سوال3253:
سلام علیکم
جناب استاد قبلا در مورد خوردن نزوراتی که مردم پخش می کنند مطالبی فرمودید که به این مورد اشاره نفرمودید که اگر فکر
می کنیم که از اموال شبه ناک تهیه شده
باید اجتناب کنیم ولی وقتی به احتیاط عمل می کنیم که کلا از این
نذورات استفاده نکنیم چند مسئله پیش می آید اگر این نذورات را
که شخص تا درب منزل ما می آورد قبول نکنیم خُب طرف شاید ناراحت شوند اگر قبول کنیم و خود استفاده نکنیم و به دیگر اهل خانواده یا دیگران بدهیم باز درست نیست اگر هم دور بریزیم باز شاید کار درستی نباشه آیا به دور ریختن این نذورات کار درستی هست یا نه؟یا احتمالا این هدیه جزءنزورات نباشه مثلا طرف باغی دارد و از محصول این باغ برای ماهم آورده در این موارد باید چیکار کنیم ؟لطفا راهنمایی بفرمایید
🌸🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷🌸
#پاسخ3253
🌹سلام علیکم
🌷🔆در مواقعی که به شبهه ناک بودن اموال و نذورات شخصی یقین داریم بهترین است که به نحوی از انحاء به صاحب نذورات تذکر داده شود. اگر به حرام بودن مال و یا منابع تامین آن یقین دارید از آن حذر نمایید، اگر مال و نذور شبهه ناک باشد بهتر است که از آن دوری شود چرا که مقدمه پذیرش حرام است.
در برابر حق نبایستی شرم نباید مانع عمل به وظایف شرعی باشد . از غذاهای مسموم معنوی باید حذر نمود. هر چند ترس غالب بر مسمومیت آنها داشته باشیم.
هیچ کس بخاطر حیا و خجلت نباید سموم را سر بکشد.
نداخته، فقط فدك در دست ما بود، كه گروهى از اينكه در دست ما باشد بر آن بخل ورزيدند، و ما هم به سخاوت از آن دست برداشتيم، و خداوند نيكوترين حاكم است. مرا با فدك و غير فدك چه كار؟ كه در فردا جاى شخص در گور است، كه آثار آدمى در تاريكى آن از بين مىرود، و اخبارش پنهان مىگردد، گودالى كه اگر به گشادگى آن بيفزايند، و دستهاى گور كن به وسيع كردن آن اقدام نمايد باز هم سنگ و كلوخ زمين آن را به هم فشارد، و خاك روى هم انباشته رخنههايش را ببندد! اين است نفس من كه آن را به پرهيزكارى رياضت مىدهم تا با امنيت وارد روز خوف اكبر گردد، و در اطراف لغزشگاه ثابت بماند.
اگر مىخواستم هر آينه مىتوانستم به عسل مصفّا، و مغز اين گندم، و بافتههاى ابريشم راه برم، اما چه بعيد است كه هواى نفسم بر من غلبه كند، و حرصم مرا به انتخاب غذاهاى لذيذ وادار نمايد در حالى كه شايد در حجاز يا يمامه كسى زندگى كند كه براى او اميدى به يك قرص نان نيست، و سيرى شكم را به ياد نداشته باشد، يا آنكه شب را با شكم سير صبح كنم در حالى كه در اطرافم شكمهاى گرسنه، و جگرهايى سوزان باشد، يا چنان باشم كه گويندهاى گفته:
«اين درد و ننگ تو را بس كه با شكم سير بخوابى، و در اطراف تو شكمهايى باشد كه پوستى را براى خوردن آرزو كنند».
آيا به اين قناعت كنم كه به من امير مؤمنان گفته شود، ولى در سختىهاى روزگار با آنان شريك نباشم، يا در تلخىهاى زندگى الگويشان محسوب نشوم؟! آفريده نشدم تا خوردن غذاهاى پاكيزه مرا سر گرم كند به مانند حيوان به آخور بسته كه همه انديشهاش علف خوردن است، يا چهار پاى رها شده كه كارش به هم زدن خاكروبههاست، از علفهاى آن شكم را پر مىكند، و از منظور صاحبش از سير كردن او بىخبر مىباشد، هيهات از اينكه رهايم ساخته، يا بيكار و بيهودهام گذاشته باشند، يا كشاننده عنان گمراهى باشم، يا در حيرت و سرگردانى بيراهه روم.
انگار گويندهاى از شما مىگويد: اگر خوراك فرزند ابى طالب اين است پس ضعف و سستى او را از جنگ با هماوردان و معارضه با شجاعان مانع مىگردد! بدانيد درختان بيابانى چوبشان سختتر، و درختان سرسبز پوستشان نازكتر، و گياهان صحرايى آتششان قوىتر، و خاموشى آنها ديرتر است. من و رسول خدا همچون دو درختى هستيم كه از يك ريشه رسته، و چون ساعد و بازو مىباشيم. به خدا قسم اگر عرب در جنگ با من همدست شوند من از مقابله با آنان روى بر نگردانم، و اگر فرصتها دست دهد شتابان بدان سو (شام) مىروم، و خواهم كوشيد تا زمين را از اين موجود وارونه، و سرنگون كالبد (معاويه) پاك نمايم، تا سنگريزهها از ميان دانههاى درو شده بيرون رود.
نهج البلاغه / ترجمه انصاريان، ص: 661