جام جان

حضرت موسی که ارنی گفته اند به چه دلیل بوده است آیا معرفت کافی نداشته اند؟

حضرت موسی که ارنی گفته اند به چه دلیل بوده است آیا معرفت کافی نداشته اند؟

- اندازه متن +

سوال 382
سلام علیکم و رحمه الله
جناب موسی که ارنی میگویند یعنی چه?
ایا به آن معرفت نرسیده بود که میخواست خدا را ببیند
یا اینکه به شی ء بودن الله اعتقاد داشت که درخواست ارنی کرده بود?

پاسخ استاد علی ساعی به سوال شماره 382
سلام علیکم
🌟🌱حدیث ذیل به زیبای تمام سوال شما را جواب میدهد👇
🌸🌱 عنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: حَضَرْتُ مَجْلِسَ الْمَأْمُونِ وَ عِنْدَهُ الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ع فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ لَيْسَ مِنْ قَوْلِكَ أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ مَعْصُومُونَ قَالَ بَلَى فَسَأَلَهُ عَنْ آيَاتٍ مِنَ الْقُرْآنِ فَكَانَ فِيمَا سَأَلَهُ أَنْ قَالَ لَهُ فَمَا مَعْنَى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لَمَّا جاءَ مُوسى‏ لِمِيقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَرانِي الْآيَةَ كَيْفَ يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ كَلِيمُ اللَّهِ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ ع لَا يَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذِكْرُهُ لَا يَجُوزُ عَلَيْهِ الرُّؤْيَةُ حَتَّى يَسْأَلَهُ هَذَا السُّؤَالَ- فَقَالَ الرِّضَا ع إِنَّ كَلِيمَ اللَّهِ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ ع عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى عَنْ أَنْ يُرَى بِالْأَبْصَارِ وَ لَكِنَّهُ لَمَّا كَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَرَّبَهُ نَجِيّاً رَجَعَ إِلَى قَوْمِهِ فَأَخْبَرَهُمْ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ كَلَّمَهُ وَ قَرَّبَهُ وَ نَاجَاهُ فَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَسْمَعَ كَلَامَهُ كَمَا سَمِعْتَ وَ كَانَ الْقَوْمُ سَبْعَمِائَةِ أَلْفِ رَجُلٍ فَاخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعِينَ أَلْفاً ثُمَّ اخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعَةَ آلَافٍ ثُمَّ اخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعَمِائَةٍ ثُمَّ اخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقَاتِ رَبِّهِ فَخَرَجَ بِهِمْ إِلَى طُورِ سَيْنَاءَ فَأَقَامَهُمْ فِي سَفْحِ الْجَبَلِ وَ صَعِدَ مُوسَى ع إِلَى الطُّورِ وَ سَأَلَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يُكَلِّمَهُ وَ يُسْمِعَهُمْ كَلَامَهُ فَكَلَّمَهُ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ وَ سَمِعُوا كَلَامَهُ مِنْ فَوْقُ وَ أَسْفَلُ وَ يَمِينُ وَ شِمَالُ وَ وَرَاءُ وَ أَمَامُ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحْدَثَهُ فِي الشَّجَرَةِ ثُمَّ جَعَلَهُ مُنْبَعِثاً مِنْهَا حَتَّى سَمِعُوهُ مِنْ جَمِيعِ الْوُجُوهِ فَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ بِأَنَّ هَذَا الَّذِي سَمِعْنَاهُ كَلَامُ اللَّهِ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَلَمَّا قَالُوا هَذَا الْقَوْلَ الْعَظِيمَ وَ اسْتَكْبَرُوا وَ عَتَوْا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِمْ صَاعِقَةً فَأَخَذَتْهُمْ بِظُلْمِهِمْ فَمَاتُوا فَقَالَ مُوسَى يَا رَبِّ مَا أَقُولُ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ إِذَا رَجَعْتُ إِلَيْهِمْ وَ قَالُوا إِنَّكَ ذَهَبْتَ بِهِمْ فَقَتَلْتَهُمْ لِأَنَّكَ لَمْ تَكُنْ‏ صَادِقاً فِيمَا ادَّعَيْتَ مِنْ مُنَاجَاةِ اللَّهِ إِيَّاكَ فَأَحْيَاهُمُ اللَّهُ وَ بَعَثَهُمْ مَعَهُ- فَقَالُوا إِنَّكَ لَوْ سَأَلْتَ اللَّهَ أَنْ يُرِيَكَ أَنْ تَنْظُرَ إِلَيْهِ لَأَجَابَكَ وَ كُنْتَ تُخْبِرُنَا كَيْفَ هُوَ فَنَعْرِفُهُ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ فَقَالَ مُوسَى ع يَا قَوْمِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُرَى بِالْأَبْصَارِ وَ لَا كَيْفِيَّةَ لَهُ وَ إِنَّمَا يُعْرَفُ بِآيَاتِهِ وَ يُعْلَمُ بِأَعْلَامِهِ فَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَسْأَلَهُ فَقَالَ مُوسَى ع يَا رَبِّ إِنَّكَ قَدْ سَمِعْتَ مَقَالَةَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِصَلَاحِهِمْ فَأَوْحَى اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِلَيْهِ يَا مُوسَى اسْأَلْنِي مَا سَأَلُوكَ فَلَنْ أُؤَاخِذَكَ بِجَهْلِهِمْ فَعِنْدَ ذَلِكَ قَالَ مُوسَى ع رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَرانِي وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ وَ هُوَ يَهْوِي فَسَوْفَ تَرانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ بِآيَةٍ مِنْ آيَاتِهِ- جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى‏ صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ يَقُولُ رَجَعْتُ إِلَى مَعْرِفَتِي بِكَ عَنْ جَهْلِ قَوْمِي- وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُمْ بِأَنَّكَ لَا تُرَى فَقَالَ الْمَأْمُونُ لِلَّهِ دَرُّكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ.
التوحيد (للصدوق)، ص: 122
❄️🌱سؤالی که مأمون از امام رضا علیه السلام نمودند:
چگونه روا باشد كه كليم و همسخن خدا موسى بن عمران چنان باشد كه اين را نداند كه خداى تعالى ذكره ديدن بر او روا نباشد تا آنكه او را سؤال كند باين سؤال ( «پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببينم!») ؟

حضرت امام رضا (ع) فرمود كه كليم خدا موسى بن عمران دانسته بود كه خداى تعالى از آن عزيزتر است كه بديدها ديده شود و ليكن چون خداى عز و جل با او سخن گفت و او را مقرب و نزديك گردانيد در حالى كه همراز بود بسوى قوم خود برگشت و ايشان را خبر داد كه خداى عز و جل با او سخن گفته و او را مقرب ساخته و با او مناجات نموده و راز فرموده گفتند كه هرگز بتو ايمان نياورديم و تو را تصديق نكنيم تا آنكه سخن او را بشنويم چنان كه تو شنيده آن قوم هفتصد هزار مرد بودند و موسى از جمله ايشان هفتاد هزار نفر را برگزيد بعد از آن از هفتاد هزار نفر هفت هزار نفر را برگزيد و از آن هفت هزار نفر هفتصد نفر را برگزيد و از آن هفتصد نفر هفتاد نفر را برگزيد از براى وقتى كه پروردگارش مقرر و معين فرموده بود و با ايشان بسوى طور سيناء كه كوه پر درخت است بيرون رفت و ايشان را در پائين آن كوه بازداشت و موسى (ع) بسوى طور بالا رفت و از خداى تبارك و تعالى سؤال كرد كه با او سخن گويد و سخنش را به ايشان بشنواند پس خداى عز ذكره با او سخن گفت و ايشان سخن خدا را از بالا و زير و راست و چپ و پشت سرو پيش رو شنيدند زيرا كه خداى عز و جل آن را در درخت احداث فرموده و پديد آورده بود بعد از آن آن را از آن درخت منبعث و برانگيخته گردانيد تا آنكه آن را از همه وجوه و اطراف و جوانب شنيدند و گفتند كه لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ يعنى هرگز تو را تصديق نكنيم و ايمان نياوريم از براى تو باينكه اينك كه ما آن را شنيده‏ايم سخن خدا است حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً يعنى تا آنكه خدا را آشكارا ببينيم و در آن هنگام كه اين قول عظيم و گفتار بزرگ را گفتند و استكبار و بزرگى نمودند و سركشى كردند خدا صاعقه را بر ايشان فرستاد و صاعقه آتشى است كه از آسمان افتد پس آن صاعقه ايشان را گرفت بستم ايشان كه عبارت است از سؤال رؤيت و همه مردند پس موسى عرض كرد كه اى پروردگار من ببنى اسرائيل چه بگويم در وقتى كه بسوى ايشان برگردم و بگويند كه تو ايشان را بردى و كشتى ايشان را زيرا كه تو صادق و راستگو نبودى در آنچه ادعا كردى از مناجات و همرازى خدا با تو پس خدا ايشان را زنده گردانيد و با او برانگيزانيد بعد از آن گفتند كه اگر خدا را سؤال ميكردى كه خود را بتو بنمايد كه بسوى او نظر كنى هر آينه تو را اجابت ميفرمود و تو ما را خبر ميدادى كه آن جناب چگونه است پس ما او را مى‏شناختيم چنان كه حق معرفت و شناخت او است موسى (ع) فرمود كه اى قوم من بدرستى كه خدا بديدها ديده نميشود و او را كيفيت و چگونگى نيست و جز اين نيست كه بآياتش شناخته مى‏شود و او را بعلاماتش ميدانند گفتند كه هرگز تو را تصديق نخواهيم كرد تا آنكه از او سؤال كنى موسى (ع) عرض كرد كه اى پروردگار من بدرستى كه تو گفتار بنى اسرائيل را شنيدى و تو داناترى بصلاح ايشان خداى عز و جل بسوى او وحى فرمود كه اى موسى آنچه را كه از تو سؤال كرده‏اند از من سؤال كن كه من هرگز تو را بجهل و نادانى ايشان مؤاخذه و بازخواست نخواهم كرد پس موسى در نزد اين نويد بعرض رسانيد كه پروردگارا طلعت خود را بمن بنما تا بسويت نظر كنم فرمود كه هرگز مرا نخواهى ديد و ليكن نظر بسوى اين كوه كن پس اگر قرار گيرد و در جاى خود ثابت بماند و حال آنكه آن فرو ميرود پس بزودى مرا خواهى ديد و چون پروردگارش از براى آن كوه تجلى نمود بنشانه از نشانهايش آن را ريزه ريزه گردانيد و موسى بيهوش بر رو در افتاد و آن هنگام كه بهوش باز آمد گفت پاك و منزه مى‏شمارم تو را تبت اليك ميگويد كه بازگشتم بسوى معرفتم بتو از جهل قومم و من اول مؤمنان از ايشانم باينكه تو ديده نميشوى. مأمون گفت كه از براى خدا است خوبى تو يا ابا الحسن كه مؤلف ميگويد كه اين حديث طوى دارد و ما از آن موضع حاجت را فرا گرفتيم و اين را بتمامه در كتاب عيون اخبار الرضا اخراج كرده‏ام و اگر همه اخبارى را كه در معنى ديدن خدا روايت شده ايراد مينموديم كتاب بذكر و شرح آنها و اثبات صحت آنها طول ميكشيد و كسى كه خداى تعالى ذكره او را از براى راه راست توفيق داده بهمه آنچه از ائمه عليهم السلام باسانيد صحيحه وارد مى‏شود ايمان آورد و از براى ايشان تسليم كند و در آنچه بر او مشتبه شود امر را بسوى ايشان برگرداند زيرا كه قول ايشان قول خدا و امر ايشان امر خدا است و ايشان نزديكترين خلق‏اند بسوى خداى عز و جل و داناترين ايشان باو صلوات الله عليهم اجمعين.
اسرار توحيد / ترجمه التوحيد للصدوق، ص: 112

About Author

علی ساعی

submit comment
0 Comment

What is your opinion about this article?

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *