو را سزاست…

ستایش تو را،
بر آن سپیده‌دمی که برای ما شکافتی…

سپاس می‌گویم، ای خدای من:

  • که صبح‌ها را شکافتی،
  • ما را از روشنایی آن بهره‌مند ساختی،
  • به جست‌وجوی روزی بینا کردی،
  • و از بلاها در امان داشتی…

آری، پروردگار ما صبح‌ها را می‌شکافد…

چگونه؟

کدامین صبح را؟

به خدا، هرچه صبح هست، در این جهان، خدا می‌شکافد.

شکافنده‌ی اصباح است…

از دل این اصباح، دانه‌ی صبح‌های جهان برون می‌آید.

صبح را می‌شکافد… شکوفایش می‌کند…
و عجایب خود را به جهان هستی می‌گستراند.


صبحِ تنفّس‌کننده؛ دم و بازدم هستی 🌬✨

این صبح، صبحی‌ست که تنفّس می‌کند…

و الصبح اذا تنفس…

قسم به صبح،
آنگاه که تنفس می‌کند…

صبح، دم و بازدم دارد… حیاتی دارد…

آنچه را فرو می‌برد…
و آنچه را برون می‌دهد…

از خدا چه می‌گیرد؟
و چه پس می‌دهد؟

ورودی‌اش چیست؟
علم خدا…

و خروجی‌اش چیست؟
حکمت…

این است عملکرد صبح.

و منِ انسان؟
اکسیژن می‌گیرم، و هوای مسموم پس می‌دهم…


صبحِ خدا؛ اکسیژنِ علم، بازدمِ حکمت ☀️🌬

اما به یقین آن صبحی که صبح است…
اگر اکسیژن بگیرد، اکسیژن‌تر از اکسیژن را پس خواهد داد.

علم را به درون می‌کشد، حکمت را پس می‌دهد.

هرچه می‌گیرد، آنچه که پس می‌دهد، زیباتر خواهد بود.

این صبح نیز مثالی دارد… مثالی عرشی دارد…

باید برویم و برسیم،
مثال عرشی این صبح را ببینیم… مثال محمدی این صبح را…

این را نیز بگویم:

ما نیز مثالی داریم…
مثال عرشی داریم…
مثال محمدی و آل‌محمدی داریم…

نعوذ و نعوذ بالله…

مثال‌های دیگری هم داریم…
علاوه بر مثال‌های اعلی، مثال‌های اسفلی هم داریم…

واویلا است، اگر کسی به مثال اسفل خود برسد…
چه “أشقى‌الاشقیا” خواهد شد…


درک صبح خدا؛ صبحِ کل کائنات 🌄🌌

بار الهی… پس ستایش تنها تو را سزاست…
که سپیده‌دم را برای ما شکافتی،
و از روشنایی روز، بهره‌مندمان ساختی،
و ما را به جست‌وجوی روزی‌ها بینایی بخشیدی،
و از بلاها در امان داشتی.

ای الهی و ربی…

صبح را درک کردیم،
و همه چیز یکسره برای تو صبح کرد…

ما تنها نبودیم…

ما صبح را درک کردیم، اگر واقعاً درک کرده بودیم…

صبح را، همه‌ی اشیاء برای تو درک کردند…
آسمان و زمین، و هرچه در آن پراکنده‌ای…
ساکن و متحرکش، مقیم و کوچنده‌اش…
آنچه در هوا برافراشته…
و آنچه در خاک نهفته…

عجب دعایی است… دعای امام سجاد علیه‌السلام…

چرا من ندیده بودم؟

آنچه در دل خاک است، صبح می‌کند…
آنچه در دل دریاست…
آنچه در آسمان‌هاست…
در هر نقطه‌نقطه‌ای از این جهان‌ها، صبح می‌کند…

در آن صبح، چه می‌کنند؟
در آن صبحی که خدا آن را می‌شکافد…

“صبح شکافته‌شده”، نامی‌ست عظیم…
از نام‌های او…

که برای اولین‌بار در همان لحظه،
به جهان هستی گسترش می‌یابد…

ما گوش شنوا نداشتیم…
ما صبح نداشتیم…
ما “صبح خدا” را درک نکردیم.

این صبحي که ما درک می‌کنیم،
صبحِ افق زمینی‌ست.

اما صبح خدا، از افق کل کائنات طلوع می‌کند…
شکافته می‌شود…

عجب دعایی‌ست… عجب اسراری…

صبح، به کل کائنات برمی‌گردد…


از افق زمین تا افق عرش؛ صبح فراترمکانی و فراترزمانی 🌠⏳

مبادا خود را در این دنیا حبس کنیم…

مبادا از یادمان برود
که نتوانیم سرمان را بالا بگیریم…

مبادا خود را اول و آخر خویش بپنداریم…
و خود را محدود و محبوس این زمین بپنداریم…

صبح، صبحی آسمانی دارد…
صبحي کل‌جهانی دارد…

صبح زمان ما،
صبح فراترمکانی دارد…
صبح فراترزمانی دارد…

اگر این‌گونه نبود…

صبح زمینی،
به افق کل کائنات تحویل نمی‌شد…

این‌ها اسراری عظیم‌اند…
که باید یافته شوند…


صبحگاه کل کائنات؛ بیداری انسان یا مرگ پنهان؟ 🌄🌌

اگر نیابیم…
در ردیف چه‌ها که قرار نخواهیم گرفت؟

صبحگاه کل اشیاء،
همراه با انسان،
صبحگاهی مشترک است…

صبحگاهی که بین انسان و کل کائنات برگزار می‌گردد.

در آن صبحگاه عظیم، چه اتفاقاتی می‌افتد؟
من که در خوابم… نمی‌فهمم.

باید که می‌فهمیدم…

با آن حالی که از خواب برمی‌خیزم،
آن کسالتی که مرا دربرمی‌گیرد،
نشانه‌ای از مرگ من است…

افقی خاص افتاده…
که من از آن غافل هستم…

و این اتفاق، هر روز تکرار می‌شود.

اگر کل جهان هستی را یک‌جا در نظر بگیریم،
آن هم صبحدمی دارد… طلوعی دارد…

نه در زمان،
بلکه فراتر از آن…

خودِ زمان و مکان،
صبحی دارند…

وقتی غرق مناجات امام سجاد علیه‌السلام می‌گردیم…
می‌رویم… حسی ما را دربر می‌گیرد…

آن حقیقت… برق آن حقیقت،
که مخفی است،
ما را می‌گیرد…

اما چرا به خود نمی‌آییم؟
چرا از خود برون نمی‌رویم،
تا آن حقیقت را رویت کنیم؟


در قبضه‌ی خدا صبح کردیم… سلطنت او ما را پوشاند 👑🕊

هر چه جلو می‌رویم،
اسرار، بیشتر و بیشتر می‌شود…

ما عقب‌ایم…

ما قبل از مناجات را هنوز نشناخته‌ایم…
اسرارش را نیافته‌ایم…
فقط جلو می‌رویم…

ان‌شاءالله نَفَس سجّادی ما را بگیرد…
زنده‌ و بیدارمان سازد…

خداوندا…
صبح نمودیم در قبضه‌ی تو…

ملک و سلطنت تو، ما را فرا گرفته،
و مشیت تو، ما را دربر دارد…

به فرمان تو رفتار می‌کنیم،
و در تدبیر تو دگرگون می‌شویم…

ما در قبضه‌ی تو هستیم…
صبح نمودیم در حالی که “مقبوضِ تو” هستیم…


قبض و بسط؛ لیل و نهارِ وجود ما 🌗🔁

این چه سری است…؟

قبض و بسط،
مثل لیل و نهار است…

عاملی برای خودِ جهانی‌ست…

خدا با قبضش چه می‌کند؟
و با بسطش، چه‌ها که نمی‌کند؟

ملک خدا، سلطان خدا، ما را فرا گرفته است…

ما درون فرمانروایی و سلطنت خدا قرار داریم…

عجب حجله‌ای است وجود ما…!
عجب حجله‌ای‌ست، ملک خدا…
سلطان خدا که ما را در بر گرفته…

چه‌ها که در این حجله می‌توانیم انجام دهیم…!


تار و پود وجود ما، از مشیت خدا بافته شده ✨🧶

این چه سری است…؟
چرا من نمی‌فهمم؟

چرا از ملک خدا بهره نمی‌برم؟
یا برهه‌ام باطنی است که به ظاهر جاری نمی‌شود؟

سلطان خدا،
ملک خدا،
سلطنت خدا… چه می‌کند؟

هر یک، سری است
از اسرار خفیه…

قبض…
ملک…
سلطان…
تضمین خدا…
مشیت خدا…

ما، متضمن مشیت خدا هستیم.

تار و پود ما،
مشیت‌الله است…

عجب…!
ما موجود هستیم
در این جهان هستی…


تسریف الهی؛ دگرگونی دائمی در قبضه‌ی خدا 🔁✨

و متصرّف می‌گردیم، دگرگون می‌شویم، زیرو رو می‌شویم، عوض می‌شویم…

بر اساس امر تو، ما هم “تسریفی” داریم.

تسریف جانمان چقدر است؟
به چه صیغه‌هایی متصرّف می‌شویم؟

پس من دائماً دگرگون می‌شوم…
مثل صیغه‌های ماضی و مضارع…

من، کلمه‌ی خدایم.

خدا ما را تصریف می‌کند.
ما هزاران هزار صیغه داریم.
نه صیغه‌ی زناشویی…
صیغه‌ی جسم و روح…
صیغه‌ی وجدان و جوارح و جوانح…

سر درونِ سر…
جز سجاد، این سر را نمی‌گشاید.

ما در قبضه‌ی خدا، ملک خدا، سلطان خدا،
در تضمین مشیّت خدا بودیم…

از امر خدا متصرّف می‌شویم،
و در تدبیر او متقلّب می‌گردیم.

صرف شدن و قلب شدن…

وقتی صرف می‌شوم، چه می‌شوم؟
با امر خدا، در حال صرف شدن هستم…

مَن عَرَفَ نَفسَهُ، فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ…

من خود را کوچک گرفته بودم…
خیلی کوچک… خیلی حقیر…

امام سجادم، مرا به من نشان می‌دهد…

تصریف در امر خدا…
تقلب در تدبیر خدا…

عجب!

من، موجودی از موجودات خدایم…

شاید موجودات دیگر، خودشان را می‌بینند…
ولی من، چون محبوس نفس خویشم،
زندانى علم خویشم…
هنوز از آن زندان، رهایی نیافته‌ام…

در بند همان “حرّ اول” مانده‌ام…
منجمد گشته‌ام…

و خدا؟
چه تنوّع‌هایی در این جهان هستی ایجاد نمی‌کند…؟


حکم خدا؛ زیباترین و محکم‌ترین فرمان 💎📜

برای ما، جز آنچه تو مقرّر کرده‌ای، اختیاری نیست…
و از خیر، جز آنچه عطا کرده‌ای، بهره‌ای نداریم.

ما، محکمِ قضای خداییم…

عجب محکمی، چه زیبایی…!

آیا بالاتر از حکم خدا، حکمی هست؟

پس…

افتخاری‌ست عظیم،
به اینکه در حکم خدا قرار گرفته‌ایم.


یوم؛ نه شب است، نه روز… سامانه‌ای آسمانی است 🕰🌌

ما هنوز از سرّ لیل و نهار و صبح خارج نشده‌ایم…

سرّ دیگری را امام سجاد علیه‌السلام،
در برابر دیدگان ما قرار داد…

این “یوم” چیست؟

ما لیل داریم… نهار داریم…
پس این “یوم” در برابر آن‌ها چیست؟

اگر “یوم” را به “روز” معنا کنیم،
معنا را باخته‌ایم…

این “یوم”، روز نیست…
نه “لیل” است، نه “نهار”…
این “یوم”، “یوم” است…

صبح هم نیست…
صبح، خودش “صبحی” دارد…

آیا یوم، همان سامانه‌ی لیل و نهار است؟

زنده است…
هوشیار است…
باغیرت است…

این یوم، نوپدید است…
گواهی است، همواره بر ما…
گواهی خدا بر وجود ماست…

اگر نیکی کنیم،
با ستایش بدرقه‌مان می‌کند…

اگر بدی کنیم،
با نکوهش از ما جدا می‌شود…

این، لیل نیست…
لیل، جای خود دارد…
نهار هم نیست…
یوم است…

چنین بینا،
چنین با غیرت،
چنین نافذ،
چنین شاهد…

اگر نیکی کنیم، با نیکی خاصی وداعمان می‌کند…
اگر بدی کنیم، دشناممان می‌دهد،
ضمانت‌مان می‌کند…

این یوم، سامانه‌ای عجیب است…

خودش نیز تجدید می‌گردد…

وقتی مفارقت می‌کند،
دیگر برنمی‌گردد…

اگر برگشت؟
آن، یوم گذشته نیست…
یوم جدیدی‌ست…

و این یوم؟

صورتی عرشی دارد…
صورتی آل‌محمدی دارد…


یوم؛ آفرینش نو در هر لحظه 🕰🌅

“یوم حادث جدید” یعنی آفرینش نو…
نو، به‌حقیقت نو می‌شود…
دیگر آثاری از کهنگی نداشته باشد.

من کهنه‌ام،
و تازگی را کهنه می‌پندارم…

به حال مردگی، این جهان را تجربه می‌کنم…
هر لیل و نهار و هر صبح و نهارش را…

ما، در گذشته‌ی خود به دام افتاده‌ایم…
محبوس خطاهای گذشته‌ی خویش هستیم…

باخته‌ایم… و خبر نداریم.

این جهان، هر لحظه، هر یوم…

یوم… آیا لحظه است؟
نمی‌دانم… فقط می‌دانم که “یوم، یوم است…”

یک افق زمینی دارد،
و یک افق کل‌کائناتی…

و شأن خدا، دوام دارد… مرزی نمی‌شناسد.

این یوم، همان دستگاهی است
که لیل و نهار، خودش را در آن نمایش می‌دهد.

نشان اعلی‌ی نظم در این جهان هستی…

ای کاش… می‌فهمیدیم…


دعای مصاحبت نیک با یوم؛ پاسدار یوم‌الله باشیم 🕊📿

بار الهی، معبودا، ایزدا…
بر محمد و خاندانش درود فرست…

و هم‌نشینی نیکو را روزی‌مان کن،
با یوم…

خدایا…

توفیق‌مان بخش، تا مصاحب نیکی برای “یوم تو” باشیم…
و از بدهم‌نشینی با گناه،
کوچک یا بزرگ، دورمان دار…

مواظب‌مان باش،
تا مرتکب گناه کبیره و صغیره نگردیم…

خداوندا،
ما را محافظت فرما، تا یوم تو را پاس بداریم…

  • آلوده‌اش نسازیم…
  • قاتل یوم‌الله نگردیم…
  • ناصر یوم‌الله باشیم…
  • در آبادانی این جهان هستی تلاش کنیم…

خداوندا،
رسم وفاداری و رفاقت با “یومت” را به ما بیاموز…

آری… یوم، معدن عظیمی‌ست…
ای کاش کاشف آن معدن، خود تو می‌گشتی…


یوم؛ سامانه‌ای با قطب لیل و نهار و مرکز صبح 🌗🌞

خداوندا، در این “یوم”—من نمی‌گویم “روز”، که خطاست—”یوم” می‌گویم…

  • از حسنات، فراوان کن…
  • از سیئات، پاک‌مان ساز…
  • و میان دو طرف آن، از ستایش و پاداش و احسان، پر کن…

آری… این یوم، دو قطب دارد:
قطب لیلی، و قطب نهاری…

و در میان آن‌ها، یک حال درخشان و زیبا به نام “صبح” قرار دارد.


اقرار نزد فرشتگان نویسنده؛ خدایا ما را شرمنده مکن 👼🖋

بار الهی، معبودا، ایزدا…

بر فرشتگان نویسنده…
آن گرامیان، آن “کرام‌الکاتبین”، درود فرست…

  • حساب ما را آسان گیر…
  • اوراق‌مان را از حسنات، انباشته کن…
  • و نزدشان، ما را به بدی اعمال‌مان خوار مگردان…

خداوندا…

نوشته‌های کرام‌الکاتبین را، خودت پاک کن…

ما که عملی نداریم…

خودت، لطفی فرما…
در آن صحایف، برای‌مان اعمالی بنگار…

مبادا آبروی ما، میان کرام‌الکاتبین برود…
مبادا ما، بار و زحمت آن‌ها شویم…

خداوندا…
اقرار می‌کنم… بارم، سنگینی خاصی دارد…

من، جهنمِ فرشتگانم…

به جای اینکه برای ملکوتیان، بهشت باشم…
برای فرشتگان، جهنم شده‌ام…

چه آسیب‌هایی که به فرشتگان خدا نمی‌زنم…
و خبر ندارم…


لبخند فرشتگان؛ کار خیر ما، شادی ملکوت 🪽😊

بار الهی، معبودا، ایزدا…

در هر ساعتی از ساعات این یوم،
بهره‌ای از عبادت،
سهمی از سپاس،
و گواهی راستی از فرشتگانت، برای ما قرار ده…

یعنی خداوندا…

لبخندی بر جمال فرشتگان خودت بنشان…

چنان کن که از ما،
کار خیری نیکویی سر بزند…
تا بر لب فرشتگانت، لبخندت بنشیند…

خداوندا…

مبادا ما، باعث افسردگی فرشتگانت گردیم…

چنانمان کن…
با حسن اعمال‌مان،
با زیبایی ذکرمان،
بر جمال و شادی و شادمانی فرشتگانت بیفزاییم…


در آغوش حفاظت خدا؛ از هر سو حفظ‌شده باشیم 🛡💫

بار الها، معبودا، ایزدا…
بر محمد و خاندانش درود فرست…

و:

  • از پیش رو،
  • از پشت سر،
  • از راست،
  • از چپ…
    ما را حفظ کن…

حفظی که از نافرمانی‌ات نگه‌مان دارد…
و در مسیر دوستی‌ات به کارمان گیرد…

یعنی:

خداوندا،
ما را از آغوش حفظ و حفاظ محبت خودت، خارج نکن…
آنی ما را به حال خود وا مگذار…
ما را به خودت تسییر کن…
ما را محاصره فرما…
ما را رهایمان مساز…


وصیت‌نامه‌ی سجاد؛ عهد سلوک در یوم 🌌📜

این، تکالیفی است
که امام سجاد ما،
برای “یوم” و “لیل و نهارمان”، پیچیده است…

بار الهی، معبودا، ایزدا…
بر محمد و خاندانش درود فرست…


عهد روز و شب؛ توفیق انجام وظایف الهی ⚖️🌙🌞

در این روز و شب، و همه‌ی روزهایمان…

توفیقمان ده به:

  • کارگیری نیکی،
  • دوری از بدی،
  • سپاس نعمت‌ها،
  • پیروی از سنت‌ها،
  • پرهیز از بدعت،
  • امر به معروف،
  • نهی از منکر،
  • پاسداری از اسلام،
  • نابودی باطل،
  • یاری حق و عزت آن،
  • هدایت گمراه،
  • کمک به ناتوان،
  • و رسیدن به درمانده…

یعنی:

خداوندا،
ما را به تمام وظایف‌مان، آگاه و موفق گردان…
برکت خود را در انجام آن‌ها، به ما عنایت فرما…


یومِ امن و همراهی نیک؛ پرچم‌دار بندگی 🕊🚩

بار الهی، معبودا، ایزدا…
بر محمد و خاندانش درود فرست…

و این یوم را،
امن‌ترین یومی که به یاد داریم،
بهترین هم‌نشینی که داشته‌ایم،
و نیکوترین زمانی که در آن به سر برده‌ایم، قرار ده…

یعنی:

خداوندا،
ما را پرچم‌دار عبادت و بندگی‌ات قرار ده…

و:

ما را از خوشنودترین و راضی‌ترین آفریدگانت گردان…
که شب و روز بر آنان گذر کرده است…

  • سپاس‌گزارترینشان نسبت به نعمت‌هایی که عطا کرده‌ای…
  • استوارترینشان بر شریعتی که تشریع کرده‌ای…
  • و بازایستاده‌ترینشان از نهیی که بر حذر داشته‌ای…

گواهی بر یگانگی؛ شهادت در زمین و آسمان 🌌📜

بار الهی، معبودا…

من تو را گواه می‌گیرم…
و همین گواهی تو، بس است…

و آسمان و زمینت،
و هرکه از فرشتگانت،
و دیگر آفریدگانت،
که در “عرض” و “سما”ی خود، ساکن کرده‌ای…

در این روز، در این ساعت، و در این شب، و در این قرارگاهم…

گواهی می‌دهم:
تویی خدایی که هیچ معبودی جز تو نیست…

  • برپادارنده‌ای، عادل در حکم…
  • مهربان بر بندگان…
  • مالک فرمانروایی…
  • رحیم و مهربان بر آفریدگان…

یعنی:

خداوندا، توحید را در جان‌مان مستقر فرما…


گواهی بر رسالت محمد؛ خیرخواهی رسول رحمت ﷺ

و خدایا…

این‌که محمد،
بنده‌ی تو،
فرستاده‌ی تو،
برگزیده‌ی تو،
از میان بندگان توست…

تو رسالتت را بر او نهادی…
و او ادا نمود…

و به خیرخواهی امت، فرمانش دادی…
و او خیرخواهی نمود…


صلوات بی‌پایان؛ جامی لبریز از شربت صلوات 🌸🍷

بار الهی، معبودا، ایزدا…

پس بر محمد و خاندانش درود فرست…

بیشتر از هر یک از آفریدگانت که بر آن‌ها درود فرستاده‌ای…

و از جانب ما، به او:

  • از برترین آنچه به بندگانت داده‌ای، عطا کن…
  • و از سوی ما، بهترین و گرامی‌ترین پاداشی که در مورد پیامبرانت عطا کرده‌ای، عطا کن…

یعنی:

خداوندا، جامت را از شربت صلواتت لبریز کن…


تویی رحمت مجسم؛ تویی ارحم الراحمین ❤️☁️

خداوندا…

تویی “منّان” به عظمت…
بخشنده‌ی بزرگ و عظیم و جسیم…

غافری…
غافر عظیمات…
آمرزنده‌ی خطاهای بزرگ…

و تویی:

أرحمُ مِن کُلِّ رَحیم…
مهربان‌ترین مهربانان…

پس بر محمد، و خاندان نیک‌برگزیده و ارجمندش، درود فرست…



🟠 کانال ایتا جام جان
🔗 https://eitaa.com/jamejan

About Author

علی ساعی

submit comment
0 Comment

What is your opinion about this article?

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *