بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه مورخه:00.10.2
استاد علی ساعی
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِیمَانِی أَکمَلَ الْإِیمَانِ، وَ اجْعَلْ یقِینِی أَفْضَلَ الْیقِینِ، وَ انْتَهِ بِنِیتِی إِلَی أَحْسَنِ النِّیاتِ، وَ بِعَمَلِی إِلَی أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ.
اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِک نِیتِی، وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَک یقِینِی، وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِک مَا فَسَدَ مِنِّی
به راستی چرا در بحث حیا ایستاده ایم و آن را رها نمی کنیم؟ چون که کره زمین به آن درد بی درمان بی حیایی گرفتار شده است. بی حیایی زبانه می زند آتش فشان بی حیایی فوران می کند انقریبا نسل بشر را سرنگون می کند کل بشر می خواهد مسخ شود جز اندکی مانده اند. چرا بحث حیا بسیار مهم است؟ چون که درد مهم کره زمین است. چرا با توجه به تمام پیشرف هایی که شده چرا بشر امروزی جاهل ترین جاهل عالم شده است؟ اگر در طول تاریخ بیاییم ورق بزنیم صفحه ها را می بینیم عصر حاضر عصر جاهلیت مدرن است جاهل ترین افراد در این عصر حاضر هستند. به راستی چه اتفاقی افتاده است آن پیشرفت های علمی که روی داده اگر با حیا اجین شده بود بشر از رحمت واسعه خدا غرق می شد. اما به خاطر جهل و بی حیایی علی رغم پیشرفت های علمی غرق زحمت شده است رفته رفته نه تنها پیشرفت علمی و اقتصادی روی نمی دهد بلکه بشر رفته رفته فقیر و فقیر تر شده است. چه شده است که بشر امروز نمی تواند لذت بکشد؟ آخرین درجاتی که بشر می تواند به آن درجه لذت برسد تجربه کرده است اما به اندازه مورچه ای شاد نمی شود. شادی لذت را حس نمی کند. علت سقوط علم چیست؟ علم پیشرفت کرده اما در جهت معکوس، چرا؟ بخاطر واژگونی قلب است. که اشاره کردیم وقتی انسان مرز بی حیایی را رد می کند بی غیرت می شود بی غیرتی منجربه واژگونی دل می شود. دل که واژگون شد تمام بخش آن دل واژگون خواهد شد. یعنی انسان سر و ته می شود به جای عروج، سقوط می کند. علم در عصر حاضر به خاطر بی حیایی در حال سقوط آزاد است اما به خیال خام اینکه در جهت بالا سعود می کند که خلافش قابل اثبات است. انقریبا بشر می خواهد خودش را نابود کند. بشر انقریبا می خواهد رگ حیاتش را قطع کند. پس علت عدم پیشرفت مثبت، بی حیایی در عصر حاضر است. درد بی حیایی منجر شده به علوم منسوخه. بشر خودش مسخ شده بخاطر واژگونی دل. و تمام پیشرفت های بشر هم واژگون شده. بشر بخاطر اینکه بیاید روح الایمان را پرورش دهد تا اندام ایمانی اش جوانه زند خودش شود سفینه پرواز،آمده است ارواح خبیثه اش را پرورش داده است. هوس باطنی اش را هوس کثیفش را اژدها کرده است خودش را طعمه هوس خودش قرار داده تحت تاثیر شیطان واقع شده است. بشر امروزی به معنای کامل تحت تسخیر شیطان است. وقتی دل واژگون شد مدیریت دل از دست ملک خارج می شود. دل وقتی واژگون شد دیگر انسان پیام فرشتگان عالم را نمی شوند. ثُم بُکم عُمی می شود چشم دلش کور می شود اما دید شیطانی اش دید ظلمانی اش باز می شود که بد و بدتر از کوری محض و مطلق است به جای اینکه ملک دل انسان را راه اندازی کند شیطان راه انداز دل آدمی می شود. این همان اثرات دل واژگون است. بی حیا شد، این آثار هم در پشتش خواهد آمد. دریای بی حیایی اگر هرچند عدد مروارید شناور شود در آن دریا اما خس و خاشاک در بین شان دفن خواهد شد. مومن در این عصر دفن خواهد شد ارزش و مقامش دیده نخواهد شد. پس شخصی که بی حیا شد فاقد نیت حسنه شد. چه برسد به تولید نیت احسن. بشر نخواهد توانست زیبا آرزو کند چون که به مرز بی حیایی رسیده مسخ شده است انسان مثل سوسک فکر می کند آرزو هایش آرزو های موشی شده خوکی شده مزاجش فرق کرده به مزاج حیوانی افتاده. به اخلاط بهیمی بل اسفل از بهیمی رسیده است. اشتهایش عوض شده است بشر امروزی چرا سراغ مصنوعات می رود؟ چرا عسل مصفی به کامش لذت نمی دهد؟ علت چیست؟ چرا بشر امروزی نمی تواند علیرغم این پیشرفت های ظاهری زیباترین ثمرات را تولید کند؟ رنج و زحمت بشر را کم کند؟ همه شان را باید در درد بی حیایی ببینیم. اگر کنفرانس ها تشکیل می دهند باید اینگونه تشکیل دهند تا علم حالت سعودی یابد. شخص بی حیا یعنی انسان بی هنر. شخص با حیا یعنی انسان با هنر. بخواهیم زیبایان آینده را بشناسیم حیا بهترین مولفه برای سنجش است. وقتی بی حیایی برسد به بی غیرتی یعنی ترمز حیا دیگر می برد دیگر انسان لجام گسیخته حرکت می کند جز زشتی دیگر از این انسان دیگر از این انسان خارج نخواهد شد از زیبایی محروم خواهد شد از نور حسن و احسن محروم خواهد شد. امکان اینکه نور و روشنایی دل ضمیر آن را روشن کند برای تولید زیبایی ها دیگر این امکان از بین خواهد رفت. به راستی زشت ترین عنصر عالم کیست؟ وقتی پرده های ظاهری کشف شوند هیات باطنی نمایان شود آنموقع است که زشت ترین عنصر عالم نمایان و آشکار خواهد شد آن هایی که به ظاهر پریچهره هستند زیبا هستند اما بی حیا هستند زشتی ای که تنها پوسته اش به ظاهر زیبا است اما باطنش خبیث و خبیثه است. دل وقتی واژگون می شود ارتفاع جایش را به بالایی می دهد بالا تبدیل به پایین می شود زیبا تبدیل به زشت می شود آخرت به دنیا تبدیل می شود ابدیت دیگر معنایی ندارد دنیای زودگذر را ترجیح می دهند آخرتی که تا الی الابد ادامه خواهد داشت. وقتی واژگونی دل روی می دهد. بدی، در دل انسان زینت می یابد.
أَفَمَن زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَآءُ وَ یَهْدِى مَن یَشَآءُ
عمل بد در وجود انسان زینت یافته زیبا دیده شود او عمل بد را زیبا می پندارد. با عشق و هیجان آن عمل بد را انجام می دهد. چون که زینت یافته است زینت گر، شیطان رجیم شدهاست. زین للذین کفرو الحیات الدنیا. کافر ها چرا دنیا را به آغوش شان کشیده اند چون که دل های شان واژگون شده بالاتر از زیبایی دنیا دیگر زیبایی ای نمی دانند. چرا شیرینی ندارد معنویات؟ چون که زینت ظاهری دنیا به دل های اینها غالب شده است.
زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ
اگر اینگونه است این زینت به چشم همه دیده می شود پس باید به همه غالب شود در نقطه مقابل آن، پروردگار متعال ایمان را تحبیب کرده است.
حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ
آنی که روح الایمانش خارج شد به مرگ ایمانی مرد، اوست که گرفتار زینت دنیا خواهد شد. محبت شهوات به او غالب خواهد شد و سرنگون خواهد شد. اما وقتی محبت ایمان غالب شد در زینت آن غرق شد در محراب عبادت لذتی را خواهد کشید که ملائک به حال او غبطه خواهند خورد. دل واژگون نشود ، محبت ایمان غالب شود، یک مصداقش محبت مولی علی علیه السلام اگر در دل کسی غالب باشد یعنی مولی راه انداز دل او خواهد شد. دلش را راه اندازی خواهد کرد. اگر کفر به دل او غالب شود آنموقع راه انداز دل او چه کسی خواهد شد؟ چرا بعد النبی امت، خارج شدند از دین، مگر ثلاث بعد از سه نفر؟ چون که کفر فسوق و عصیان به آنها غلبه کرد ایمان را رها کردند. ایمان را که رها کردند آن سه نفری که بودند آن ها شدند راه انداز دل آن سه نفر یعنی نماینده جهل نماینده شیطان شیطان چگونه تمام نیرویش را جذب می کند؟ تمام نیرویش را متمرکز می کند؟ در فاسد ترین شخص او را انتخاب می کند تمام نیرویش را در همان پایگاه جمع می کند بعد از جمع، اهل عالم را به طرف کفر سوق می دهد. بعد از آن به راحتی سکان دار دل می شود راه انداز دل میشود دلش هرطور شود راه اندازی می کند یک شکل از اشکال راه اندازی دل یا به وسیله اولیا الله یا به وسیله شیطانی این است که انسان در خواب توجه کند به رویایش. در عالم رویا توجه کند می فهمد به دل او کدام نیرو غالب است راه انداز دلش کیست؟ قلبش مستقیم است یا واژگون است؟ سر به عرش خدا دارد یا سر نگون شده است سر به اسفل السافلین یافته است. در طول روز مهم ترین فکری که به دل او غالب شده اگه به او توجه کنه می فهمد دلش واژگون شده یا نشده است. راه انداز دلش کیست و زین لهم الشیطان ما کانو یعملون.
أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ
وقتی قوم بنی اسرائیل را مذمت می کنند چرا من السلوی را رها کرده سیر و پیاز طلب کردند به خاطر واژگونی دل بود. ادنا را به جای اعلی می گرفتند. شر را به جای خیر انتخاب می کردند.
اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
وقتی الله راه انداز دل شد از ناحیه ظلمت به سوی نور خارجش می کند وقتی انسان تحت ولایت طاغوت شد آن را از نور به ظلمات خارج می کنند سرنگون می کنند واژگون می کنندآسان. در بین ظلمات سقوط آزاد می کند سیر در ظلمات می کند در جهلش غرق می شود محل تفکر انسان در کجاست؟ در بالای سر است در مغزش است یا در کجاست؟ انسان با نقاط مختلف بدنش تفکر می کند اگر دقت کنیم می بینیم تک تک اعضای بدن حکم مغز دارند شخصی که مغزش واژگون شده است محل تفکرش شکم و شهوتش می شود دیگر با تاج سرش تفکر نمی کند. با روح الایمان تفکر نمی کند. با روح الشهوت تفکر می کند. با روح الحیوانی اش تفکر می کند. دیگر مرکب او عقل نمی شود چراغ وجودی اش عقل نمی شود جهل می شود جهل حاکم می شود به دلش. جهل فرمانده فکر می شود. به این می گویند علم واژگون، سیر و سلوک معکوس. سقوط می کند سقوطش را صعود فرض می کند. چهار نوع قلب داریم:
إِنَّ اَلْقُلُوبَ أَرْبَعَةٌ قَلْبٌ فِيهِ نِفَاقٌ وَ إِيمَانٌ وَ قَلْبٌ مَنْكُوسٌ وَ قَلْبٌ مَطْبُوعٌ وَ قَلْبٌ أَزْهَرُ أَجْرَدُ فَقُلْتُ مَا اَلْأَزْهَرُ قَالَ فِيهِ كَهَيْئَةِ اَلسِّرَاجِ فَأَمَّا اَلْمَطْبُوعُ فَقَلْبُ اَلْمُنَافِقِ وَ أَمَّا اَلْأَزْهَرُ فَقَلْبُ اَلْمُؤْمِنِ إِنْ أَعْطَاهُ شَكَرَ وَ إِنِ اِبْتَلاَهُ صَبَرَ وَ أَمَّا اَلْمَنْكُوسُ فَقَلْبُ اَلْمُشْرِكِ
یک قلب قاطی وجود دارد گاه مومن می شود گاه ره به سوی کفر می کشد. هم به مسجد می رود هم به فیلم های مبتذل نگاه می کند نه از الله می تواند دست بکشد نه از شیطان می تواند دست بکشد. مرتد است در حال گردش است میان نفاق و ایمان. و قلب منکوس. قلبی که واژگون شده است.و قلبی که مهر خرده است قفل شده است وقلبی که روشن است تابنده است فروزنده است مثل چراغ روشن است. و قلب مهر خورده همان قلب المنافق است. آنی که صاحب قلب اظهر است زیباترین علامتش نشانه اش این است زمانی که پروردگار متعال عنایات خودش را به او شامل کرد شکر می کند. و زمانی که مبتلا شد گرفتار شد صبر می کند. کسی که بی حیا و بی غیرت شد سقوط کرد به چاه ویل شرک نابود شد. پل صراط دل آدمی انسان می تواند که پل صراط را در این عالم پیدا کند روی آن حرکت کند پل صراطی که از شمشیر تیز، تیز تر است نازک تر از مو است کافی است انسان خودش را محاسبه کند میان ایمان و کفر حرکتش چگونه است؟ میان عدل و جور میان رضا و سخط میان شکر و کفر، قلب اظهر همان این است که روی پل ایمان در حال حرکت است قلب منکوس یعنی از ایمان سقوط می کند به کفر. سقوط می کند از الله مانوس می شود از عدل به جور از توکل به حرص از علم به جهل از توحید به شرک از یقین به شک. پس پل صراط در این عالم دنیا پهن است. انسان روی چاه ویل است. روی چاه ویل همان پل صراط پهن است. انسان امکان دارد سقوط کند به قعر چاه ویل. کافی است دکمه ای از دکمه های دجال کوچک که همچون بچه ای در حال شیر دادن است به همان توجه کند به چاه ویل سقوط کند این دجال کوچک روزی بزرگ خواهد شد. حال همه در حال شیر دادن هستند به دجال کوچک. به جای شکستن شاخ دجال کوچک، در حال پرورش دادنش هستند این مار کوچک در حال اژدها شدن است به گاه اژدها شدن دیگر انسان کالای دجال و شیطان است. وقتی صاحب شد مالک شد به ثمن بخص خرج خواهد کرد. انسان روحش را به شیطان چگونه میفروشد؟ به معاملات مختلف وارد می کند مسیر لذتش را به سوی لذات منسوخ چرخش می دهد دیگر به قعر اسفل السافلین سرنگون می شود قلب که سرنگون شد انسان به قعر چاه ویل اثابت کرد انسان اشرف ازذل شد اسقاطی شد نه بهیمی بلهم اضل شد. اگر کهکشان سقوط کند چه اتفاق مهمی در این عالم هستی روی می دهد؟ انسان مثل پروانه باز باید عروج کند. نه تنها عروج نمی کند سقوط می کند انسان مثل گل باید صعود کند به فراتر از گل راه یابد اما سقوط میکند. گل زیبا به چه تبدیل می شود. انسان به راستی قبل از عالم دنیا به کدام جایگاه والا بود؟ در آن جایگاه والا چرا سقوط کرد به عالم دنیا افتاد؟ اینگونه سرنگون شدن بد بخت و روسیاه شد؟ حال نوبت پروازاست باز می خواهد سقوط کند مگر انسان هبوط نکرده؟ هبوط کرده، آیا باز می خواهد هبوط کند آیا بس نیست؟ آیا انتهای محل سقوط نرسیده؟ انسان ساکن احسن تقویم، رسده به اسفل سافلین آیا بس نیست؟ باز می خواهد سقوط کند به سقوطش ادامه دهد اگر سوسک سقوط کرده سوسک شده باز سوسک سقوط کند به راستی کدام اتفاق ناگوار می افتد؟ چه شده گرگ گرده شده است باز می خواهد سقوط کند؟ چرا لذات مان سقوط آزاد کرده افت کرده اشتهای مان اینگونه کور شده است؟ چرا ارزش های مان سرنگون شده است آری بخاطر سقوط دل است واژگون شدن دل است باید دل بالا رود تا دل سربلند نشده است انسان سربلند نخواهد شد.
أَفَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ
آیا کسی که روی سرش راه می رود آن هدایت یافته تر است یا کسی که قایم و استوار حرکت می کند؟ مستقیما حرکت می کند این ها کدام شان هدایت یافته تر اهستند؟ اگر در عالم امروزی توجه کنیم آن هایی که با روی سر شان راه می ورند آنها را به جای هدایت یافتگان و روشن فکر اما کسانی که مستقیما هستند آن ها را اهل ضلالت و جهالت به حساب می آورند. حال بی غیرتی و بی حیایی رسیده به مرز اشباع شدن. دیگر زشتی سیراب شده است وقتی توجه می کنیم زشتی به حدی اضافه شده عصیان و تعدی به حدی افزایش یافته است که ظرف کفر و الحاد در حال لبریز شدن است دیگر ظرف، گنجایش این همه زشتی و پستی ندارد. به همین خاطر انسان بد بدخت امروزی، باز می خواهد برود عقب گرد کند تجربیات عصر حجر را باز احیا کند. حال بی حیایی جمعی. تحت حمایت فضا های جمعی و مجازی و غیره در حال گسترده شدن است. بی حیایی جمعی ، حیای جمعی، دفاع جمعی طلب می کند تا دفاع جمعی نباشد تا جهاد جمعی نبادش امکان غلبه بر بی حیایی نخواهد شد مومن ها سرنگون خواهند شد. اگر مومن بی تفاوت باشد مومن اولین کس خواهد بودکه ضربه خواهد خورد. اگر مومن نسبت به معصیت بی تفاوت باشد یا نسبت به معصیت اهل معصیت شود اقدام به معصیت شود اتفاقات غیر منتظرانه خواهد افتاد. مومن ها پای سفره معصیت هستند نعوذ بالله دیده می شود. آتش از خیمه مومنان بالا می گیرد. حدیثی عرض می شود سیلی عذاب بر کفر و اهل ایمان فرق می کند پروردگار متعال بخواهد اهل ایمان را تنبیه کند به قدری تنبیه می کند که سر و صدایش تا عرش اعلی بلند می شود اذا اسانی من خلقی من یعرفنی زمانی که معصیت کننده من در حالی که مرا بشناسد معصیت مرا کند مسلط می کنم به او کسی را که مرا نمی شناسد. کسی که مرا شناخت مرا معصیت کرد کسی را مسلط میکند که لا یعرفونی. آیا این عصر همان عصر است؟ کسانی که الله را نمی شناسند چرا مسلط به کسانی که الله را می شناسند شده اند؟ چون که ساکت در معصیت خدا شده اند خودشان به مرز عصیان افتاده اند. الهی و ربی من کسی هستم که خطا ها کمر او را سنگین کرده اند اگر من معصیت کردم از جهلم معصیت کردم و تجاهر کردم با ذنبم و از تو حیا نکردم.
اللهم عجل لولیک الفرج