ماه علم و حکمت

🌻🔆ماه علم و حکمت🔆🌻🌼🔆🌼روزه دار در روز قیامت🌼🔆🌼 🔹 جلسات هفتگی شرح و تفسیر صحیفه سجادیه📅 تاریخ: ۱۴۰۴/۰۱/۰۷ -۲۶ رمضان ۱۴۴۶✨ جلسه: مشکات نور🎤 سخنران: استاد علی ساعی📝 برخی موارد مطرح شده در جلسه: وداع با ماه خدا 🌙 خداوندا، چه زود ماه روزه‌ات، ماه صیامت، ماه رمضانت از دست ما می‌رود. اقبالش به ادبار…


🌻🔆ماه علم و حکمت🔆🌻
🌼🔆🌼روزه دار در روز قیامت🌼🔆🌼

🔹 جلسات هفتگی شرح و تفسیر صحیفه سجادیه
📅 تاریخ: ۱۴۰۴/۰۱/۰۷ -۲۶ رمضان ۱۴۴۶
✨ جلسه: مشکات نور
🎤 سخنران: استاد علی ساعی
📝 برخی موارد مطرح شده در جلسه:

وداع با ماه خدا 🌙

خداوندا، چه زود ماه روزه‌ات، ماه صیامت، ماه رمضانت از دست ما می‌رود. اقبالش به ادبار رسید.
خداوندا، ماهت می‌رود، این ماه مبارک**، اما تو **باقی هستی.
خداوندا، هر چیزی در این عالم به فَنا می‌رسد، اما تویی تنها باقی.

ماهت چه زیبایی‌ست، به زیبایی تمام**، به رحمت، مغفرت و برکت به ما *اقبال نمود
و حال، با *بخشش گناهانمان*، از میان ما **رَحلت می‌کند.

خداوندا، بدبخت، بدبخت، به معنای واقعی بدبخت آن کسی‌ست که این شهر مبارک**، این **ماه عزیزت را درک کند،
اما گناهانش بخشوده نگردد.


محاسبه‌ی دل، سنجش جان 📜

خداوندا، تو برکتت را، مغفرتت را، رحمتت را در دل ما کاشتی**،
اما ما چه **برداشتی از این کاشت داشتیم؟
چه داشتی داشتیم و چه برداشتی خواهیم داشت؟

خداوندا، ضیافتت را در جانمان برپا داشتی**،
اما ما چه *برداشتی داریم و خواهیم داشت

آیا گل‌های زیبایت را به عسلِ مُصفّا تبدیل خواهیم کرد؟ اما اگر همان باشیم که بودیم، همان شقیّ، **حقِ شفی خواهیم بود.

اگر برعکس آن باشد و رو به سقوط باشیم، ملعونت خواهیم بود.
کاش مغبوط بودیم و پیوسته به سویت بودیم…

اما حال، زمان جواب است**، ای ماه مبارک، به من **خبر بده:
از تو چه کردند؟ از تو چه استفاده‌هایی کردند؟
آیا حق تو را ادا کردند؟ یا تو را شهید ساختند و به قتلت رساندند؟
راندند و آواره‌ات کردند؟
آنان، بندگان ما، با تو چه کردند؟

زمان، زمانِ گزارش است.
از بندگان خدا به سوی خدا…
علیم و حکیم، آن دانای مطلق که می‌داند، باز می‌پرسد تا به حق و حساب بنده‌اش برسد.

به گواه مبارکش، ماه مبارک آمد تا دلمان نرم شود**،
این *قساوت دل بشکند*، *نرم گردد، هبوط کند. ماه مبارک آمد تا این جان‌مان بار دیگر به سوی بندگی خدا راه‌اندازی شود
**فطرتمان گشوده شود.

آیا به این مقام رسیدیم؟
یا دلمان سخت‌تر از قبل شد؟

شاگردی در مکتب سنگ ⛰

آیا دلمان نرم شد؟
آیا از سنگ پیشی گرفتیم؟
یا همسان آن شدیم؟
یا سخت‌تر از آن شدیم؟

سنگی که از ما پیش افتاده بود، نرم شده بود**، از **جانش آب فواره می‌کرد، نهرها جاری می‌شد.
آن سنگی که از خشیت خدا هبوط می‌کرد و حال به حال می‌شد…

آیا از آن سنگ‌ها پیشی گرفتیم یا که هنوز همان سنگ‌ها از ما پیش هستند و ما در عقب همان سنگ‌ها قرار داریم؟

آیا باز باید در مکتب سنگ بنشینم و شاگردی بندگی‌ات را کنم؟
از سنگ، ادب بندگی را یاد بگیریم؟

مسابقه‌ای عظیم به بزرگی همین جهان هستی با ذره ذره، کل به کل این جهان، برپا داشتی.
ما با خاک و افلاک در مسابقه بندگی هستیم.

آری، ما با جماد و با نبات و با تک‌تک موجودات در مسابقه‌ای بزرگ هستیم.
چه پرندگانی که از ما پیشی گرفتند، ماهیانی که از ما جلو افتادند…

آری، ما هم‌دوش ذرات، با الکترون و کوارک به مسابقه بندگی خدا هستیم.
کدام یک از ما پیش افتاده؟
خدا می‌داند.


تحول یا تکرار؟ 🌌

خورشید و ماه و ستارگان که در سیر و سلوک خستگی‌ناپذیر هستند، ذره‌ای خطا از آن‌ها سر نزده است…
اما امان از ما.

ماه مبارک رمضان آمد تا متحول شویم، دگرگون شویم،
تمام ارکان وجودمان دگرگون شود**،
تک‌تک *اعضا و جوارح‌مان
تک‌تک‌شان به **رشد و نظام احسن خود برسند و از آن نیز فراتر بروند.

آیا به این مقام رسیدیم؟

ماه مبارکی که زمان، زمان توسعه‌ی بندگی خدا بود**،
**توسعه دل بود، گشاد شدن سینه‌ها بود، جوشیدن عشق بندگی خدا بود.

آیا به این مقام رسیدیم؟
آیا ارکان‌مان دگرگون شد؟
یا همان ارکان سابق، باز همان در مسیر غلط پیش می‌رود؟

آیا بار دیگر زباله‌ساز هستیم؟
باز تولید زباله می‌کنیم؟
تولید نجاسات و پلیدی می‌کنیم؟
رِجس و نجاسات از ما ظاهر می‌شود؟

پس نرسیده‌ام… باز مانده است.
هنوز سیرمان به آن صراط مستقیم نرسیده است.

مگر به ضیافت خدا دعوت نشده بودیم؟
تا از اهل کرامت‌الله شویم؟

تمام ذرات وجودمان مهمان خدا بودند**،
کل این *جهان هستی بهره‌ها بردند
ذره ذره این جهان هستی…

**من چه بهره‌ای بردم؟
آیا به ضیافت‌الله کفران نمودم؟

می‌ترسم که کفران نعمت ماه مبارک رمضان کرده باشم…

میهمانی خدا، بهانه‌ی دیدار بود 🤝

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به آقا علی، امیرالمؤمنین**، می‌فرماید:
“یا علی، همسایه‌ات را گرامی بدار، هرچند که کافر باشد؛ و میهمانت را گرامی دار، هرچند که کافر باشد.”

ما هم در این ماه، به میهمانی خدا دعوت شده بودیم. هرچه بودیم، در میهمانی خدا بودیم؛ چه مؤمن، چه منافق، چه **کافر.
میزبان: اللهِ کریم، اکرم از هر کریم، حضرت معطی، حضرت وهّاب.

میهمانمان نمود تا از اهل کرامت‌الله شویم.
عبدالله، به کرامت‌الله تبدیل شود.

شما از اهل کرامت‌الله گشتید…
میهمانی خدا، بهانه‌ی دیدار بود.

اما من نفهمیدم…
نه از میهمانی بهره جستم، چون که به خواب بودم**،
چون که *سیر بودم، سیراب بودم
**میلی به طعامِ‌الله نداشتم تا از اهل کرامت‌الله شوم.

خوابیده بودم، نفهمیدم**،
و این را نیز نفهمیدم که **میهمانی‌ات بهانه‌ای بود برای امر عظیم…

می‌بایست متحول می‌شدم**،
تا از **وجودم فقط نور و زیبایی و طراوت بتراود.

عامل پلیدی در وجودم همان نفاق و همان کفر پنهان بود که نفهمیده بودم**،
همان *جهلی که در جانم رخنه کرده بود*، عامل اصلی **رجس و نجاست بود.

می‌بایست می‌راندَمش تا به طهارت صرف می‌رسیدم،
تا می‌توانستم، که حقیقت را لمس کنم…
قرآن و عترت را آن‌گونه که هستند ببینم و درکشان کنم.


اذن ایمان از خداست 🌟

تنها خداست که باید اذن ایمان را صادر کند.
اگر اذن صادر نشود، کسی نمی‌تواند به خدا ایمان آورد.

اگر اذن ایمان صادر نشود، کسی عاشق علی نمی‌شود، عاشق قرآن نمی‌گردد.

و رجس را بر کسانی که تعقّل نمی‌کنند قرار می‌دهیم.
رجس و پلیدی از آنِ کسانی‌ست که تعقّل نمی‌کنند.

اهل تعقّل یعنی همان‌هایی که به قرآن و عترت تمسّک می‌کنند.
هرکه به قرآن و عترت تمسّک نکند**، یا فقط به یکی *تمسّک کند و دیگری را وانهد
از **اصحاب رجس است، همان‌هایی که تعقّل نمی‌کنند.

وجودشان، مرکز تولید رجس و نجاسات روحانی و باطنی است.


ایمان و عقل، کلیدهای رهایی 🗝

آری، گشاینده‌ی سینه‌ها، خداست.
و همان خدا، کسانی را که لایق نباشند**،
به **نور حقیقت، دلشان را تنگ می‌کند.

و رجس را برای کسانی که ایمان نمی‌آورند**، قرار می‌دهند.

این دو گزینه: ایمان و عقل،
همان **راه و نور روشنایی ما هستند
به سوی حقیقت…
برای رَستن از تمامی رجس و نجاسات و پلیدی‌ها.

رمز نجات، عترت عصمت و طهارت 🔑

رمز، همان عترت عصمت و طهارت است.
اگر همراه‌شان، هم‌رازشان باشیم**، **حقیقت را درک خواهیم کرد و خواهیم رسید.

تنها با پاکی و پاکیزگی است که می‌توان به درک حقیقت ناب، لمس حقیقت رسید.

تا به این مقام نرسیم، درون نجاسات جان خواهیم داد.
راه همین است.

این دنیا آغاز شد تا خود را از پلیدی نجات دهیم.
ماه مبارک رمضان را، خالق ماه، به سوی ما فرستاد
تا نجات یابیم**،
از *جهل خلاص شویم
از تمام **پلیدی‌ها دور گردیم.


عبادت حقیقی و طعام حلال 🍽

یا احمد، عبادت ده جزء است، نه جزء آن در طلب حلال است.
عجب!
عبادت ده جزء است**، **نه‌جزء آن در طلب حلال است.

آری، اگر حرام وارد جان ما شود**،
وجودمان را **نجاسات، رجاسات، پلیدی‌ها می‌گیرد.
جهل بر جان‌مان غالب می‌گردد.
دیگر راهمان به سوی حقیقت مسدود می‌گردد.

اگر طعامت، اگر شرابت، پاک گردد**،
پس تو پیوسته در *حفظ و حفاظت من خواهی بود
**تحت حمایت من خواهی بود.

اگر می‌خواهم خدا حافظ من باشد**،
باید که **طعامم را، شرابم را، نوشیدنی‌هایم را اصلاح کنم، پاک کنم
تا در حفاظ و کنف پروردگار متعالم قرار گیرم.


میراث روزه؛ از سکوت تا یقین 🕊

حضرت خطاب به الله ربّ العلی عرض کردند:
خداوندا، اول عبادت چیست ای پروردگار من؟
فرمود: اول عبادت، روزه گرفتن و ساکت شدن است.

عرض کرد:
ای پروردگار من، میراث روزه چیست؟
الله فرمود:
روزه، حکمت به وجود می‌آورد.
حکمت، معرفت تولید می‌کند.
معرفت، انسان را به یقین می‌رساند.
و صاحب معرفت، وارث یقین می‌گردد.

و زمانی که بنده‌ای به یقین رسید**،
دیگر برای او **فرقی نخواهد داشت که روزگار به سختی می‌گذرد یا آسانی.

و چنین بنده‌ای، زمانی که به مرگ می‌افتد**،
**ملائکه بر بالای سرش می‌ایستند.
فرشتگانی می‌آیند، در حالی که در دست هر فرشته، کاسه‌ای از آب کوثر، کاسه‌ای از خمر آن خمر مخصوص است.

روحش را سیراب می‌کنند،
روحش به آب کوثر و خمر، سیراب می‌گردد**،
به‌طوری‌که **سختی و تلخی جان‌کندنش می‌رود.

به او بشارت می‌دهند، به بشارتی بسیار اعظم، و می‌گویند: “جایگاهت پاک، گوارا و راحت است.”


لحظه‌ی پرواز، لحظه‌ی وصال 🕊

و حال، زمان آن است که قدم برداری به سوی اللهِ عزیزِ کریم و حبیبِ قریب.
زمان دیدار با الله عزیز و کریم و قریب رسیده است.

فرشتگان با او سخن می‌گویند، به او بشارت می‌دهند**،
و **زمان ملاقات را به او می‌رسانند.

همان‌طوری که در میان آن‌هاست،
به‌یک‌باره همان روح پر می‌کشد**،
*عروج می‌کند*، از میان فرشتگان برمی‌خیزد،
**شوق دیدار، آن روح را به پرواز درمی‌آورد.

پس صعود می‌کند، به سوی الله تعالی، بالا می‌رود**،
*سریع‌تر از چشم برهم‌زدنی
با **تمام سرعت، پر می‌کشد، بالا می‌رود به سوی الله تعالی…

به‌طوری‌که دیگر حجابی نمی‌ماند**،
و دیگر میان آن **روح و الله، پرده‌ای باقی نمی‌ماند.

این روح، این‌چنین با اشتیاق پر می‌کشد**،
و **الله، مشتاق‌تر از آن روح، نسبت به بنده‌اش نظر می‌کند.

پس در کنار عرش خدا**،
در کنار **چشمه‌ای در عرش خدا می‌نشیند…

به او گفته می‌شود:
چگونه دنیا را ترک نمودی؟

شنیدنی‌ست…

به آن مرد، زن، فرد… به آن روح (که جنسیت ندارد) گفته می‌شود:
“چگونه دنیا را ترک نمودی؟”

می‌گوید:
ای إله من، به عزتت قسم، من هیچ علمی به دنیا ندارم.
من اصلاً دنیا را ندیده‌ام. دنیا چیست؟! من خبری از دنیا ندارم.

آن انسان‌هایی که دنیا می‌خواست آن‌ها را فریب دهد**،
اصلاً آن دنیا را **ندیده بودند تا فریبش را بخورند.

از زمانی که مرا خلق نمودی**،
من **پیوسته از تو در خوف بودم، در هراس بودم.

پس الله می‌فرماید:
“راست گفتی، ای بنده‌ی من.
بدنت در دنیا بود، اما **روحت با من بود.
با بدنت مباشر دنیا بودی، اما روحت ملازم من بود، ملازم یاد من بود، عشق من بود.
باطن و ظاهر تو زیر نظر من است.
از من بخواه، تا عطایت کنم.
از من تمنا کن، تا اکرامت نمایم.
این، بهشت من است، بهشت مباح من است.
پس از آن، کمال بهره را ببر.
و این، جوار من است. پس در آن ساکن شو.”

اما آن روح می‌گوید:
“من بهشت را چه می‌خواهم؟
تو، خودت را به من شناساندی.
پس به این خاطر، من از تمام آفریده‌هایت بی‌نیاز شدم…”


دیوانه‌ی رضایت تو، نه بهشتت ❤️‍🔥

به عزتت قسم! به جلالت قسم!
اگر خشنودی‌ات در این بود که منقطّع، قطعه قطعه، پاره پاره شوم**،
و **هفتاد بار، به شدیدترین وجهی که کسی به قتل می‌رسد، کشته گردم…

به عزتت و جلالت قسم!
این نزد من محبوب‌تر بود…

یعنی:
ای خدای من! عشق تو بود تنها،
که من این‌چنین دیوانه و شیدای تو گشتم.

من بهشت را چه می‌خواهم؟
من فقط رضای تو را طلب می‌کنم.


شگفت‌زدگی از خود؟ هرگز… فقط لطف تو 🙇‍♂️

الهی، چگونه به خودم شگفت‌زده گردم؟
چگونه به خودم شیفته شوم؟
به خودم عجب کنم؟
چگونه خودشیفته گردم**، در حالی که من **ذلیل هستم؟

اگر مرا گرامی نداشته بودی**، یعنی راه خود را **گم می‌کردم.
از فیض بندگی‌ات به هلاکت می‌افتادم…

و من مغلوب هستم،
اگر مرا یاری نمی‌کردی**،
من **شکست‌خورده بودم.
و من ضعیف بودم،
اگر قوی‌ام نمی‌کردی.

من مرده بودم**،
اگر مرا با **یادت زنده نمی‌کردی…

الهی!
اگر… این اعتراف عجیب است…

الهی، می‌دانم چه خبر است!
مرا این‌چنین ناز و نوازش می‌کنی…
من خبر دارم…
اگر پرده‌ی تو نبود**، در همان مرحله‌ی اول **ارتکاب معصیت، رسوا می‌شدم.
سر زبان‌ها می‌افتادم.

تو عقلم را به کمال رساندی**،
به‌طوری‌که تو را *شناختم
**حقت را شناختم.

و تو عقلم را به کمال رساندی**، تا اینکه تو را شناختم،
**حق را از باطل شناختم،
امر را از نهی شناختم،
علم را از جهل شناختم،
نور را از ظلمت شناختم…

و الله می‌فرماید…


پنج گنج پنهان در پنج ظرف 💎

حدیث قدسی، هدیه‌ی حضور شریفتان…

الله ربّ العِزّه می‌فرماید:

“من پنج چیز را در میان پنج چیز قرار دادم، در حالی‌که مردم آن را در پنج چیز دیگر طلب می‌کنند… پس چگونه به آن خواهند رسید؟”

  • عزت را در اطاعت خودم قرار دادم**،
    در حالی‌که مردم آن را در **ابواب سلاطین می‌جویند.
    کی به آن عزت خواهند رسید؟

من آن را در جانِ اطاعت خود کاشتم**،
اما این‌ها در *دیوارها و خانه‌های سلاطین
به دنبال **گدایی از آن‌ها هستند.

در حدیث دیگر آمده است:
در نوکری سلطان می‌جویند.
می‌پرسند چه کسی صاحب امتیاز است تا به سوی بابش بروند و گدایی‌اش کنند،
تا به عزت برسند…

اما نه تنها به عزت نمی‌رسند**،
بلکه به **ذلت می‌رسند.


  • علم و حکمت را در گرسنگی قرار دادم**،
    اما مردم آن را در **سیری می‌جویند…
    چگونه می‌رسند؟

در حدیث دیگر آمده است:
در گرسنگی و تلاش…

صحبت از علم است نه جهل**،
صحبت از *دانش شکمی نیست
صحبت از **نور علم است، نور حکمت است.

صحبت از دانش سماوی‌ست، دانش ملکوتی‌ست.

من علم و حکمت را در گرسنگی و تلاش قرار دادم**،
اما مردم آن را در **سیری و راحتی می‌جویند…

و کی به آن خواهند رسید؟
که نخواهند رسید.

به جهل خواهند رسید**،
**نامدار خواهند شد، اما جاهل از دنیا خواهند رفت.
به علم نخواهند رسید.


  • راحتی و آسایش را در بهشت قرار دادم**،
    اما مردم آن را در *دنیا طلب می‌کنند
    می‌خواهند در دنیا به *راحتی برسند
    در حالی‌که من **آن راحتی را در بهشت قرار داده‌ام.

کیست که بگوید در این دنیا راحت است؟
چون خدا خلق نکرده است.

آن آسایش محض که به دنبال آن هستیم،
در این دنیا نیست**،
به خدا… **چون خدا در این دنیا نیافریده است.

خوشا به حال اهل تقوا**،
که **پیوسته در جنت هستند…

“وَهُم فی جَنَّهٍ کَمَن قَد رَآها”


  • ثروت را در قناعت قرار دادم**،
    در حالی‌که مردم آن را در **مال می‌جویند.
    کی خواهند رسید؟

  • رضایتم را در مخالفت با هوای نفس قرار دادم**،
    اما مردم آن را در **مخالفت با من طلب می‌کنند.
    و چگونه خواهند یافت؟

ابتلای خاص، میدان مسابقه خاص 🏁

اگر ابتلای‌مان زیاد است**،
اگر *زیاد گرفتار می‌شویم
اگر **گرفتاری‌هایمان به خاطر معصیت‌هایمان نیست…

هرچند اگر به خاطر معصیت هم باشد، باز مبارک است.
چون ادب می‌شویم**،
از **بارمان کم می‌شود…
باز هم مبارک است.

اما این‌گونه ابتلائات،
اگر بدون هیچ معصیتی گرفتار ابتلای خاص شویم،
گره به زندگی بیفتد…

به خود امیدوار باش!
چون در میز مسابقه خاص قرار داری.

قرار است امتیازی بدهند…
پایان مسابقه است.
سخت است، اما آخر مسابقه است.

قرار است حادثه‌ای عجیب، ارتقایی بزرگ بیفتد…
اگر خود را نبازیم**،
به آن **موفقیت اعلی خواهیم رسید.


دنیا؛ باشگاه بندگی نه لذت‌گاه 💪

دنیا باشگاه است، نه لذت‌گاه.
خدا دنیا را برای بندگی‌اش آفریده است.

برای پُروار کردن زور بازوی بندگی‌ست**،
نه برای *راحتی
نه برای **لذت جستن و لذت کشیدن.

هرکه زیاد غرق در آسایش دنیاست**،
**بترسد…
مبادا این، استدراجی باشد، ابتلایی پنهان…


ضیافت رمضان، تمرین عشق ناب ❤️‍🔥

مبادا مردود شده باشد و خبر نداشته باشد…

ماه مبارک رمضان، تمرین “کمال انقطاع الی‌الله” است.
تمرین رسیدن به نفی صفات است.
تمرین اینکه، خدا را به نیکویی تمام عبادت کنیم.

هرچه هست، راه است… برای گذشتن.
در این ضیافت عشق**، در *ضیافت ماه مبارک رمضان
باید که **عشق‌آباد گردیم…
تا کل جهان را به وجودمان آباد سازیم.




دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *