ماه توسعه قلوب

🌼🔆🌼شاکیان روز جزاء🌼🔆🌼 🔹 شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان، شب قدر📅 تاریخ: ۱۴۰۴/۰۱/۰۲ -۲۱ رمضان ۱۴۴۶✨ جلسه: مشکات نور🎤 سخنران: استاد علی ساعی📝 برخی موارد مطرح شده در جلسه: 🌌 شب درک شب قدر؛ آیا ما هم از مجموعهٔ «من یَشاء» هستیم؟ توفیق خدا شامل احوال ما شد تا شب ۲۱ ماه مبارک…


🌼🔆🌼شاکیان روز جزاء🌼🔆🌼

🔹 شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان، شب قدر
📅 تاریخ: ۱۴۰۴/۰۱/۰۲ -۲۱ رمضان ۱۴۴۶
✨ جلسه: مشکات نور
🎤 سخنران: استاد علی ساعی
📝 برخی موارد مطرح شده در جلسه:

🌌 شب درک شب قدر؛ آیا ما هم از مجموعهٔ «من یَشاء» هستیم؟

توفیق خدا شامل احوال ما شد تا شب ۲۱ ماه مبارک رمضان را درک کنیم.
شب ۲۱م، شب قدر، آن شبی…
خداوندا! آیا ما هم از مجموعهٔ “من یشاء”های تو هستیم؟
خداوندا! آیا ما از دائم‌البرکاتِ این شب مبارک تا طلوع فجر بهره خواهیم برد؟
آیا شب قدر را با تمام برکاتش، با جان و دل جذب خواهیم کرد؟
اگر جاذبه‌ای میان ما و آن شب قدر باشد و قدر شب قدر را بدانیم، شب قدر از ما دست بر نخواهد داشت؛ ما را به سوی خود خواهد کشید.
دیگر ما به دوام لیلةالقدری خواهیم شد؛ هر کجا برود، ما هم به همراه آن خواهیم بود.
خداوندا…


📖 شبِ مواهبِ مقبولین؛ هر آیه‌اش ثِقل هزار ماه دارد

الهی! این شبی که آن را شب قدر نامیدی و در آن، محکم ذکر خود را نازل نمودی،
قرآنَت را، این نور مبارک، این محکمَت را بر ما نازل فرمودی.
و این شب را بر هزار ماه افضلیتی دادی.
این شب قدر، برای پذیرفته‌شدگان، شب مواهب است؛ شب بخشش است.
پذیرفته‌شدگان چه کسانی هستند؟ مقبولین این شب چه کسانی هستند؟
آیا ما از مقبولین هستیم یا از مردودین؟
در این شب، اگر از مقبولین باشیم، شبِ مواهب است، شبِ بخشش است.
خدای وَهّاب، که همیشه بخشنده است، در این شب به طرز خاصی، سنگینی هزار ماه را نازل می‌کند.
هر لحظه‌اش به ثِقل هزار ماه است.
آن قلبِ پذیرنده کجاست؟ کیست آن قلبی که مواهب عظیمه خدا را در این شب بپذیرد و بگیرد؟


⚖️ شبِ خسران مردودین؛ توبه در آستانه سقوط

شب، شبِ مصیبت‌های اهل مردود است.
کسانی که بازنده‌اند، شب مصیبت‌هاست.
سنگینی این مصیبت، به سنگینی شب‌ها و روزهای قبل نیست؛ خسارتش قابل جبران نیست.
خداوندا، من همین الان توبه می‌کنم به سویت، از مردود شدن.
از تو می‌خواهم مرا نیز در زمرهٔ پذیرفته‌شدگان و مقبولین قرار دهی، تا از فیض مواهب تو محروم نگردیم.
ای وای بر زیان‌ها، ای وای بر خسران و ضرر!
چه کسی در این شب، خشم خدا را می‌خرد؟
آیا کسی پیدا می‌شود؟
آری، کافی است کسی غیبتی کند، تا در زمرهٔ زیان‌کاران باشد.
کافی است دلش به سوی باطل سوق یابد، تا از اهل خسران باشد.
گویا این نفس در کمین من است، تا مرا مثل ابلیس سرنگون سازد.


🌠 قیام در شب قدر؛ قامت بندگی و جذب عظمت

آفرین بر آن‌کسی که از رحمت او بهره‌مند شود.
پس پروردگارا، اللهم، خدایا، روزی‌ام فرما تا در این شب قیام کنم، قامت بندگی را برپا دارم.
در این شب، قیام و مقیامت کنم**؛
در **بندگی و عشقت، در ذکر و یادت، در پذیرش احوالاتم.
آفرین بر آن‌کسی که در این شب توجه کند به چیزی که الله به آن عظمت بخشیده.
ای کاش ما هم می‌توانستیم با قامت رسا، آن عظمت‌یافته را بنگریم، نظاره کنیم.
شبِ عظمت‌هاست.
چه حالی می‌یابد امام زمان ما، مهدی، صاحب‌العصر و الزمان؟


🕊 طواف فرشتگان بر قامت نازنینِ حجت خدا

وقتی تمام فرشتگان اطرافش را می‌گیرند، مثل کعبه طوافش می‌کنند.
آرزو می‌کنند آن قامت را زیر بوسهٔ خود بگیرند، به آغوش بکشند.
آرزو می‌کنند دیگر از آن وجود نازنین، از آن فخر زمین و آسمان جدا نشوند.
آن غریبِ ارضی… یادی می‌کنند آن ملکوتیان، از آن غریبِ ارض‌الله،
که در این عَرَض، چه ناشناس و چه مجروح است.


🌙 رمضان؛ سپر الهی در برابر آفات دنیا

ماه مبارک رمضان است و ما در دل آن، در قلب آن هستیم.
آیا تپش رمضان را می‌شنویم؟
در قلب ماه مبارک رمضان هستیم.
آمده‌ایم تا نجات یابیم، خلاصی یابیم، از تمام حبس‌ها رها شویم.
آفات دنیا ما را در بر گرفته‌اند.
خداوند متعال سپری به نام رمضان برای ما فرستاده؛ روزه، تا از آفات دنیا نجات یابیم.
دنیا به هزاران درد و مصیبت ما را مبتلا می‌کند، چنان مریض می‌شویم که گمان می‌کنیم اهل دنیا هستیم،
و جبروت و لاهوت و خدایمان، قرآن و عترتش، و وظایف‌مان را فراموش می‌کنیم.
خیال می‌کنیم برای خوردن و خوابیدن وارد ارض‌الله شده‌ایم، و امتحان خدا را فراموش می‌کنیم.
ولی خدا، روزه‌اش را برای نجات ما می‌فرستد، تا از این آفات نجات یابیم.


🛡 نیت روزه؛ بریدن از شهوات، دوری از دام شیطان

و حجابی میان ما و عذاب آخرت قرار می‌دهد.
زمانی که روزه می‌گیری، نیت کن.
چگونه؟
این‌که از شهوات جدا خواهم شد، خود را از شهوات دور خواهم نگه داشت، اسیر آن‌ها نخواهم شد، به دامشان نخواهم افتاد.


⚔️ تصمیم به قطع قدم‌های شیطان

و نیت کنم که:
مبادا از قدم‌های شیطان و شیاطین پیروی کنم.
مبادا من نیز پایم را جای پای شیاطین بگذارم.
پایم را قطع کنم از اینکه جای پای شیطان قرار گیرد.
حتی اگر زورم برسد، پای شیاطین را نیز قطع نمایم.


🧠 مریض کردن نفس؛ آغاز شفا و رهایی

نفست را بیمار کن، آن هوای نفس را…
اگر بیمار نگردد، ما شفا نخواهیم یافت.
تا هوای نفس ما مریض نشود،
ما مریضِ این هوای نفس خواهیم بود، علیلِ این نفسِ امّاره و سخیف خواهیم بود.
چنان این هوای نفس را مریض کن، که هیچ‌گونه اشتهایی نداشته باشد.
چنان به زمین بکوبش که اشتهای طعامی نکند، طعام و شهوات دنیا را از یاد ببرد.
طعام و شرابش دیگر به ذهنش نیاید، تا ما شفا یابیم.
تا کی در اسارت این نفس امّاره باشیم؟ کی وقت پروازمان فرا خواهد رسید؟


🧼 تطهیر از مرض گناه؛ رسیدن به ذائقهٔ قرآنی

یادم رفته بود که مرض گناه گرفته‌ام.
این، تمام حس ملکوتی را از من گرفته است.
دیگر لذات ملکوتی را حس نمی‌کنم.
از خدا شفا از مرض گناهان می‌خواهم و
دلم را پاک می‌کنم، از تمام دروغ‌ها و تاریکی‌ها، کدورات، غفلت و ظلمات.
آن موانعی که اخلاص را در راه کسب رضای خدا از من می‌گرفت…
ماه مبارک رمضان، ماه ذکر محکم خداست؛ ماه آشتی با کلام‌الله است.
ماه دیدار است؛ زمان به آغوش کشیدن قرآن است.
این قرآن، زمانِ توسعه است.
قرآن، خود را تفسیر می‌کند، خود را باز می‌کند، خود را می‌نمایاند.
ولی من نمی‌بینم.
تمام گلبرگ‌هایش را باز می‌کند، عطرهایش را منتشر می‌کند، زیبایی می‌نمایاند، شهدش را می‌ریزد، عسلش را آشکار می‌کند…
ولی من درک نمی‌کنم.
ذائقه‌ام کور شده است.
نفهمیده بودم که اخلاق قرآنی باید داشته باشم تا از کلام خدا بهره بگیرم.
من از قرآن دور هستم.
شب وسعتِ توسعهٔ قرآن رسیده است. خدا قرار است باز کند.
خوشا به حال قلوبی که دلشان به نور قرآن باز است.


🌧 شب بارش مواهب الهی؛ خیانت به امانت ثقلین

شب توسعه یافتن سینه‌هاست، چون قرار است الله از آسمان، عنایات و مواهب خود را بارش کند.
قرار است از عظمت قرآن پرده برداشته شود. علم بارش کند، حکمت بارش کند.
آیا از خالق این صدر، این دل را خواسته بودم؟
سینهٔ مبارک، قرآن ناطق است؛ پذیرای همهٔ این مواهب.
سهم من چقدر است؟
این قرآن مهجور، که من به حبس کشانده‌ام و زندانی ساخته‌ام…
حال چه می‌خواهم؟ کدام پرده از آن را می‌خواهم بردارم؟
آن نور عظیمی که کوه‌ها تحمل برداشتن آن را نداشتند…
روز قیامت خواهد رسید. روز شکایت‌ها و گلایه‌ها.
روزی که این کلام عظیم خدا از گریبان ما خواهد گرفت.
چرا؟
چون من خواسته بودم حامل امانت خدا شوم، و به این امانت خیانت کردم.
از یک سو قرآن، و از سوی دیگر عترت، گریبان مرا خواهند گرفت.
من خود خواسته بودم امین ثقلین باشم؛ اما خیانت کرده‌ام.
روز قیامت، روز دادخواهی ثقلین است.


🕋 نخستین گام پیامبر در محشر

رسول خدا، رسول قرآن، حضرت محمد مصطفی (ص) می‌فرماید:
«من در روز قیامت، اولین کسی خواهم بود که به سوی الله عظیمِ جبّار وارد خواهم شد.»


📜 پرسش بزرگ قیامت؛ با کتاب خدا و اهل بیت چه کردیم؟

بعد از من، کتاب خدا… یا این‌گونه بگویم: همراه من، کتاب خدا و اهل بیت من.
آنگاه امت من، بر الله عزیز جبار وارد خواهیم شد.
آنگاه از آن‌ها سؤال خواهم کرد.
از چه کسانی؟
از امتش سؤال خواهد کرد:
چه کردید؟ با کتاب خدا و اهل بیت من، چه کردید؟
ای کاش تنها این را بگوییم:
«فراموشش کردیم و به سوی سنگ نینداختیم.»
ای کاش تا همین حد برای ما کافی بود…
اما این‌چنین نخواهد بود.
ما در روزها و شب‌های قرآن، آزار می‌رسانیم.
و به عترت، آزار می‌رسانیم.
بی‌خبر، نامشان را می‌بریم و علیه‌شان پشت می‌کنیم و جسارت می‌کنیم.
زیر حباب‌ها دفنشان می‌کنیم.


📖 بهانه‌ای بدتر از گناه؛ هشدار امام صادق علیه‌السلام

کسی خطاب به امام صادق (ع) چنین گفت:
«من بدهکاری بسیاری دارم، و امکان اینکه بتوانم قرآن بخوانم ندارم.
این پریشانی‌ام، این کثرت دِینم، قرآن را از دست من ربوده است. باعث شده است که فراموشش کنم.»
حضرت فرمودند – یا می‌فرمایند – :
«بهانه نتراش! عذر بدتر از گناه نیاور.»
نسبت به بی‌حرمتی به قرآن، شما را توصیه می‌کنم به قرآن، به قرآن!
چرا؟
چراکه آیه‌ای از آیات قرآن، و سوره‌ای از سور آن، در روز قیامت وارد عرصه خواهد شد،
تا هزار صورت از درجاتش در بهشت نمایان گردد.
هر آیه، هزار درجه بالا می‌رود.
و قرآن می‌گوید:
«اگر مرا حفظ می‌کردی، تو را به آن‌جا می‌بردم؛ به آن ناشناخته‌آبادها…»
کجاست آن جایگاه رفیع؟
اگر قرآن را حفظ می‌کردیم – نه فقط عبارت‌هایش – بلکه اشارات، لطایف، دستورات، و عمل به آن را،
آنگاه حفظ کرده بودیم.
وگرنه، بازنده‌ایم.
در روز جزا، در پای همان محشر اعلی دفن خواهیم شد.


⚖️ سه شاکیِ خاص در قیامت؛ شکایت قرآن، مسجد و عترت

هرکس سوره‌ای از قرآن را فراموش کند، صورت قرآن در زیباترین حالت در قیامت ظاهر می‌شود.
در برابر دیدگان می‌ایستد و می‌گوید:
«تو چیستی که چنین زیبا هستی؟ ای کاش تو مال من بودی!»
و قرآن می‌گوید:
«آیا مرا نمی‌شناسی؟ من همان سورهٔ خاص قرآن هستم. اگر مرا فراموش نکرده بودی، تو را بالا می‌بردم.»
یکی این است که انسان خود بپرد،
و دیگری این‌که قرآن ما را با خود ببرد؛ نورش ما را بگیرد و با خود ببرد.

در روز قیامت، سه شاکی مخصوص به سوی الله تبارک و تعالی شکایت خواهند برد:
۱. کتاب خدا
۲. مسجد خدا
۳. عترتِ عصمت و طهارت

قرآن خواهد گفت:
«پروردگارا، مرا به آتش کشیده‌اند! مرا پاره‌پاره کرده‌اند!»
یک آتش‌زدن، ظاهری است؛
دیگری، باطنی است:
یکی به ظاهر قرآن را پاره می‌کند؛
دیگری، معنایش را.
از قرآن دم می‌زند، اما خلافش عمل می‌کند.
موافق میل خود تفسیر می‌کند؛ یعنی قرآن را تحریف معنایی می‌کند.

و مسجد خواهد گفت:
«پروردگارا، مرا تعطیل کردند، مرا ضایع ساختند.»
ما مسجد را به تالار پذیرایی تبدیل کرده‌ایم!
صورت مسجد را عوض کرده‌ایم، از آن فقط به نفع خود بهره می‌بریم.
روز جزا چه خواهد شد؟
آیا عاشق مسجد هستیم؟
آیا به یاد داریم که با اشتیاق پر بکشیم به سوی مسجد، برای رکعاتی که در آن، یاد خدا کنیم؟


🩸 شکایت عترت در پیشگاه الهی؛ خون به ناحق ریخته

و عترتِ عصمت و طهارت، شکایت می‌کند:
«ای پروردگار من! ما را به قتل رساندند، ما را کشتند، ما را طرد کردند، راندند، ما را آواره ساختند!»
به خداوندی خدا، ما امام زمانمان را آواره ساخته‌ایم.
پیامبر اسلام می‌فرماید:
«من خود، دو پایم را جفت خواهم کرد، تا به دادخواهی این سه شاکی مخصوص برسم، در پیشگاه الله عزوجل.»
و خداوند خواهد گفت:
«شاکی مخصوص، من هستم. من، اللهِ واحدِ قهار، به حساب و کتاب این‌ها خواهم رسید.»


🏛 شاکیان عام قیامت؛ مسجد خاموش، عالم غریب، قرآن غبارگرفته

از زاویه‌ای دیگر نگاه کنیم:
انسان تنها سه شاکی اخص ندارد؛ شاکیان خاص نیز دارد، شاکیان عام نیز دارد.
و این سه شاکی عام، که به سوی الله عزوجل شکایت خواهند برد:
۱. مسجدی که در آن نماز خوانده نشود
۲. عالمی که میان جاهلان باشد
۳. مصحفی که در غبار غفلت مانده باشد


🕯 قرآن در غبار؛ ترتیلِ حقایق، نه صرفاً صوت

مسجدِ خراب، بی‌توجهی به عالم، و مصحفی که غبار گرفته، همه به سوی خدا شکایت خواهند کرد.
غبارِ غفلت و فراموشی…
غبارِ جدایی قرآن از عترت؛ عترت را از قرآن بگیر!
غبار بهره‌برداری‌های دنیایی از قرآن،
تفاسیر شخصی…
قرآنی که باید به ترتیل خوانده می‌شد، ولی نخواندیم.
نه فقط عبارت‌هایش به ترتیل، بلکه اشارات، لطایف و حقایقش باید به ترتیل خوانده می‌شد.
در آن اندیشه می‌کردیم، در عمق آن تعقل می‌کردیم.
این است ترتیلِ عقلیِ قرآن.
در حقایقش ترتیلی نیست، باید به ترتیلِ حقایق آن را خواند.
تدبر کنیم، به جان قرآن عمل کنیم، با حضور دل و شهود کامل، رو به درگاه خدا آوریم.
تعداد درجات بهشت به تعداد آیات قرآن است.
زمانی که صاحب قرآن وارد بهشت شود، به او می‌گویند: «بخوان و بالا برو.»
برای هر آیه‌اش درجه‌ای هست، و به اوج آن درجات نمی‌رسد، مگر حافظِ قرآن.


⚠️ کفران نعمت؛ بازخواست از نان خشک هم خواهد شد

اگر شکایت هم نبرند، ولی به خدا، از ما بازخواست خواهد شد.
از نعمات خدا، سؤال خواهد شد.
اگر از خدا نعمت خاصی خواستیم، بدانیم برای همان نعمت، بازخواست خواهیم شد، مگر آن‌که آن را در راه رضای خدا صرف کنیم.
آن غذایی که می‌خوریم، اگر نام خدا را نبریم، همان نان خشک هم از ما شکایت خواهد کرد.
از همان نان خشک نیز سؤال خواهد شد.
اما اگر از تمام امکانات، برای رسیدن به خدا بهره ببریم،
آن‌ها بال رضای ما خواهند شد.

امان از آن روز که کفران نعمت کنیم…
اگر شکم سیر می‌خواهیم، نوشیدنی گوارا می‌طلبیم، خواب شیرین می‌خواهیم،
اگر مسکن و استراحت‌گاه می‌طلبیم، آگاه باشیم: روزی از همهٔ آن‌ها سؤال خواهد شد.


🍞 از یاد بردن مساکین؛ بازخواست از زیبایی و نعمت‌های ظاهری

شکمت را پر کردی، اما مساکین را از یاد بردی.
از نوشیدنی خوش نوشیدی، بدون آن‌که به یاد تشنگان باشی.
چه طعام خاکی باشد، چه طعام علمی، مقام، ذکر و ذالک…
از لذت خواب بهره بردی، بی‌آن‌که به حال بیداران باشی؛
به حال آن گرسنگانی که از شدت گرسنگی نمی‌توانند بخوابند،
از شدت درد، خواب از چشمانشان رفته است.

اگر کسی اعتدال در خُلق می‌خواهد، اگر از خدا می‌خواهد که زیبا باشد،
خود را به هر زیوری می‌زند تا دلربا شود…
روزی سؤال خواهد شد:
آن زیبایی را چه کرد؟
آیا حق آن زیبایی را، با رعایت حدود الهی، به جای آورد؟
بازخواست خواهد شد!

ای کسانی که زیبایی طلب می‌کنید، بترسید از بازجویی روز جزا.
اگر از این‌ها سؤال شود،
آیا از نعمت عظمای قرآن و عترت، سؤال نخواهد شد؟
ذره‌ذره وجودمان بازخواست خواهد شد.

قرآن ناطقِ خدا، نعمت عظیمی است که بالاتر از آن نیست.
چه حقی از آن‌ها به‌جا آوردیم؟ حقش را دانستیم یا نه؟
خدا با قرآنش، خود را به ما معرفی می‌کند.
می‌خواهد با ما سخن بگوید، همان‌طور که در طور سینا با موسی سخن گفت.
همان‌طور که با محمدش سخن گفت، می‌خواهد با ما نیز سخن بگوید.
می‌خواهد عظمت خود را نشان دهد؛ علو، جلال، شکوه، وحدانیت، دارایی‌ها، صفات و کلماتش را.

🌧 زمین و آسمان به برکت حجت خدا زنده‌اند

ما دستان رأفت و رحمت خداییم. ما وجه‌الله هستیم.
آن وجه‌اللهی که از آنجا داده می‌شود.
ما همان باب هدایت هستیم، که از آن راهنمایی می‌شوید.
ما خزانه‌داران خداییم؛ در آسمانش و در زمینش.

به‌واسطهٔ ما، درختان میوه می‌دهند.
به‌خاطر ما، میوه‌ها می‌رسند.
نهرها جاری می‌شوند.
آسمان، بارانش را می‌باراند.
زمین، روییدنی‌هایش را ظاهر می‌کند.

با عبادت‌های ما، خدا عبادت می‌شود.
اگر امام زمان ما رحلت کند، عبادت از روی زمین برداشته می‌شود.
اگر حجت خدا نباشد، زمین بی‌عبادت می‌ماند.
هرچند در پسِ غیبت است،
اما نور عبادتش به ما می‌رسد.
قوهٔ بندگی در ما جان می‌گیرد.

اگر نبود، ما از گاو و گوسفند و شتر هم پست‌تر بودیم.
من خودم را بگویم؛ بدتر بودم.

📡 چرا علی را نمی‌شناسیم؟ چون دلِ علی‌شناس نداریم

مولای متقیان، امیرالمؤمنین، می‌فرماید:
«من هستم، و این مصحف شریف…»
علی، همان سخت‌افزاری است که نرم‌افزار قرآن را می‌خواند.
نمایش‌گر اعم قرآن است.

اگر به شبکهٔ مولا وصل شویم، چه می‌شود؟
چه می‌بینیم؟ چه مشاهده می‌کنیم؟
چگونه علی را بشناسیم؟

شیعیان مشتاق علی، چه خصوصیاتی دارند؟
چرا من علی را نمی‌شناسم؟
چون دلی علی‌شناس ندارم.
اگر داشتم، می‌شناختم.
دل من نه قرآنی است، نه عترتی.
نه از قرآن می‌فهمم، نه از عترت بهره می‌جویم.
راهش، همان راه توحید است.

چرا وقتی خدا را می‌خوانم، دعایم اثر نمی‌کند؟
جوابش ساده است:
من کدام خدا را می‌خوانم؟
خدایی که نمی‌شناسم؟
هرکس ناشناخته بخواند، غیر خدا را می‌خواند.
هرچند شرکش، شرک خفی باشد، اما به واقع مشرک است.

ادامه‌اش هم آماده باشه، بفرست تا در همین قالب با قدرت ادامه بدیم 🌙📜

🧭 خواندن خدا با دل توحیدی؛ راز اجابت دعا

پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید، فقط مرا بخوانید، مرا فقط بخوانید، تا اجابت‌تان کنم.
پس من خدایم را با وحدانیت نمی‌خواندم که جواب نمی‌گرفتم.
اگر بخواهم خدا را بخوانم، باید با دل توحیدی بخوانم.

اسم اعظم خدا کدام است؟
همان حر و اسم**، همان **الف و باء و طاء و دال و زال…
تک‌تک همان حروف‌اند.
اگر خدا را با توحید آن‌ها بخوانم، با اسم اعظم او را خوانده‌ام.


🌑 شرکِ کور، مانع توحید؛ علی دل‌ها را زنده می‌خواهد

اما اگر با دل غیر توحیدی بخوانم، خدایم را نخوانده‌ام.

مولایمان، شرک را کور کرد.
پس من چرا اسیر شرکِ کور هستم؟
به خدا قسم، این جهان ما اسیر شرکِ کور است.

اگر شرکِ بینا بود، جایی داشت…
اما شرک ما، کور است.

مولایمان، همان امیرالمؤمنین، همان صاحب ذوالفقار، شرک را کور کرده است.
ما که اسیر شرک هستیم، یعنی گرفتار همین شرکِ کوریم.

کافی‌ست وارد معدن مولا شویم.
مولا، توحید را در دل خاک کاشت، و از آن گل‌هایی برخاستند، که چه زیبا و الهی بودند.
مولا دنبال دلِ چاک است…
تا آیات را در آن بنگارد، تفسیر قرآن را در آن بنویسد.
به‌دنبال دلِ مشتاق است…


📡 قرآن ناطق و ریشه‌کنی شرک در جهان

مولا، شبکهٔ عظیم خداست؛ همان قرآن ناطق.
اگر دلمان قابلیت داشت، وصلش می‌شد؛ قرآن را هر لحظه شهود می‌کرد.

قرآن، قاتل شرک و مشرکان است.
اهل این زمان، زنده‌ به گورِ شرک‌اند.
در قبرستان جهانی، گرفتار شرکِ کور شده‌اند.
زمین، در این عصر، در منجلاب شرک مدفون است.

مولا و فرزند والایش، خارکَنِ شرک‌اند.
تا از دل ما، خار شرک را بیرون بیاورند.


🗡 مولا، قدرت شرک را از ابلیس گرفته است

مولا، قدرت شرک را از ابلیس گرفته است.
مولا، از شیاطین جنی نام نبرده است، اما از میان برده است.
ما به سراب شرک گرفتاریم؛
به جهلِ مسموم مبتلاییم.


💠 با علی، دل‌ مسجد می‌شود؛ بندگی از آن آغاز می‌گردد

یارانِ علی، هنوز اذن ظهور ندارند.
اگر داشتند، اعداد و ارقام یاران مولا، کل این جهان هستی را می‌پوشاند.

هنوز وقت آن نرسیده، که عظمت مولا روشن شود و به جهانیان نمایان گردد.
با معرفت مولا، باید خودمان را بسنجیم.
اگر می‌خواهی شیعه بودن خودت را بسنجی، با نداهای توحیدی مولا بسنج.
ببین می‌توانی خود را به افق اعلی برسانی؟

چرا مولا، این همه عجایب را اختیار ما گذاشته؟
هرکدام، کلیدی‌ست برای اتصال به ملکوت اعلی.

علی، معمار دل است.
کافی‌ست این دل، مشتاق شود.

تا علی، آن را حرم آباد کند.
علی، خود آن دل را مسجدی می‌سازد؛ در همان مسجدِ دل، اقامهٔ نماز می‌کند.
آن‌گاه، اول و آخر ما دگرگون می‌شود.

تا علی در آن دل اقامهٔ نماز نکند، این وجود، قامت بندگی نخواهد گرفت.


🕊 مناجات با مولا؛ مدح خدا فقط از زبان علی

از کدامین رازهای مولا بگویم؟
بیایید گوش کنیم به مناجات مولا…
آیا وصل می‌شویم به آن مقامِ ولا؟
آیا دستمان را می‌گیرد تا به پرواز برخیزیم؟
چرا من بالا نمی‌روم؟
به کجا گیر کرده‌ام؟ این گره کور از کجا به جانم افتاده است؟ چگونه بازش کنم؟

الهی، تنها تویی که شایستهٔ وصف زیبایی.
تنها تو هستی که می‌توان تو را به زیبایی توصیف کرد.
وصفت کثیر است؛ هرچه تو را وصف کنیم، تمام نمی‌شود.
اگر به تو آرزو کنیم، با تو آرزو کنیم، تو بهترین آرزوی مایی.
تو تنها آرزوی ما هستی.

اگر امیدی باشد، تنها تو بهترین امید مایی.
اگر قرار است دلی ببندیم، تنها باید به تو ببندیم.

اللهم…
خدایا! تویی که به من این توان را دادی که تو را مدح کنم.
تو خود، گویای مدح خودت هستی.
تو با زبان علی، خودت را مدح می‌کنی.

خدایا! تو چنان قدرتی به من بخشیدی که نتوانم غیر تو را ثنا کنم.
و تویی که قدرت دادی، تا حتی به سوی ذلت و خاریِ معاد، متوجه نشوم.

علی، نمی‌تواند به غیر خدا نظر کند.
خدایا! تو چنان قدرتی به من داده‌ای که نتوانم حتی مواضع شک را بپویم.
شکی در دلم وارد نشود.

زبان مرا چنان پیچاندی،
که دیگر نمی‌توانم به مدح آدمیان مشغول شوم.
دلم را چنان چرخاندی که نتوانم هیچ‌کس را مدح کنم، حتی پرورش‌یافتگان تو را…


🕯 ثنای توحیدی؛ ستایش خدا از طریق دل‌های موحد

ما باید خدا را در افراد، از طریق توحیدشان، ثنا کنیم.
نه از طریق دنیا، نه از طریق صورت.


🔥 عصارهٔ توحید از مکتب علی؛ نور از ظلمت نمی‌گیرند

وحدت و توحید در توحید، یعنی چه؟
یعنی انسان باید شیر و خامهٔ توحید را بگیرد.

شیعهٔ علی، آن است که عصارهٔ توحید را ظاهر کند، آن را به دیگران برساند.
افرادِ موحد، مثل شمع‌اند در توحید؛ نور توحید را از وجودشان برمی‌افروزند.

مولا می‌فرماید:
توحید را باید از معادن توحید گرفت.
اگر توحید را از غیرِ معادنش بگیری، مشرک هستی.
هرکس غیر از قرآن و عترت، به‌سوی توحید رود، به شرک خواهد رسید.

توحید را از زباله‌دان شرک نمی‌گیرند! نور را از ظلمت نمی‌گیرند!

و من…
توان آن را ندارم که از مولا سخن بگویم.
قدرت آن را ندارم، نه شجاعتش را.

که بتوانم دربارهٔ علو مقامات او، دربارهٔ کتاب‌هایش، جامعهٔ علی، صحیفهٔ علی سخن بگویم…

طولش هفتاد ذراع است.
این “هفتاد ذراع” یعنی چه؟
این کتاب را در کجا جای داده‌اند؟
چه کسی از آن خبر دارد؟

هر چه هست، در آن است…
درون کتابی از علی، به املا رسول‌الله…


❤️ کتاب علی، دریای علم و آیینه عشق

و به خط مبارک خود مولا، کتابی است که تمام نیازهای بشر در آن قید شده است.
کوچک‌ترین مسأله‌ای از آن خارج نیست.
در آن، مجمع عظیمِ علم نهفته است.

عشق خود را به علی نشان بده!
چگونه علی را می‌شناسی؟
چگونه دوستش داری؟
عشق تو به علی چیست؟

عشق من به علی، مثل عشق مادر موسی به موسی است، وقتی از فراق او دلش خالی شد.
من ابوطفیلِ حبّم،
مثل حبّ اُم‌موسی به موسی است.

غم و غصه‌ام، نسبت به علی است.
حال من، مثل پیرزنی فرزندمرده است، مثل پیرمردی فرزندمرده.

از تقصیراتم نسبت به علی، به سوی خدا شکایت می‌کنم.
من، از خودم به سوی خدا شکایت می‌کنم.
تا خدا خودش مرا تنبیه کند…

عشق تو به علی، چگونه عشقی‌ست؟

عشق ما مثل کوری‌ست که بینایی‌اش را پیدا کند، و محبت علی برایش از آن گواراتر باشد.
محبت علی، از لذت شنوایی برای کری، شیرین‌تر است.
ما، مثل مرده‌ایم که بخواهد زنده شود، اما اجازه نداشته باشد، و بعد اجازه یابد…

شیرینی محبت ما، چنین است.
چگونه بگویم؟
به خدا، محبت ما به علی، از محبت مادر موسی به فرزندش، بالاتر است.
آیا می‌شود برای آن، هماوردی یافت؟

از شهد و عسل، از خنکی عطش، برای ما شیرین‌تر است.
هرچه بگوییم، از محبت علی کم گفته‌ایم.

به راستی… علی کیست؟


🩸 وداع مولا؛ سوگ ام‌کلثوم و هفتاد سال بلا

امیرالمؤمنین، علی (ع)، در بستر مجروحی بود.
عمّار بن حمق، حال مولا را دید.
خواست دلداری دهد…
گفت: «این خراشی کوچک است که بر جان تو افتاده. خوب می‌شود. مداوا می‌شود.»

مولا فرمودند:
«به جانم قسم، من از شما جدا خواهم شد.»
من، علی، به جان خودم قسم، از شما جدا خواهم شد.
و تا هفتاد سال، گرفتار بلا خواهید شد.
بلایی که استمرار دارد…

مولا از هوش رفتند.
جناب ام‌کلثوم گریستند.

مولا به هوش آمدند و فرمودند:
«یا ام‌کلثوم، مرا ناراحت نکن.
اگر می‌دیدی آنچه من می‌دیدم، نمی‌گریستی…»


🕊 بدرقه آسمانی برای علی؛ هیچ حقی بر گردنش نمانده بود

ملائک هفت آسمان…
ملائک هفت آسمان، به یکدیگر چنین می‌گفتند:
«صف ببندید، پیامبران آمده‌اند!»

تمام پیامبران آمده‌اند.
و می‌گویند:
«زود باش! بشتاب! مبادا بمانی!»

یا علی… آنچه از خیر برای تو این‌جاست، در آن‌جا نیست.

مولا فرمود:
«رسول خدا را در خواب دیدم.
غبار صورتم را لمس می‌کرد، چهره‌ام را می‌گرفت و می‌فرمود:
ای علی، مبادا ناراحت شوی، مبادا خیال کنی که وظیفه‌ات را ادا نکردی…
نه! این‌طور نیست.
هیچ چیزی بر گردنت نیست.
تمام حق خود را ادا کردی.»


🌌 چگونه علی نرود؟

چگونه علی نرود؟…



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *