🌼امام رضا ع معدن رضایت🌼

46

🌼نردبام رضایت🌼

🌼اعجاز رضویه در معرفت رضویه🌼

🌼عشق و رضا🌼

🌼کلام رضویه🌼

🌸🔆🌿   «سرّ رضویه»  «رضا به رضای خدا» «استغفار از ادعای رضایت»

🔅🌹 چکیده با تکمله «سرّ رضویه»  «رضا به رضای خدا» «استغفار از ادعای رضا »  « » « »        1402.03.09   علی ساعی(عبدالله مشکات 110.141(903)  🌹🔅

🌹🔅☘️ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ ☘️🔅🌹

🌱🌸شیرین‌ترین مزه عشق رضاست 🌸🌱

🔅 با رضا، رضایت معنا یافت🔅

☘️جوشش چشمه باغ رضوان گوارا و مرضیّ جانتان☘️

🌹🔅 وَ جَلِّلْنِي رِضَاك‏

🌹🔅 وَ سَهِّلْ إِلَى بُلُوغِ رِضَاكَ‏ سُبُلِي‏

🌹🔅 وَ لَا تَسُمْنَا عَجْزَ الْمَعْرِفَةِ عَمَّا تَخَيَّرْتَ فَنَغْمِطَ قَدْرَكَ، وَ نَكْرَهَ مَوْضِعَ رِضَاكَ‏، وَ نَجْنَحَ إِلَى الَّتِي هِيَ أَبْعَدُ مِنْ حُسْنِ الْعَاقِبَةِ، وَ أَقْرَبُ إِلَى ضِدِّ الْعَافِيَة

🌹🔅 وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً يَزِيدُ عَلَى رِضَاكَ‏.

🌹🔅 (51) رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً زَاكِيَةً لَا تَكُونُ صَلَاةٌ أَزْكَى مِنْهَا، وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلَاةً نَامِيَةً لَا تَكُونُ صَلَاةٌ أَنْمَى مِنْهَا، وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلَاةً رَاضِيَةً لَا تَكُونُ صَلَاةٌ فَوْقَهَا. (52) رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً تُرْضِيهِ وَ تَزِيدُ عَلَى رِضَاهُ، وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلَاةً تُرْضِيكَ و تَزِيدُ عَلَى رِضَاكَ‏ لَهُ وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلَاةً لَا تَرْضَى لَهُ إِلَّا بِهَا، وَ لَا تَرَى غَيْرَهُ لَهَا أَهْلًا. (53) رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلَاةً تُجَاوِزُ رِضْوَانَكَ، وَ يَتَّصِلُ اتِّصَالُهَا بِبَقَائِكَ، وَ لَا يَنْفَدُ كَمَا لَا تَنْفَدُ كَلِمَاتُكَ.

🌹🔅 إِلَهِي تَقَدَّسَ رِضَاكَ أَنْ تَكُونَ لَهُ عِلَّةٌ مِنْكَ فَكَيْفَ يَكُونُ لَهُ عِلَّةٌ مِنِّي إِلَهِي أَنْتَ الْغَنِيُّ بِذَاتِكَ أَنْ يَصِلَ إِلَيْكَ النَّفْعُ مِنْكَ فَكَيْفَ لَا تَكُونُ غَنِيّاً عَنِّي‏

🌸رضاخوانی، امام خوانی و امام دانی و رضا شناسی  از لوازم بندگی و رموز هستی است.

☘️امام، دارویی است شفابخش در دل بیماری، در جان درد.

🌸امام نوری است در دل ظلمت، امام عدلی است در دل ظلم و ستم، امام آب پاکی است جاری بر پلیدی‌هاست، برای تزکیه و تطهیر و تزیین و تنویر عالم.

☘️شک بر امام شک بر حقیقت است.

🌸علت غیبت امام زمان، فتنه شک نهفته بر قلوب شبه مومنان است.

☘️اگر قرار بر انجام امورات بر مبنای معجزات بود! آنوقت به ابتدای خلقت هر چیزی رو به راه بود!

🌸عظیم‌ترین امتحان به زمان ظهور امام زمان علیه السلام اتفاق خواهد افتاد، تمام ایمان مستودع خاموش خواهد شد.

🌸هشدار: ائمه را بازنششت و تعطیل نموده‌ایم ائمه در دل ما محبوس‌اند.

☘️هشدار: افکار ما سیاهچال ائمه گشته است.

🌸تنها با رضا باید کوی رضای الهی طی شود.

☘️مزه رضای خدا تنها با رضا آشنای کام ماست.

🌸کوی و کوچه رضای الهی با رضا و رضا شناسی قابل تحصیل است.

☘️تنها با نور و حرارت رضا طعم رضای الهی محسوس است.

🌸تا نور شناس نباشیم کوریم، بی نور امام کور و کری و لالی محض است.

☘️بی معرفتی اهل زمان علت تاخیر ظهور است.

🌸هنوز چشم و دل بندگی خدا را در نیاورده‌ایم.

☘️دندان بندگی ما در نیامده، حتی شیر بندگی را نوش جان ننموده‌ایم. چرا که فقط خفته‌ایم.

🌸کسی که آشنا به علم و حکمت وضوی و ولوی شود لحظه‌ای تنشنگی و طلبش خاموش نمی‌شود.

☘️تا امام زمان را نشناخته‌ایم در بیعت نفس و شیطان‌ایم.

🌸اگر عاشق رضاییم پس کدام طعام رضا را نوش جان نموده‌ام

☘️عاشق رضا عاشق کلام و مرام اوست، لحظه‌ای غافل از سفره طعام او نیست!

🌸توحید عظیم‌ترین هدیه ائمه عصمت و طهارت است، امام رضا امام توحید ناب است! سفره عظیم توحید رضوی خالی از میهمانان جهان است!

☘️اول عبادت، معرفت خداست، توحید ابتداست نه انتها، آغاز بندگی با توحید است، تا به توحید نرسیم، بندگی آغاز نگشته است.

🌸در خوانش روایات باید به درگاه خدا پناه بریم تا شیطان نتواند تحریفی در معنای کلام حضرت ایجاد کند، روایات تفسیر قرآن‌اند پس باید که مثل قرآن برای ورود به حوزه روایات به خدا پناه بریم تا از القائات شیطانی در امان باشیم.

☘️برای بهره‌مندی از دروس جدید امام باید که از دروس قدیمش فارغ التحصیل شویم.

🌸حرف جدید منوط به درک حرف قدیم است. شکر لطف قدیم لطف جدید را هدیه می‌کند.

☘️چرائی خلقت تنها با توحید الهی به جواب می‌رسد.

🌸چه بسا به خیال و توهم، به توحید میرسیم در حال‌که درگیر شرکیم.

☘️درس اول توحید را درس آخر نپنداریم.آغاز بندگی را پایان بندگی نپنداریم.

🌸شهادت عقل، شهادت خلق، شهات صفت و موصوف، شهادت اقتران صفت و موصوف، شهادت حدث و … بر منزه بودن الله تبارک و تعالی از صفات است.

☘️هر آنچه در مخلوق است خالق از آن منزه و بی‌نیاز است. چرا که او از آن برتر و بالاتر است، هر آنچه را که او موجد آن است برتر از آن است.

🌸مخلوق دارای صفت، گواه بی‌نیازی خالق از صفات است.

☘️اسماء او تعبیر است، برای گذشتن است نه ایستادن، راه است نه مقصد،

🌸افق فهم ما تنها تا به آستانه افعال الهی است.

☘️فهم همان زیباترین درکی است که برای انسان میتواند حاصل شود، فهم با درک صرف حقیقت متفاوت است.

🌸پای سفره رضویه

🌷🔅عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ أَيُّوبَ الْعَلَوِيِ‏ أَنَّ الْمَأْمُونَ لَمَّا أَرَادَ أَنْ يَسْتَعْمِلَ الرِّضَا ع جَمَعَ بَنِي هَاشِمٍ فَقَالَ لَهُمْ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَسْتَعْمِلَ الرِّضَا عَلَى هَذَا الْأَمْرِ مِنْ بَعْدِي فَحَسَدَهُ بَنُو هَاشِمٍ وَ قَالُوا أَ تُوَلِّي رَجُلًا جَاهِلًا لَيْسَ لَهُ بَصَرٌ بِتَدْبِيرِ الْخِلَافَةِ فَابْعَثْ إِلَيْهِ رَجُلًا يَأْتِنَا فَتَرَى مِنْ جَهْلِهِ مَا تَسْتَدِلُّ بِهِ عَلَيْهِ فَبَعَثَ إِلَيْهِ فَأَتَاهُ فَقَالَ لَهُ بَنُو هَاشِمٍ يَا أَبَا الْحَسَنِ اصْعَدِ الْمِنْبَرَ وَ انْصِبْ لَنَا عَلَماً نَعْبُدُ اللَّهَ عَلَيْهِ فَصَعِدَ ع الْمِنْبَرَ فَقَعَدَ مَلِيّاً  لَا يَتَكَلَّمُ مُطْرِقاً ثُمَّ انْتَفَضَ انْتِفَاضَةً وَ اسْتَوَى قَائِماً وَ حَمِدَ اللَّهَ تَعَالَى وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى نَبِيِّهِ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ ثُمَّ قَالَ أَوَّلُ عِبَادَةِ اللَّهِ تَعَالَى مَعْرِفَتُهُ وَ أَصْلُ مَعْرِفَةِ اللَّهِ تَوْحِيدُهُ وَ نِظَامُ تَوْحِيدِ اللَّهِ تَعَالَى نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ الْعُقُولِ أَنَّ كُلَّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ مَخْلُوقٌ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّ لَهُ خَالِقاً لَيْسَ بِصِفَةٍ وَ لَا مَوْصُوفٍ وَ شَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ بِالاقْتِرَانِ وَ شَهَادَةِ الِاقْتِرَانِ بِالْحُدُوثِ وَ شَهَادَةِ الْحُدُوثِ بِالامْتِنَاعِ مِنَ الْأَزَلِ الْمُمْتَنِعِ مِنَ الْحُدُوثِ فَلَيْسَ اللَّهَ‏ [عَرَفَ‏] مَنْ عَرَفَ بِالتَّشْبِيهِ ذَاتَهُ وَ لَا إِيَّاهُ وَحَّدَهُ مَنِ اكْتَنَهَهُ وَ لَا حَقِيقَتَهُ‏ أَصَابَ مَنْ مَثَّلَهُ وَ لَا بِهِ صَدَّقَ مَنْ نَهَّاهُ وَ لَا صَمَدَ صَمْدَهُ‏ مَنْ أَشَارَ إِلَيْهِ وَ لَا إِيَّاهُ عَنَى مَنْ شَبَّهَهُ وَ لَا لَهُ تَذَلَّلَ مَنْ بَعَّضَهُ‏ وَ لَا إِيَّاهُ أَرَادَ مَنْ تَوَهَّمَهُ كُلُّ مَعْرُوفٍ بِنَفْسِهِ مَصْنُوعٌ وَ كُلُّ قَائِمٍ فِي سِوَاهُ مَعْلُولٌ بِصُنْعِ اللَّهِ يُسْتَدَلُّ عَلَيْهِ وَ بِالْعُقُولِ تُعْتَقَدُ مَعْرِفَتُهُ وَ بِالْفِطْرَةِ تَثْبُتُ حُجَّتُهُ خَلَقَ اللَّهُ الْخَلْقَ‏ حِجَاباً بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُمْ وَ مُبَايَنَتُهُ إِيَّاهُمْ و مُفَارَقَتُهُ أَيْنِيَّتَهُمْ وَ ابْتِدَاؤُهُ إِيَّاهُمْ دَلِيلُهُمْ‏  عَلَى أَنْ لَا ابْتِدَاءَ لَهُ لِعَجْزِ كُلِّ مُبْتَدَإٍ عَنِ ابْتِدَاءِ غَيْرِهِ وَ أدوات [أَدْوُهُ‏] إِيَّاهُمْ دليلهم [دَلِيلٌ‏] عَلَى أَنْ لَا أَدَوَاتَ فِيهِ لِشَهَادَةِ الْأَدَوَاتِ بِفَاقَةِ المادين‏ [الْمُتَأَدِّينَ‏] فَأَسْمَاؤُهُ‏ تَعْبِيرٌ وَ أَفْعَالُهُ‏ تَفْهِيمٌ‏ وَ ذَاتُهُ حَقِيقَةٌ وَ كُنْهُهُ تَفْرِيقٌ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ وَ غُيُورُهُ تَحْدِيدٌ لِمَا سِوَاهُ فَقَدْ جَهِلَ اللَّهَ مَنِ اسْتَوْصَفَهُ وَ قَدْ تَعَدَّاهُ مَنِ اشْتَمَلَهُ وَ قَدْ أَخْطَأَهُ مَنِ اكْتَنَهَهُ وَ مَنْ قَالَ كَيْفَ فَقَدْ شَبَّهَهُ وَ مَنْ قَالَ لِمَ فَقَدْ عَلَّلَهُ‏  وَ مَنْ قَالَ مَتَى فَقَدْ وَقَّتَهُ وَ مَنْ قَالَ فِيمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ إِلَى مَ‏ فَقَدْ نَهَّاهُ وَ مَنْ قَالَ حَتَّى مَ فَقَدْ غَيَّاهُ وَ مَنْ غَيَّاهُ فَقَدْ غَايَاهُ وَ مَنْ غَايَاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ وَصَفَهُ وَ مَنْ وَصَفَهُ فَقَدْ أَلْحَدَ فِيهِ وَ لَا يَتَغَيَّرُ اللَّهُ بِانْغِيَارِ الْمَخْلُوقِ‏  كَمَا لَا يَتَحَدَّدُ بِتَحْدِيدِ الْمَحْدُودِ أَحَدٌ لَا بِتَأْوِيلِ عَدَدٍ ظَاهِرٌ لَا بِتَأْوِيلِ الْمُبَاشَرَةِ متجلي [مُتَجَلٍ‏] لَا بِاسْتِقْلَالِ …[1]

🌷🔅هنگامى که مأمون قصد داشت امام رضا(ع) را به ولایتعهدى خود منصوب کند، بنى هاشم  را جمع کرد و به آنان چنین گفت: من قصد آن دارم پس از خود «رضا» را به خلافت برگزینم، پس بنى هاشم به او حسد ورزیدند و گفتند: آیا مى‌خواهى مرد نادانى را که هیچ آشنایى با خلافت و سیاست ندارد ولیعهد خود کنى؟! کسى را نزد او بفرست تا به اینجا بیاید و نمونه‌هایى از جهات او را که دلیل خوبى او خواهد بود ببینى! مأمون نیز حضرت را فراخواند. آنان گفتند: اى ابوالحسن! به منبر برو و ما را راهنمایى کن تا خداوند را به طور صحیحى شناخته، بر اساس آن عبادت کنیم.

حضرت بر منبر رفت و سر به زیر داشت و بى‌آنکه سخنى گوید مدّتى به همان حال نشست، سپس حرکتى کرده از جاى برخاست و راست ایستاد و پس از حمد و ثناى الهى و صلوات بر پیامبر اکرم و أهل بیتش فرمود:

مرحله نخست در عبادت خدا، شناخت و معرفت اوست، و اساس و پایه معرفت خداوند توحید و یگانگى اوست، و اساس و قوام توحید این است که صفات را از ذات خداوند منتفى بدانیم؛ زیرا عقل انسان خود شهادت مى‌دهد که هر چه که از صفت و موصوفى ترکیب شده باشد، مخلوق است، و هر مخلوقى نیز خود گواهى مى‌دهد که خالق و سازنده‌اى دارد که نه صفت است و نه موصوف، و هر صفت و موصوفى پیوسته باید با هم همراه باشند، و همراهى دو چیز باهم، علامت حادث بودن آنها است، و حادث بودن هم با ازلى بودن منافات دارد، پس کسى که بخواهد ذات خدا را با تشبیه نمودن او به مخلوقاتش بشناسد، در واقع خدا را نشناخته است، و کسى که بخواهد کُنه ذات خدا را دریابد، در واقع قائل به توحید نیست، و کسى که براى او مِثل و مانند قائل شود، به حقیقت او آگاهى نیافته، و هر که براى او نهایتى فرض کند او را تصدیق ننموده، و کسى که بخواهد به او اشاره کند در واقع به سوى خدا نرفته، بلکه به سمتى دیگر توجّه کرده است، و به موجودى دیگر اشاره کرده، و هر کس او را تشبیه کند در واقع خداوند را قصد نکرده و هر که براى خداوند اجزاء و بعض قائل شود، در واقع در مقابل او تذلّل و خوارى نکرده، و هر کس بخواهد با قوّۀ فکر خود او را توهّم کند، در حقیقت به سراغ خدا نرفته. هر آنچه که به همراه نفس و ذات خود شناخته شود، مصنوع و ساخته شده است، و هر آنچه در چیز دیگرى غیر از خود، قائم و پا برجا باشد، معلول است و نیاز به علّت دارد. …

هر کس بگوید چگونه است، او را تشبیه کرده، و هر که بگوید چرا و از چه راهى موجود شده، در واقع براى او علّت تصوّر کرده است، و هر که بگوید از چه موقع بوده است، براى او وقت و زمان تصوّر کرده، و هر که بگوید در کجا قرار دارد، براى او جا و مکان خیال کرده، و هر که بگوید حدّش تا کجاست، براى او نهایتى فرض کرده، و هر که بگوید تا چه زمانى خواهد بود، براى او غایت و انتهایى قرار داده، و هر که چنین کند بین او و سایر موجودات حدّ مشترک قرار داده، و هر کس بین او و مخلوقاتش حدّ مشترک قرار دهد، براى او اجزا و بعض پنداشته، و هر کس او را داراى اجزا تصوّر کند، او را وصف کرده، و هر که او را وصف کند، در مورد خداوند به خطا رفته و کارش به الحاد و کفر مى‌انجامد.

و خداوند با تغییر یافتن مخلوقان، تغییرى نمى‌کند، کما اینکه با حدّ و حدود مخلوقین محدود نمى‌شود. «أحَد» است ولى نه به‌عنوان عدد؛ ظاهر و آشکار است ولى نه به این صورت که قابل لمس باشد؛ آشکار است ولى نه به این معنى که دیده شود؛ باطن و پنهان است ولى نه اینکه از مخلوقات غائب باشد؛ دور است ولى نه از نظر مسافت؛ نزدیک است ولى نه از جهت مکانى؛ لطیف است ولى نه از نظر جسم؛ موجود است ولى نه بعد از عدم؛ فاعل است و کار انجام مى‌دهد ولى نه از روى اجبار، بلکه با اختیار تامّ؛ مى‌سنجد و تصمیم مى‌گیرد ولى نه با نیروى فکر؛ تدبیر مى‌کند ولى نه با حرکت؛ اراده مى‌کند ولى نه با آهنگ؛ مشیّت و اراده دارد ولى نه با عزم و تصمیم؛ درک مى‌کند ولى نه با آلت و وسیله حسّ؛ مى‌شنود و مى‌بیند ولى نه با گوش و چشم و یا وسیله دیگر.

زمان و مکان ندارد، چُرت و پینکى و خواب او را فرا نمى‌گیرد، صفات گوناگون او را محدود نمى‌سازد، آلات و ادوات نیز او را مقیّد و محدود نمى‌کند، او قبل از زمان بوده و قبل از عدم وجود داشته، و ازلیّت او از هر آغاز و ابتدایی فراتر بوده و از خلقت حواسّ توسّط او معلوم مى‌شود که خود فاقد این حواسّ است، و از ایجاد عناصر معلوم مى‌شود که عنصر ندارد، و از آنچه که بین اشیا ضدّیّت برقرار کرده دانسته مى‌شود که خود، ضدّ ندارد، و با ایجاد مقارنه و هماهنگى بین امور، دانسته مى‌شود که قرین و هماورد ندارد، بین نور و ظلمت، آشکارى و گنگى، خشکى و ترى و سرما و گرما ضدّیّت برقرار کرده، امور نامساعد و دور از هم آنها را به دور هم جمع کرده، و امور نزدیک را از هم جدا نموده؛ و پراکندگى اینها و اجتماع آنها دلیلى است بر وجود پراکنده‌کننده و گرد آوردنده‌اشان، و این همان فرمایش خداوند عزّ و جلّ است که فرموده: «و از هر چیزى دو گونه آفریدیم، باشد که یاد کنید و پند گیرید» (ذاریات: ۴٩ ).

بین هر قبل و بعدى در این مخلوق جدایى و فرق افکند تا همه بدانند او خود، قبل و بعد ندارد، غرائز این موجودات نشان مى‌دهد که غریزه دهنده به آنان، خود غریزه ندارد، و تفاوت آنها دلیلى است بر اینکه تفاوت دهنده به آنان، نقصى ندارد و تفاوتى در ذاتش نیست، زمان‌دار بودن آنان بیان‌کننده این واقعیّت است که زمان دهنده به آنان، فاقد زمان و فراتر از آن است، بعضى را از بعض دیگر پنهان کرده تا دانسته شود، غیر از آن مخلوقات، حجاب دیگرى بین او و آنها نیست.

آن زمان که مربوبى نبود، او ربّ بود، و آن زمان که مملوک و مخلوقى نبود، او مالک و مستولى بر همه چیز بود، و آن زمان که هیچ موجودى نبود تا معلوم واقع شود، او عالم بود، و آن زمانى که مخلوق در جهان نبود، او خالق بود، و نیز آن زمان که مسموعى وجود نداشت، معناى سمع (شنیدن) در مورد او صادق بود، این طور نیست که فقطّ از وقتى دست به خلقت و آفرینش زد، خالق محسوب شود، بلکه قبل از شروع به خلقت نیز، خالقیّت در مورد او مصداق داشته است. چگونه مى‌توان غیر از این را تصوّر کرد؟ حال آنکه ابتدا و آغازى ندارد و نمى‌توان با کلمه «از» که ابتدا و آغاز را نشان مى‌دهد او را در برخى زمان‌ها غائب فرض کرد، بلکه همیشه و در همه اوقات بوده است. و کلماتى همچون «قد» که معرّف نزدیکى زمان مورد نظر به زمان دیگرى است نمى‌تواند نشان دهنده نزدیکى زمان او باشد، و کلماتى مانند «لعلّ» (به معنى شاید) که نشانگر احتمال و عدم قطعیّت است و در مورد مخلوق خبر از وجود مانع یا موانعى براى حصول کارى مى‌دهد در مورد او چنین مفهومى را نمى‌رساند بلکه امر و اراده خدا قطعىّ الحصول است. و کلمه «متى» (کى؟، چه زمان؟) اگر چه در مورد خدا به کار مى‌رود ولى نشان‌دهنده وقت معیّنى براى او نیست، و بکار بردن کلمه «زمان» در مورد او به این معنى نیست که خداوند مظروف (آنچه در ظرف قرار می‌گیرد) است و در محدوده زمان قرار گرفته است. و نیز کاربرد کلمه «مع» (به معنى «با») در مورد او به این معنى نیست که خداوند با چیزى قرین و همراه است. ادوات، امثال خود را محدود مى‌سازد، و آلات، متناسب با امثال و نظائر خویش است، و اینها، نه در خداوند بلکه در سایر اشیاء مؤثّرند، ابتداء زمانى داشتن، باعث شده است که اشیاء و موجودات قدیم نباشند، و قرب زمانى داشتن، آنها را از ازلى بودن باز داشته، و فقدان بعضى از حالات و صفات، آنها را از کمال دور ساخته است، افتراق و جدائى آنها دلیل و نشانه وجود جداکننده آنهاست، تباین و تفاوت آنها نشانه وجود تفاوت دهنده آنهاست، خالق اشیاء، توسّط آنها، بر عقول آدمیان تجلّى کرده و به وسیله آنها، از چشمها پنهان گردیده است، ملاک استدلال افکار در باره خداوند همین اشیاء و موجوداتند، در اشیاء تغییرات را قرار داده و دلیلشان بر اساس اشیاء است، اقرار به وحدانیّت خود را به سبب وجود این اشیاء به آنها الهام فرموده است.

تصدیق و اقرار به خداوند عزّ و جلّ توسّط عقول و اندیشه صورت مى‌پذیرد، و با اقرار و اعتراف به خداوند ایمان کامل مى‌گردد، تا معرفت نباشد دیانت کامل نمى‌شود، و تا اخلاص نباشد، معرفت و شناخت انجام نمى‌گیرد، و با اعتقاد به تشبیه، اخلاصى در بین نخواهد بود، و اگر کسى در مورد خداوند به صفاتى زائد بر ذات قائل شود تشبیه را نفى نکرده بلکه در واقع قائل به تشبیه شده است، هر چیزى که در مورد او امکان داشته باشد، در باره صانعش محال و ممتنع خواهد بود، در مورد او حرکت و سکون وجود ندارد، چگونه امکان دارد، چیزى را که خود ایجاد کرده، در مورد خود او، مصداق یابد؟! یا آنچه را خودش آغاز کرده و به وجود آورده به سوى او بازگشته، و در مورد او مصداق پیدا کند؟ اگر چنین بود، نقص و کاستى و کمبود در ذاتش راه مى‌یافت و کنهش، از وحدت درآمده، داراى اجزاء مى‌شد، و ازلى بودن در موردش محال مى‌گردید و خالق، مثل مخلوق مى‌شد. اگر براى او پشت تصوّر شود، مقابل و روبرو نیز تصوّر مى‌شود، و اگر براى او تمام بودن فرض شود، نقصان هم فرض مى‌شود، کسى که، حدوث در باره‌اش محال نیست، چگونه مى‌تواند ازلى باشد؟ یا کسى که ایجاد شدن در باره‌اش محال نباشد چگونه مى‌تواند ایجادکننده اشیاء باشد؟ اگر چنین بود نشانه مخلوق و مصنوع بودن در او وجود مى‌داشت و خود آیه و نشانه مى‌شد نه اینکه موجودات دیگر آیه و نشانه براى او باشند.

قول محال که مخالف حقّ و حقیقت است حجّتى در بر ندارد، و سؤال در باره خدا، فاقد جواب است، و در غیر این صورت، خداوند تعظیم و احترام نشده است، و در عقیده به اینکه خداوند به کلّى با مخلوقین مباینت و غیریّت دارد، ظلم و افترائى نیست، موجود ازلىّ محال است که مرکّب باشد یا دوئیّت در او راه یابد، و آنچه آغازى ندارد، محال است مخلوق باشد، و آغاز و انجامى برایش تصور شود. معبودى نیست جز «اللّه» که بزرگ و بلند مرتبه است، کسانى که خدا را با دیگر موجودات یکسان مى‌دانند، دروغ گفته‌اند و به گمراهى و ضلالت بزرگى دچار گشته‌اند و به آشکار زیان نموده‌اند، و درود خدا بر محمّد و أهل بیت پاکش باد.

🌼 علی ساعی(عبدالله مشکات) 110.141(903)  🌼

🌸🔆🌿   «شامگاه شهادت امام رضا علیه السلام »  « رموز معرفت رضویه » «سفینه توحید »

🔅🌹 چکیده با تکمله «شامگاه شهادت امام رضا علیه السلام» « رموز معرفت رضویه »  « سفینه توحید »  « » « »        1402.06.25   علی ساعی(عبدالله مشکات) 110.141(903)  🌹🔅

🌹🔅☘️ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ ☘️🔅🌹

🔅🌼وصف امام غریب🌼🔅

🌻امام رضا علیه السلام امام غریب است، غریب از حیث اینکه اهل زمان از فیض معرفتش به دور‌اند.

🌻بدون دیده بینا رویت نور و زیبایی محال است، معرفت مثل دیده بیناست، مثل عطشی است که آدمی را به سوی آب گوارا می‌کشاند.

🌻خداوند متعال محبت اهل بیت علیهم السلام را در دلمان کاشته تا پرورش یابد، محبت رمز و راهی است برای رسیدن به حقیقتی والا اسراری عظما.

🌻چه بسا انسان اجازه پرورش به محبت و عصاره معرفت کاشته شده نمی‌دهد.

🌻اگر  برای کسب معرفت، شایستگی خود را اثبات کنیم شاهد طلوع خورشید معرفت خواهیم بود. خداوند متعال راه‌انداز معرفت است به شرط آنکه به یادش باشیم و مطیع فرمانش باشیم.

🌻برای وصول علوم و کمال و حکمت رضوی نیازمند معرفت رضوی هستیم.

🌻آسمان رضوی نیازمند نیروی خاص رضوی برای سیر و پرواز در عمق باشکوه آن است. با معرفت رضوی و درک کلام رضوی، می‌توانیم این سوخت عظیم را تامین نماییم.

🌸🔆فتح آسمان کمال رضوی

🌻با این سیر کم سرعت، امکان فتح آسمان کمال رضوی محال است.

🌻تنها با چشم رضوی می‌توان شاهد نور و منظر اعلای  رضوی شد.

🌻تا با معرفت آب آشنا نشویم تشنگی جان را برطرف نخواهیم نمود.

🌻معرفت علمی یعنی مسّ حقیقت. ابواب علم را بشناسیم تا حقایق ممسوس ما گردند.

🌻بدون معرفت وارد عتبات شدن تنها دیده به ظاهر حضرات روشن کردن است و از باطن و حقایق پنهان محروم خواهیم ماند.

🌻بدون معرفت ورود به حقیقت آستان قدس محال است.

🌻زیارت بعد از معرفت شیرین و گوارا و رویان است.

🌻معرفت تک تک ائمه علیهم السلام لازمه سیر الی الله است.

🌻آشنایی به کلام امام، رمز ارتباط با امام و جان معرفت حضرات است.

🌻شمس الشموس رضوی شایسته انبیاء عظام است ولایتش لطف عظمای الله از برای مخلوقات است.

🌻حضرت با کلامش فلسفه و عرفانهای پوشالی را می‌گسلاند.

🌻امام رضا علیه السلام شاه توحید است، از کلام مبارکش نور توحید فوران می‌کند.

🌻ما می‌بایست به عیون الله الناظره مجهز شویم تا حقایق را به نحو متعالی رصد نماییم.

🌻بدون عین الله رضوی بخش بینایی رضوی ما کور است.

🌻بدون دل، عاشق شدن محال است، برای عشق الهی دلی به وسعت بیکرانگی طلب می‌کند «قلب الله الواعی» همان قلبی است که بایستی با آن عاشق خدا شویم.

🌻بدون هر یک از اهل بیت علیهم السلام وصول کمال معرفت و محبت محال است.

🌻اطاعت، تنها، زمانی معنا می‌یابد که انسان کمال معرفت را وصول نماید.

🌻بدون علم، مس حقیقت محال است، مدینه و ابوابش را در یابیم.

🌻بدون آیت الله العظمی وصول معرفت عظمی  محال است.

🌻بی‌اعتنایی نسبت به معرفت، بی اعتنایی به عبادت و بندگی خداست.

🌻استهلال منظره اعلای الهی تنها با تجهیز به ولایت اهل بیت علیهم السلام امکان پذیر است.

🌻توحید سرآغاز بندگی حقیقی الهی است.

🌻رضاخوانی وظیفه هر شیعه رضوی است. کتاب رضویه بایستی قرائت شود.

🌻مؤلف کتاب رضویه، الله علیم و حکیم است. با جهاد معرفتی خدای علیم باب علمش را میگشاید و کتابش را تعلیم مینماید.

🌻خدای متعال، مجاهد سبیل معرفت را به کمال معرفت می‌رساند.

🌷🔅 العنكبوت : 69   وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنينَ

🌻یک سبیل از سُبُل هدایت امام رضاست.

🌻عدم تلاش در کسب معرفت، بی‌اعتنایی به بندگی الهی است.

🌻بی‌اعتنایی به معرفت، رضایت به حیات بهیمی است.

🌻اگر قرار بر حل امورات بر اساس معجزات بود دیگر امتحان و آزمون بی‌معنا بود.

🔅🌼 در محضر کلام حضرت رضا علیه السلام🌼🔅

🌷🔅 … وَ مَنْ قَالَ كَيْفَ فَقَدْ شَبَّهَهُ وَ مَنْ قَالَ لِمَ فَقَدْ عَلَّلَهُ‏ وَ مَنْ قَالَ مَتَى فَقَدْ وَقَّتَهُ وَ مَنْ قَالَ فِيمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ إِلَى مَ‏  فَقَدْ نَهَّاهُ وَ مَنْ قَالَ حَتَّى مَ فَقَدْ غَيَّاهُ وَ مَنْ غَيَّاهُ فَقَدْ غَايَاهُ وَ مَنْ غَايَاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ وَصَفَهُ وَ مَنْ وَصَفَهُ فَقَدْ أَلْحَدَ فِيهِ وَ لَا يَتَغَيَّرُ اللَّهُ بِانْغِيَارِ الْمَخْلُوقِ‏  كَمَا لَا يَتَحَدَّدُ بِتَحْدِيدِ الْمَحْدُودِ أَحَدٌ لَا بِتَأْوِيلِ عَدَدٍ ظَاهِرٌ لَا بِتَأْوِيلِ‏ الْمُبَاشَرَةِ متجلي [مُتَجَلٍ‏] لَا بِاسْتِقْلَالِ رُؤْيَةٍ بَاطِنٌ لَا بِمُزَايَلَةٍ مُبَايِنٌ لَا بِمَسَافَةٍ قَرِيبٌ لَا بِمُدَانَاةٍ لَطِيفٌ لَا بِتَجَسُّمٍ مَوْجُودٌ لَا بَعْدَ عَدَمٍ فَاعِلٌ لَا بِاضْطِرَارٍ مُقَدِّرٌ لَا بِحَوْلِ فِكْرَةٍ مُدَبِّرٌ لَا بِحَرَكَةٍ مُرِيدٌ لَا بِهَمَامَةٍ شَاءٍ لَا بِهِمَّةٍ مُدْرِكٌ لَا بِمِحَسَّةٍ سَمِيعٌ لَا بِآلَةٍ بَصِيرٌ لَا بِأَدَاةٍ لَا تَصْحَبُهُ الْأَوْقَاتُ وَ لَا تَضَمَّنُهُ‏  الْأَمَاكِنُ وَ لَا تَأْخُذُهُ السِّنَاتُ‏  وَ لَا تَحُدُّهُ الصِّفَاتُ وَ لَا تُقَيِّدُهُ الْأَدَوَاتُ سَابَقَ الْأَوْقَاتِ كَوْنُهُ وَ الْعَدَمَ وُجُودُهُ وَ الِابْتِدَاءَ أَزَلُهُ بِتَشْعِيرِهِ الْمَشَاعِرَ عُرِفَ أَنْ لَا مَشْعَرَ لَهُ وَ بِتَجْهِيرِهِ الْجَوَاهِرَ عُرِفَ أَنْ لَا جَوْهَرَ لَهُ وَ بِمُضَادَّتِهِ بَيْنَ الْأَشْيَاءِ عُرِفَ أَنْ لَا ضِدَّ لَهُ وَ بِمُقَارَنَتِهِ بَيْنَ الْأُمُورِ عُرِفَ أَنْ لَا قَرِينَ لَهُ ضَادَّ النُّورَ بِالظُّلْمَة[1]

🌷🔅 كُلُ‏ مَا فِي‏ الْخَلْقِ‏ مِنْ أَثَرٍ غَيْرُ مَوْجُودٍ فِي خَالِقِهِ وَ كُلُّ مَا أَمْكَنَ فِيهِ مُمْتَنِعٌ مِنْ صَانِعِه‏[2]

🌷🔅 امام با کلام توحیدی‌اش از اذهان شرک زدایی میکند!

🌷🔅 کلام امام، تفسیر «الله اکبر» است.

🌷🔅 تغییر نمی‌یابد با تغییر دادن مخلوقات؛

🌷🔅 خداوند با محدود نمودن محدودات محدود نمیشود با تعیین حد و حدود برای مخلوقات، محدود نمیشود؛

🌷🔅 احد است نه به تاویل عدد، به عدد نمیرسد، در یکتایی بی‌همتاست.

🌷🔅 ظاهر غیر مباشر است؛

🌷🔅 تجلی میکند نه به استهلال رویت، تجلیاتش دیدنی نیست فراتر از دیدن است. …

🌼 علی ساعی(عبدالله مشکات) 110.141(903)  🌼


[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام ؛ ج‏1 ؛ ص151  ابن بابويه، محمد بن على، نشر جهان – تهران، چاپ: اول، 1378ق.

[2] الأمالي (للمفيد) ؛ النص ؛ ص257  مفيد، كنگره شيخ مفيد – قم، چاپ: اول، 1413ق.


[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام ؛ ج‏1 ؛ ص151  ابن بابويه، نشر جهان – تهران، چاپ: اول، 1378ق.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.