سوال2067:
با توجه به آیه
سوره الزمر
وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَى فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنْظُرُونَ [68] و در صور دميده شود. پس هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است -جز آنها كه او بخواهد- بيهوش مىشوند. و بار ديگر در آن دميده شود، ناگهان از جاى برمىخيزند و مىنگرند. (68)
1. آیا این مردن(یا بیهوش شدن) تنها مربوط به جسم می شود یااینکه ارواح موجودات مختلف را هم شامل می شود؟
2. اشاره الا من شاءالله در مورد چه کس یا کسانی است؟
3. آیا مرگ برای روح و نفس مفهومی ندارد؟
🌸🔆🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷🔆🌸
#پاسخ2067
🍀🔅🌷علیکم السلام🌷🔅🍀
🌷🔅🌱حدیث ذیل پاسخ سوالات شما و دیگر سوالات مقدر است، لازم به ذکر است که با عنایت به آیات
🌻🔅🌱 الرحمن : 26 كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ
🌻🔅🌱الرحمن : 27 وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ
🌷🔅🌱همه چیز خواهد مرد جز «وجه الله»
ظاهرا نفخه سور به موت بخش خاصی از موجودات و صاحبان حیات اشاره دارد و مرگ ذرات مثل اتم ها الکترون ها امر دیگری است، البته پیچیده شدن طومار خلقت مثل رسیدن به نقطه صفر آفرینش و یا آغاز آن است!
🌷🔅🌱در واقع صور به بخش خاصی از خلقت اشاره نموده اما «کان و مکان» و مرگ آن از این امر به ظاهر استنباط نمیشود(هو العلیم)
🌷🔅🌱اگر حیات و مرگ را بخشی از خلقت در نظر بگیریم- الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ – باز موضوع صور پیچیده تر میگردد، چرا که موضوع «مرگ مرگ=مردن مرگ» و « مرگ حیات» مطرح است!
🌷🔅🌱حال جایگاه اسماء حسنای الهی جای بحث خاص خود را دارد، چرا که رتبه ی حیات بعد از اسماء حسنای الهی است، حال جایگاه کلمات و انوار و اسماء الهی چه خواهد بود، فقط : هو العلیم!
🍀🔅🌱
🌻🔅🌱الأنبياء : 104 يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعيدُهُ وَعْداً عَلَيْنا إِنَّا كُنَّا فاعِلينَ
🌷در آن روز كه آسمان را چون طومارى در هم مىپيچيم، (سپس) همان گونه كه آفرينش را آغاز كرديم، آن را بازمىگردانيم اين وعدهاى است بر ما، و قطعاً آن را انجام خواهيم داد.
🌸🔅🌱و روايت نمودهاند ثقات از إمام زين العابدين عليه السّلام كه آن حضرت مىفرمود: صور اسرافيل شاخ (مانند) بزرگى است يكسر آن طرف آسمان و يكسر آن طرف زمين و بعدد ارواح خلايق سوراخ دارد، و اسرافيل سه مرتبه در آن ميدمد، (اول) نفخه فزع (دوم) نفخه موت (سوم) نفخه بعث و رجعت، زمانى كه دنيا تمام شد و بآخر رسيد امر مىكند حقتعالى باسرافيل بدمد در صور نفخه فزع را كه همه ترسان و هراسان شوند و چون ملائكه به بينند اسرافيل را كه بزمين مىآيد و صور را در دست دارد گويند كه خداوند اراده فرموده مردن اهل آسمان و زمين را، و اسرافيل در بيت المقدس و رو بقبله بايستد و در صور نفخه فزع را بدمد چنان كه
خداى تعالى مىفرمايد: يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ (الى قوله) مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ «1» ياد كن روزى كه در صور دميده شود پس هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است جز آنان كه خدا خواسته همه ترسان و هراسان باشند و بمحشر در آيند و در آن روز كوهها بحركت در آيند و فرو ريخته شوند و كسانى كه نيكوكار باشند در آن روز پاداش بهتر از آن يابند و از هول و هراس قيامت ايمن باشند، و در آن روز چنان زمين بلرزه در آيد كه هر زن شير دهى (با آن همه شفقت مادرى) طفل خود را فراموش كند، و از غايت دهشت زنان حامله سقط جنين كنند. و مردم چنان از خود بيخود شوند كه گوئى مست و لا يعقل شدهاند، و محاسن سياه جوانان سفيد گردد، و شياطين در اطراف دنيا پراكنده و هر يك بگوشهئى پناه ميبرد، و اين نفخه چنان هولناكست كه اگر مردمان قبل نمرده بودند همگى از ترس آن مىمردند.
س امر فرمايد خداوند باسرافيل نفخه ديگرى بدمد كه از آن سرى كه بطرف زمين است صدائى بيرون آيد و از آن صدا هيچ جنبندهاى باقى نماند نه از بشر و نه از جن و نه از شياطين و نه از غير ايشان، و از آن سرى كه بطرف آسمان است صدائى خارج شود كه در آسمان ذى روحى باقى نماند مگر آن كسانى كه خدا بخواهد زنده بمانند و آنها عبارتند از جبرائيل و ميكائيل و اسرافيل و عزرائيل، پس خداى تعالى فرمايد اى عزرائيل چه كسانى باقيماندهاند (و حال آنكه خودش مىداند) گويد: أنت الحى الذى لا يموت، پروردگارا جبرائيل و ميكائيل و اسرافيل و عزرائيل، پس امر فرمايد قبض كند روح جبرائيل و ميكائيل و اسرافيل را، سپس فرمايد چه كسى باقى مانده (و حال آنكه خودش ميداند) ملك الموت گويد بنده ضعيف مسكين تو عزرائيل، خطاب رسد بمير اى ملك الموت، پس ملك الموت صيحه زند كه اگر اين صيحه را مردم پيش از مردن مىشنيدند همه ميمردند و تلخى مرگ در دهانش پيدا شود و گويد اگر ميدانستم در قبض ارواح چنين سخت و تلخست هر آينه مهربانى و مدارا ميكردم بمؤمنين.
پس زمانى كه ديگر هيچ كس نباشد خداى تعالى فرمايد: اى دنيا كجايند پادشاهان و فرزندانشان، و كجايند ظلمكنندگان و متكبران؟
و كجايند كسانى كه اموال جمع نمودند و حقوق واجبه آن را ادا ننمودند؟
سپس فرمايد: لمن الملك اليوم، پادشاهى در اين روز براى كيست؟ چون كسى نباشد كه جواب گويد، پس خود فرمايد: للَّه الواحد القهّار- براى خداى قادر قاهر.
پس آسمانها را درهم پيچد و ستارگان را بهم كوبد و كوهها را متلاشى سازد، و بدل كند اين زمين را بزمينى كه در آن معصيت نشده باشد و بنا حق خونى ريخته نشده باشد و گشاده باشد و كوه و بلندى و گياهى در آن نباشد چنان كه روز اول پهن بود، و همچنين آسمانها را تبديل نمايد چنان كه مىفرمايد: يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ «1» روزى كه بامر خداوند تبديل شود اين زمين بزمين ديگر و هم آسمانها را دگرگون سازد تمام خلق در پيشگاه خداى يكتاى قادر قاهر حاضر شوند.
و باز قرار ميدهد بقدرت كامله خود عرش را بر روى آب همچنان كه روى آب بود قبل از خلقت زمين و آسمان، پس آنگاه امر فرمايد آسمان را كه ببارد بر زمين مدت چهل شبانه روز كه همه جا را آب فرو گيرد، پس اجزاء بدنهاى مردگان در ميان آب باران جمع مىشود، سپس زنده فرمايد جبرائيل و ميكائيل و اسرافيل و حمله عرش را و امر نمايد باسرافيل كه بصور نفخه بعثت را بدمد، و چون اسرافيل بصور دمد ارواح خلايق از سوراخهاى آن مانند ملخ بيرون آيند كه پر مىشود بين آسمان و زمين، و بسوى زمين مىآيند و داخل در جسدهاى خود كه در قبرها خوابيدهاند ميشوند و بامر پروردگار زنده مىگردند و از قبرها بيرون آيند.
چنان كه مىفرمايد يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً كَأَنَّهُمْ إِلى نُصُبٍ يُوفِضُونَ خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كانُوا يُوعَدُونَ «1» آن روز بسرعت سر از قبرها بيرون آورند در حالى كه چشمهايشان از هول و وحشت قيامت بخوارى و ذلت بزير افتاده باشد، اين همان روزيست كه رسولان حق بآنها گفته بودند و وعده ميدادند.
پس آنها را بمحشر آورند و امر شود بآفتاب كه از آسمان چهارم بآسمان دنيا آيد و چنان صحراى محشر گرم شود كه مردم در عرق فرو روند و عطش بر آنها غلبه نمايد كه زبانشان آويزان گردد و چنان گريه كنند كه خون بجاى اشك از ديدگانشان بريزد.
إرشاد القلوب / ترجمه مسترحمى، ج1، ص: 126
🌷