تحلیل عشره مبشره

23

سوال2595 :
❓تحلیل عشره مبشره
🌸🔆🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷🔆🌸
#پاسخ2595
🍀🔅🌷علیکم السلام🌷🔅🍀
🌷🔅🌱عشره مبشره منقول از حدیث مجعولی است که در کتب اهل سنت جزء احادیث صحیح محسوب نمیشود حتی در صحیحین آنها هم منقول نیست!
این مجعول تاویل پذیر نبوده اما از باب توریه و تقیه در میان شیعیان بعضا مسائلی پیش آمده!
که در ذیل به نمونه ای از آن اشاره میشود!
☘️🌷داستانی شیرین از توریه و تقیه در باب عشره مبشره🌷☘️
همچنین
🌷☘️داستان شیرین توریه و تقیه جناب حزقیل☘️🌷
🌸🔅🌱حضرت امام حسن عسكرى عليه السّلام كه فرمود يكى از مخالفين و دشمنان در حضور امام صادق عليه السّلام از يكى از شيعيان پرسيد. نظر تو در باره عشره مبشره (آنان عقيده دارند كه ده نفر از صحابه را رسول اسلام بشارت بهشت داده و بهشتى بودن آنان قطعى است كه من جمله از آنها على عليه السّلام و ابو بكر و عمر و عثمان و عبد الرحمن … است) چيست و عقيده‏ات در باره آنها چگونه است؟
🌹مرد شيعى در پاسخ گفت من در حق آنها خير و خوبى و عظمت قائلم. كه همين عقيده و گفتارم در باره آنان موجب بخشش گناهان و ترفيع درجاتم ميگردد. آن شخص گفت حمد و سپاس براى خدا كه با اين گفتار مرا از بغض و كينه خود نجات دادى گمان ميكردم تو رافضى هستى و صحابه را دشمن دارى مرد شيعى گفت بدان هر كس يكنفر از صحابه را دشمن بدارد بر او باد لعنت خداوند. آن شخص با تعجب و ترديد گفت شايد تاويل و توريه‏اى در گفتار خوددارى. بگو به‏بينم نظرت چيست در حق كسى كه آن ده نفر را دشمن بدارد؟ در پاسخ گفت هر كس با اين ده نفر بغض و دشمنى داشته باشد لعنت خدا و ملائكه و لعنت همه مردم بر او باد. يك مرتبه آن مرد حركت كرد و بر سر اين مرد شيعى بوسه زد و عذرخواهى نمود و گفت مرا حلال كن چون من تا ديروز نسبت رافضى بودن بتو ميدادم. گفت من تو را حلال كردم و تو برادر من هستى سپس آن مرد با خوشحالى رفت.
🌼پس از رفتن آن شخص حضرت صادق عليه السّلام باين مرد شيعى فرمود. خيلى خوب آمدى و اين عنايتى است از طرف خدا در باره تو و ملائكه آسمان تعجب كردند و خوشحال شدند از اين توريه نيكوى تو و طرز سخنى كه موجب نجاتت شد و ضمنا كوچكترين صدمه‏اى هم بدين خود نزدى. خداوند بر غم و اندوه مخالفين ما بيفزايد و آنها را از درك مراد و مقاصد دوستان ما محروم فرمايد.
بعضى از اصحاب حضرت كه در آنجا حضور داشتند عرض كردند يا ابن رسول اللَّه. ما از بيانات ايشان جز موافقت با آن مرد ناصبى متعصب و همفكرى با او چيزى نفهميديم (چطور شما از ايشان تجليل ميفرمائيد)
🌼حضرت فرمود اگر شما نفهميديد ما فهميديم چه ميگويد و خدا از اين شخص تقدير كرد. دوست ما خاندان كه با دوستان ما دوست و با دشمنان ما دشمن است هنگامى كه مبتلا شد و در برابر سؤالهاى آزمايشى مخالفان گرفتار گشت خداوند او را بپاسخى موفق مينمايد كه با آن طريق هم دينش و هم عرض و آبرويش مصون و سالم ميماند و خداوند بخاطر اين تقيه و توريه پاداش بزرگى باو عنايت ميفرمايد و اما منظور اين دوست شما اين است. اينكه گفت هر كس يكنفر از آنها را دشمن بدارد لعنت خدا بر او باد منظور از يكنفر على عليه السّلام است پس حرفش صحيح است (حال شنونده هر طور ميخواهد بفهمد بفهمد و در نوبت دوم گفت هر كس اين ده نفر را دشمن بدارد لعنت خدا بر او باد اين هم صحيح است چون اگر كسى تمام اين ده نفر را دشمن بدارد و بهمه آنها بد بگويد لا بد على عليه السّلام را هم دشمن داشته ولى وقتى با آن حضرت دشمن نشد و بدگوئى نكرد پس اين ده نفر را (يعنى مجموع ده نفر را با وصف ده بودن) دشمن نداشته البته با بعضى از اين ده نفر دشمنى دارد نه با همه و حزقيل مؤمن آل فرعون هم با سخن‏چينان فرعونى چنين توريه و راه تخلص و نجاتى را انتخاب كرد.
🌹قضيه اين بود كه خرقيل مردم را دعوت ميكرد به توحيد خدا و نبوت موسى و تفضيل و برترى پيامبر اسلام بر تمام انبياء و جميع مخلوقات الهى و تفضيل و برترى على بن ابى طالب و ائمه اطهار عليهم السّلام بر اوصياء پيامبران و نيز دعوت ميكرد كه از خدائى فرعون دست بردارند و سخن‏چينان و گزارش‏گران بفرعون گزارش كردند كه خرقيل بمخالفت با تو برخاسته و مردم را باين مطلب دعوت ميكند و دشمنان تو را در مخالفت و ضديت با تو كمك ميكند. فرعون گفت شگفتا پسر عموى من و جانشين و وليعهد من چنين ميكند؟ اگر اين گزارش شما صحيح باشد خرقيل مستحق كيفر و شكنجه عذاب است چون در برابر احسان و نعمتهاى من كفران نموده و ناسپاس شده است ولى اگر شما بر خلاف واقع گزارش كرده باشيد شديدترين كيفر در انتظار شما است‏ چون موجبات گرفتارى اين مرد شريف را فراهم كرده‏ايد. فورا حزقيل و آنان را احضار كرده و مشغول محاكمه شد. سخن‏چينان بحزقيل گفتند تو خدائى فرعون را انكار و احسان و عنايات او را ناديده گرفته‏اى. حزقيل گفت اى سلطان بزرگ از تو سؤال ميكنم آيا تاكنون سابقه دروغى از من دارى؟ فرعون گفت هرگز. خرقيل گفت از اينها سؤال كن كه خداى آنان كيست؟ فرعون از آنان پرسيد بگوئيد به‏بينم خدا و خالق شما كيست؟ گفتند فرعون.
گفت رازق و تأمين‏كننده زندگى شما و برطرف‏كننده ناراحتى‏هاى شما كيست؟ گفتند فرعون خرقيل گفت اى پادشاه و اى سلطان. من تو را و تمام اين افرادى كه در حضور تو هستند گواه ميگيرم كه خداى آنان خداى من خالق آنان خالق من رازق آنان رازق من ضامن و مصلح زندگى و معيشت آنان ضامن زندگى و معيشت من است و جز خداى آنان و خالق و رازق آنان خدا و خالق و رازق ديگرى ندارم و من تو را و تمام اينها شاهد و گواه ميگيرم كه از هر خدا و خالق و رازق ديگرى غير از خدا و خالق و رازق اينها بيزار و برى بوده و بخداوندى او كافر هستم و خرقيل اين طور ميگفت و منظورش اين بود كه خداى آنها كه اللَّه است او خداى من است و البته اين طور نگفت كه همان چيزى كه اينها گفتند من هم او را ميگويم. و آنها يعنى فرعون و حاضرين مراد و منظور او را نفهميدند و خيال كردند كه او ميگويد خداى من خالق من رازق من فرعون است. ناگهان فرعون با كمال خشم و غضب به سخن‏چينان گفت اى مردم بدكار و زشت و اى فسادگران و توطئه‏گر و فتنه‏جو كه ميخواهيد بين من و عموزاده من را بهم بزنيد با اينكه او بازوى تواناى من است. بجرم فساد و تفرقه‏افكنى كه در صدد نابودى عموزاده من هستيد و قصد شكستن بازوى مرا داريد شما مستحق عذاب و كيفر دردناكيد.
سپس دستور آماده كردن ميخ‏ها را صادر و سينه و پاهاى آنان ميخكوب نموده و فرمان داد تا با شانه‏هاى آهنين تمام گوشت بدن آنان را ريش ريش كردند و اين است معناى آيه شريفه كه فرموده- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا خداوند مؤمن آل فرعون را از نقشه شوم سخن‏چينان محفوظ داشت- وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ و عذاب جانگاه كه همان ميخها و شانه كردن گوشت بدن است سخن‏چينان را فرا گرفت.
بحار الأنوار- ترجمه جلد 67 و 68 / ترجمه موسوى همدانى، ج‏2، ص: 17

☘️🔅🌱اشکال سندی عشره مبشره از دیدگاه خود اهل سنت

☘️حدیث عشره مبشره به لحاظ سند اشکالاتی دارد که برخی از آنها عبارتند از:
🔆حدیث در مهمترین منابع حدیثی اهل سنت، صحیح بخاری و صحیح مسلم، در ضمن ذکر مقام و منقبت ده نفر مذکور نیامده است. این در حالی است که در این دو منبع، احادیثی با این موضوع ذکر شده که اهمیت آنها به مراتب، کمتر از حدیث مورد نظر است. بدین رو، این احتمال وجود دارد که مولفان دو منبع یاد شده، حدیث عشره مبشره را به لحاظ سند معتبر نمی‌دانسته‌اند.
🔆حدیث در سُنن ترمذی و مسند احمد بن حنبل از حُمید بن عبدالرحمن نقل شده و او بنابر نقل این دو کتاب مدعی است که حدیث را از پدرش عبدالرحمن بن عوف شنیده است؛ اما حمید بنابر منابع تاریخی معتبر، هنگام وفات پدرش، نوزادی کمتر از یک ساله بوده است.
🔆این حدیث به چند طریق نقل شده است که در سلسله سند آنها نام کسانی آمده‌ است که حتی به عقیده خود اهل سنت، موثق نیستند؛ از جمله عبدالعزیز بن محمد دراوردی که ابوحاتم، نقل او را قابل اعتمادپذیر نمی‌شمارد.
🔆 یا در سنن ابی‌داود، که حدیث از سعید بن زید نقل شده است.
🔆 شخصی به نام عبدالله بن ظالم در سند آمده است که بخاری و مسلم از اعتماد به حدیث وی خودداری کرده‌اند و بخاری تصریح کرده که حدیث وی صحیح نیست.
🔆عبدالرحمن بن عوف و سعید بن زید که این حدیث را نقل کرده‌اند، خود از کسانی هستند که در حدیث به آنان بشارت داده شده است. این در حالی است که حدیث مذکور را هیچیک از کسان دیگر که نامشان در آن آمده نقل نکرده است. همچنین، این حدیث را کسی دیگر بیرون از این جمع که شاهد ماجرا بوده باشد، نقل نکرده است.
🌹نقلی منسوب به مولا علیه السلام نسبت به عشره مبشره
🌸فقَالَ ع نَشَدْتُكُمَا بِاللَّهِ أَ تَعْلَمَانِ وَ أُولُو الْعِلْمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَائِشَةُ بِنْتُ أَبِي بَكْرٍ أَنَّ أَصْحَابَ الْجَمَلِ وَ أَهْلَ النَّهْرَوَانِ مَلْعُونُونَ عَلَى لِسَانِ مُحَمَّدٍص وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى‏ فَقَالَ الزُّبَيْرُ كَيْفَ نَكُونُ «9» مَلْعُونِينَ وَ نَحْنُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَقَالَ عَلِيٌّ ع‏ لَوْ عَلِمْتُ أَنَّكُمْ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ لَمَا اسْتَحْلَلْتُ قِتَالَكُمْ فَقَالَ الزُّبَيْرُ أَ مَا سَمِعْتَ رَسُولَ اللَّهِ يَقُولُ يَوْمَ أُحُدٍ أُوجِبَ طَلْحَةَ الْجَنَّةُ وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى شَهِيدٍ يَمْشِي «11» عَلَى الْأَرْضِ حَيّاً فَلْيَنْظُرْ إِلَى طَلْحَةَ أَ وَ مَا سَمِعْتَ رَسُولَ اللَّهِ يَقُولُ عَشَرَةٌ مِنْ قُرَيْشٍ فِي الْجَنَّةِ فَقَالَ عَلِيٌّ ع فَسَمِّهِمْ قَالَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ حَتَّى عَدَّ تِسْعَةً فِيهِمْ أَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ وَ سَعِيدُ بْنُ زَيْدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ نُفَيْلٍ «13» فَقَالَ عَلِيٌّ ع عَدَدْتَ تِسْعَةً فَمَنِ الْعَاشِرُ قَالَ الزُّبَيْرُ أَنْتَ فَقَالَ عَلِيٌّ ع أَمَّا أَنْتَ فَقَدْ أَقْرَرْتَ أَنِّي مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَمَّا مَا ادَّعَيْتَ لِنَفْسِكَ وَ أَصْحَابِكَ فَإِنِّي بِهِ لَمِنَ الْجَاحِدِينَ وَ اللَّهِ إِنَّ بَعْضَ مَنْ سَمَّيْتَ لَفِي تَابُوتٍ فِي جُبٍّ فِي أَسْفَلِ دَرْكٍ مِنْ جَهَنَّمَ عَلَى ذَلِكَ الْجُبِّ صَخْرَةٌ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يُسَعِّرَ جَهَنَّمَ رَفَعَ تِلْكَ الصَّخْرَةَ فَأُسْعِرَتْ جَهَنَّمُ سَمِعْتُ ذَلِكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِلَّا فَأَظْفَرَكَ اللَّهُ بِي وَ سَفَكَ دَمِي بِيَدِكَ «14» وَ إِلَّا فَأَظْفَرَنِيَ اللَّهُ بِكَ وَ بِأَصْحَابِكَ فَرَجَعَ الزُّبَيْرُ إِلَى أَصْحَابِهِ وَ هُوَ يَبْكِي …
🌸… در جنگ جمل علی بن ابی طالب، طلحه و زبیر را فراخواند و گفت: شما می دانید که اصحاب جمل ملعونند؟ زبیر گفت چگونه ما ملعونیم، و حال آنکه ما اهل بهشتیم؟ حضرت علی فرمود: اگر من شما را اهل بهشت می‌دانستم با شما جنگ نمی‌کردم و جنگ با شما را حلال نمی‌شمردم. زبیر گفت: آیا حدیث سعید بن عمرو بن نفیل را که از پیغمبر شنیده که ۱۰ نفر از قریش اهل بهشتند نشنیده‌ای؟ حضرت فرمود شنیدم که سعید این حدیث را در خلافت عثمان به جهت او نقل کرده است. زبیر گفت: آیا دروغ گفته است؟ علی گفت: من چیزی نمی‌گویم تا نام آنها ببری. زبیر نام نه نفر را برد. علی گفت: نفر دهم کیست؟ زبیر گفت: خود شما هستید. علی گفت: پس تو اقرار کردی که من اهل بهشتم، ولی من آنچه ادعا کردم از برای خود و اصحابت منکرم. زبیر گفت: آیا گمان می‌بری که سعید دروغ گفته است؟ علی فرمود: گمان ندارم یقین دارم که حدیث دروغ است، و البته بعضی از اینها در تابوتی هستند، در اسفل درکات جهنم و بر سر آن چاه سنگی است که وقتی خدا بخواهد اهل جهنم را عذاب کند آن سنگ را بر می‌دارد، این مطلب را از پیغمبر شنیدم. زبیر از نزد حضرت علی (ع) با چشمان گریان برگشت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.