توحید ناب صادقیه

16

▫️توحید ناب صادقیه
🔘 شامگاه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام
📆 تاریخ 1403,02,15 – 25شوال 1445
📌 جلسه مشکات نور
👤 سخنرانی استاد علی ساعی

🗒 برخی موارد مطرح شده در جلسه:
🟨 امام توحید، امام علم، امام حکمت، امام بیان، امام راه، امام نان، امام آب، امام حیات، امام حیات
🟨 حضرت تکیه گاه جهان هستی است گویا که خداوند حضرت را چون عصایی برای جهان هستی آفریده است.
حیات، امام حیات
🟨 (حدیث) روزی منصور دوانیقی تکیه به دستان حضرت نموده بودند و حضرت را رها نمی کردند، شخصی به نام رضا متوجه می شود که منصور چقدر محکم دست امام را گرفته است او با خود می پرسد که این شخص کیست که شاه دوران(منصور) به او تکیه داده است، از منصور سوال می پرسد و منصور جواب می دهد که او ابوعبدالله است جعفربن محمد الصادق است. سپس می گوید آرزو کردم که ای کاش صورت منصور دوانیقی جای نعل حضرت شود.
🟨 منصور دوانیقی می گوید ای ابو عبدالله ما پیوسته از بحر تو می نوشیم جرعه جرعه کام خود را سیراب و کاسه های وجودمان را پر می کنیم و خود را به تو نزدیک می کنیم تا به فیض برسانی، تو کور را بینیا می کنی، با روشنایی تو تاریکی ها از بین می برد ( این سخن دشمن حضرت درباره اوست) ما در برابر تابش نور قدسی تو ایستاده ایم در دریای وجود تو شناور می شویم.
🟨 حضرت خورشید توحید است با ایستادن در مقابل این خورشید فطرت توحیدیمان روشن خواهد شد.
🟨 علت تاخیر ظهور چیست؟ کمبود نیروی موحد اگر 313 نیروی با خلاص وجود داشت ظهور به تاخیر نمی افتاد .
🟨 ما توحید را در کوی شرک می جوییم علت تمام گرفتاری های مومنین شرک است.
🟨 هرکه از توحید جدا شد ناچار به گرداب شرک خواهد افتاد.
🟨 سری به توحید صادقیه بزنیم و توحید را بشناسیم.
🟩 توحید تهلیلی “لاالله الاالله”
🟨 اگر الله اوست پس غیر او هیچ اولوهیتی ندارد.
🟨 باید برای اثبات اولوهیت او، الوهیت را از غیر او نفی نماییم. هم اولوهیت هم ربوبیت، اگر چنین نباشد مشرکیم و دیگران را با او شریک ساخته ایم.
🟨 اگر وجود تنها اختصاص به او دارد دیگر نباید به غیر او وجودی قایل شد، حتی اگر وجود وهمی هم قایل شویم مشرکیم به شرک وهمی گرفتاریم. اگر وجود برای اوست پس دیگران هیچ سهمی از آن نخواهند داشت حتی ذره سهمی. حتی پرتویی هم برای دیگران نباید قایل شویم.
🟨 هیچ موجودی با او هیچ اشتراکی ندارد در هیچ چیزش چه حقیقی چه مجازی چه عینی و چه وهمی، الوهیت تنها برای اوست.
🟨 اگر کسی صاحب زیبایی است این زیبایی خلق خداست نه خود خدا هیچ کس در جلال و جمال خدا شراکت ندارد.
🟨 اگر برای خدا وجود قایل شویم هیچ کس به هیچ وجه شریک در آن نیست نه به تجلی نه به ظهور نه به سهم لاالله الاالله نفی مطلق است .
🟨 هر چیزی که به او اثبات شود از غیر او باید نفی گردد.
🟨 نفی کمال از غیر او لیس کمثله شیء
🟨 زمان استفاده از وجود ما گرفتار اشتراک لفظی می شویم مبادا خود را گرفتار اشتراک معنوی هم نماییم!
🟨 پرودگارا من هنوز به معنای واقعی لاالله الا الله نگفته ام چون همه چیز را با تو شریک ساخته ام! از کجا و چگونه این درد به جان ما افتاده است؟
🟩 توحید تنزیهی
🟨 هر آنچه را که به او نسبت می دهیم به غیر او نباید منتسب کنیم و هرچه که به غیر او منتسب نمودیم باید از خدا آن را جدا سازیم.
🟨 سبحان الله
🟨 فَكُلُّ مَا فِي الْخَلْقِ لَا يُوجَدُ فِي خَالِقِهِ هر آنچیزی که در خلق ایجاد شود در خالقش نیست. چرا؟ چون نقصان است، خدا فاعل است ، فعل نیست، خودش فعل خودش نیست.
🟨 من چرا باید خود را به تکلف بی اندازم تا ذات خدا را بفهمم!؟ نسبت بین خلق و خالق چگونه است؟ من اگر بخواهم این نسبت را بفهمم در واقع یعنی تلاش کرده ام ذات خدا را بفهمم. ناچار خواهم شد صورت خلقی به خالق دهم.
🟨 مبادا در لباس اخلاق دروس شرک را تدریس نماییم!
🟨 شاید خداوند از خیلی چیز ها بگذرد اما از شرک نخواهد گذشت. إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ
🟨 (حدیث) شرک مخفی تر از جنبش مورچه سیاه بر روی سنگ سیاه در شب ظلمانی است .
🟩 توحید تحمیدی
🟨 انا لله و انا الیه راجعون
🟨 ستایش تنها برای اوست وهمه شیدای اویند از اویند و به سوی اویند. از الحمدالله رب العالمین باید برسیم به توحید تکبیری
🟩 توحید تهلیلی و تنزیهی و تحمیدی راهی بودند تا ما را به توحید تکبیری برسانند
🟨 تا اقرار کنم که خدایم غیر قابل وصف است.
🟨 پس در این صورت من چرا خدا را توصیف می کنم؟ آیا خدا اذن نداده است؟ چرا اجازه داده اما این اذن از باب خروج تعطیل است مبادا این سبب شود که به درد تشبیه گرفتار شوم.
🟨 خداوند به ما محبت کرده و اذن داده است که بتوانیم او را بخوانیم مبادا این سبب گرفتار شدن ما به تشبیه شود! این محبت خداست نه اینکه من شایسته ام تا او را بخوانم. نه ما بلکه هیچ انبیایی، چون خود انبیا اقرار کرده اند.
🟨 پس هرچه وصف است وصف افعال است، جوشش وجود از جان مشیت الله است.
🟨 امام رضا فرمود هم مشیت و هم اراده صفات افعال خداست هرکه چنین گمان کند که خداوند پیوسته اراده میکند بی شک موحد نیست.
🟨 هرچه ظهورات است از جان مشیت الله و ارادت الله است پس هرچه هست افعال خداست.

🟨 پس تنها راه توصیف آن است که بگوییم خداوندا تو به وصف نمی آیی، الله اکبر ان یوصف
🟨 لَطِيفٌ لَا يُوصَفُ بِالْخَفَاءِ، كَبِيرٌ لَا يُوصَفُ بِالْجَفَاءِ، بَصِيرٌ لَا يُوصَفُ بِالْحَاسَّةِ، رَحِيمٌ لَا يُوصَفُ بِالرِّقَّةِ، تَعْنُو الْوُجُوهُ لِعَظَمَتِهِ وَ تَجِبُ الْقُلُوبُ مِنْ مَخَافَتِهِ.
🟨 پس تمام وصف به جهت خروج از تعطیل است.
🟨 وقتی به وصف مولا می رسیم می بینیم خواسته هم ما را از تعطیل رها کند و مارا از درد تشبیه برهاند.
🟨 كَائِنٌ لاَ عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لاَ عَنْ عَدَمٍ مَعَ كُلِّ شَيْءٍ لاَ بِمُقَارَنَةٍ وَ غَيْرُ كُلِّ شَيْءٍ لاَ بِمُزَايَلَةٍ
🟨 وَلِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلَىٰ ۚ اگر می خواهیم مثال بزنیم امثال اعلی برازنده ی خداست.
🟨 وقتی مثال اعلی میزنیم می خواهیم بگوییم هیچ چیز شبیه او نیست.
🟨 نه وصف شود و نه به وهم آید این مثل اعلی است .
🟥 بررسی چند مثال
🟧 رابطه بین خالق و مخلوق مانند رابطه بین دریا با حباب است!؟
🟩 کسانی که چنین مثالی می زنند یا دریا را نمیشناسند یا حباب را چون حباب متشکل از آب است یعنی حباب به نوعی بحره ای هرچند ناچیز از وجود دارد هرچند کم ولی هست، اگر این مثال را برای رابطه خدا با اشیاء درنظر بگیریم گستاخی کردیم، این شرک جلی است نه خفی.
🟧 آیا رابطه بین خالق مخلوق مانند رابطه دریا و موج دریا است؟
🟩 خیر، امواج توصیف احوال خروشان دریا است، نحوه ی ارتباط آحاد دریا به آحاد دیگر است، خدارا تشبیه دریا نکیم، وقتی این آحاد ذرات آب باهم ارتباط می گیرند و دگرگون می گردند با هوا و دیگر مناسبات چون جاذبه و گردش زمین قرار می گیرند آن حال و هوا ایجاد می گردد در واقع دریا با قلم زمان در آن مکان خودش را به نمایش می گذارد.
🟧 آیا رابطه بین خالق و مخلوق رابطه بین دریا و سراب است؟
🟩 خیر، این هم غلط است نباید خدا را به هیچ چیز تشبیه نماییم، سراب آیا هیچ است؟ خیر بحره ای از هستی دارد، نمایشی از آب است، هرچند خود آب نیست، متشکل از نور است گرو غبار است و گاز های موجود است، حتی اگر این ها هم نباشد وهم ذهن من است که همین تصویر وجود وهمی دارد.
🟧 وجود امری مشکک است؟ اعلی و ادنی می پذیرد؟ آیا ادنی هست یا نیست؟ وجود دارد یا خیر؟ اگر نیست که هیچ اگر هست حتی با وجود کم بودن باز هم هست، کم را هیچ پنداشتن خطاست، خطای بزرگتر وجود خدا را اعلی در نظر گرفتن است، آنکه اعلی پذیرد ادنی هم پذیرد، شروعی داشته که به اعلی رسیده است.
🟧 اعلی در نظر گرفتن خدا نفی هرگونه کاستی در اوست.
🟧 آیا رابطه خالق و مخلوق رابطه بین ذات و جلوات است(رابطه ذات با ظهورات) ؟ با عبارت بازی نکنید، با عبارات بازی کردن نوعی شیطنت و فریب دادن است. ظهور چیست؟ معنایش کنید، تابش است؟ خدا می تابد؟ با تابش خدا مخلوقات به ظهور می رسد؟ آیا خدا مثل خورشید تابش دارد؟ چرا خلق خدا را گیج می کنید؟
🟧 پرتو از اجزای خورشید است، چیزی است که از خورشید جدا شده است.
🟨 خدا خالق تمام وجود است خالق هیچ سنخیتی با مخلوق خویش ندارد، اصلا ذات حق سنخیت نمی پذیرد چرا که به یکتا است.
🟨 برابر همه ی توصیفات تکبیر بگذاریم.
🟨 خدا موجد است رابطه موجد با موجود چگونه است؟ وقتی می گوییم همه ی موجودات وجودشان را از او میگیرند باید منظورمان این باشد که اوست که به همه چیز وجود می بخشد، اگر چنین قایل شویم که موجودات وجود از او می گیرند اگر منظورمان مثل نمی که از دریا جدا می گردد این شرک محظ است این خالق را تجزیه کردن است.
🟨 سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيرًا
🟨 اگر موجودات را ظهورات الله تلقی کنیم یعنی ذات الله را نمایشگر تصور کرده ایم با صفحه ی نمایش اشتباه گرفته ایم ظهورات تصورات، متصور است، خالق آیا تصور می کند؟ خیر او مصور است نه متصور، تصور نمی کند، انگار که مخلوقات را ذهنیات خالق پنداشته ایم، گویا که مخلوقات افکار خدایند نعوذ بالله، خدا تفکر و تعقل نمی کند خدا فقط علم می کند و من به علم خدا راهی ندارم چه برسد به ذات خدا.
🟧 آیا رابطه بین خالق و مخلوق مثل رابطه بین بی نهایت با نهایت است؟
🟩 آیا بی نهایت جزء می پذیرد آن بی نهایتی که جزء پذیرد دیگر بی نهایت نیست! دارای اجزاست معنای بی نهایت را نمی دانند. اگر بی نهایت وجود خارجی داشت دیگر بی نهایت نبود، کسانی که معاذ الله می خواهند به خدا کمک رسانند و در برابر بی نهایت جایی برای اشیاء پیدا کنند چرا این چنین گرفتار شده اند؟ چون خدا را مانند ماده تصور می کنند مثل ماده که همه جا را اشغال نموده جایی نیست که او نباشد، یعنی خدا را هم ظرف می پندارند هم مظروف این مادی سازی خداست، آنگاه می خواهند محلی برای مخلوقات پیدا کنند، اگر او بی نهایت است، مخلوقات کجایند، در درونش ظهور می یابد؟ اگر خارج از او ظهور یابد یعنی خارج از بی نهایت هم هست دیگر این بی نهایت بی نهایت نیست! مجبورند مخلوقات را هم مثل خدا بداند، معاذ الله بگویند که خدا خود را به اشکال مختلف می اندازد. او قادر است آفریننده است او در خودش نمی آفریند.
🟨 لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ
🟨 آیا سوره توحید را نخوانده ایم، صفحه نمایش را سه بعدی در نظر می گیرند و تصاویرش را ده بعدی در نظر می گیرند و می گویند این دو بعد دیگر بعدی ندارد در برابر سه بعد صفر است، چنین نیست دارای بعد است هر چند لایه نازک دارای حجم است و هیچ نیست و هستی دارد.
🟨 بی نهایت را به نهایت می رسانند و توصیفش می کنند.
🟨 اگر فقط یک وجود بود پس جز او نخواهد بود و خلقی هم نخواهد بود، اگر موجودات وجودی دارند و اگذ او هم وجود دارد دیگر مخلوقی نخواهد بود. اگر فرض محال بگیریم که او هم باشد و مخلوقات هم باشند در واقع مخلوقات را خدا پنداشته ایم. درد کجاست؟
🟩 این ها بالاتر از وجود نمی دانند و نمی فهمند در حالی که وجود خود آغاز است نه پایان حد اعلی و بی نهایت نیست، وجود آغازی دارد.

🟨 زیباترین مثالی که بتوانیم این معمای قدیمی را حل نمود این است که این وجودی که وجود می دانیم شبیه زمان است زمان کی آفریده شد؟ زمان در کی آفریده نمی شود! زمان در زمان آفریده نمی شود. زمان خود آغاز نمی شود، وقتی می گوییم قبل از زمان یعنی واژه ای نمی توانم پیدا کنم، وقتی می گوییم قبل از زمان گویی که می گوییم قبل از زمان چه زمانی بود، اگر زمان آفریده شد قبل از آن زمانی نبوده است من ناقص هستم و کمبود واژه و علم دارم و عقلم نمی رسد و توان علمی ندارم، من خارج از زمان را نمی توانم تصور کنم این مشکل نادانی من است، پس وقتی می گویم وجود گویا که این وجود اول و آخر است اگر این وجود را برداریم دیگر هیچ، هیچ ، هیچ است، چون بالاتر از وجود نمی شناسم که هست همانند بالاتر از زمان که هست، زمان در زمان خلق نشده، هستی در هستی خلق نشده، خالق زمان در زمان خلایق را این زمان را نیافریده، خالق زمان، در زمان نیافریده، خالق هستی در هستی، هستی را نیافریده است.

🟨إِنَّ اَللَّهَ كَانَ إِذْ لاَ كَانَ فَخَلَقَ اَلْكَانَ وَ اَلْمَكَانَ وَ خَلَقَ نُورَ اَلْأَنْوَارِ اَلَّذِي نُوِّرَتْ مِنْهُ اَلْأَنْوَارُ وَ أَجْرَى فِيهِ مِنْ نُورِهِ اَلَّذِي نُوِّرَتْ مِنْهُ اَلْأَنْوَارُ وَ هُوَ اَلنُّورُ اَلَّذِي خَلَقَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً فَلَمْ يَزَالاَ نُورَيْنِ أَوَّلَيْنِ إِذْ لاَ شَيْ ءَ كُوِّنَ قَبْلَهُمَا فَلَمْ يَزَالاَ يَجْرِيَانِ طَاهِرَيْنِ مُطَهَّرَيْنِ فِي اَلْأَصْلاَبِ اَلطَّاهِرَةِ حَتَّى اِفْتَرَقَا فِي أَطْهَرِ طَاهِرِينَ فِي عَبْدِ اَللَّهِ وَ أَبِي طَالِبٍ ع .

وقتی می گویم بود، چاره ای ندارم برای گریز از تعطیل است، خلق نمود، خدا هستی را آفرید، هستی را هستی بخشید، دیگر چه شباهتی.
🟨 بالاتر از این، قرآن کلام خداست، غیر خداست و این را همه میدانیم، همین قرآن ما قبل از هستی بود، این بود از سر ناچاری است، قرآن کلام خدا فارغ از هستی، وفق هستی و فرا هستی، وقتی کلام خدا فارغ از زمان و مکان و هستی است و فراتر از آن است صاحب کلامش چگونه است؟ که چگونگی را نباید بگوییم و تنها باید الله اکبر و ان یوصف
🟨 خالق از خلق خویش بالاتر است، کائن از کان خود بالاتر است، موجد از وجود بالاتر است، استدلال عقلی برای ذات حق نشان بی عقلی است چون عقل خود معترف به عدم شناخت عدم تعقل ذات حق است، تنها کار عقل این است که اثبات کند که او لا یوصف است به یقین محض برسد به اقرار عدم ادراک ذات حق برسید که ذات حق تجربه شدنی و تعقل کردنی نیست، مواظب سارقان فطرت باشیم، به غیر ثقلین حتما شک کنیم.
🟨 مقدس ترین شک آن است که به غیر ثقلین اعمال شود.
🟨 پس هستی بخش فارغ از هستی است، پایان بخش بی پایان است وقتی او بی پایان است این نشانه نقص نیست این اوج کمال است، وقتی می گوییم او بی نیاز از هستی نفی کمال نیست بلکه اوج کمال است.
🟨 هستی در منطقه مشیت الله است، علم از هستی فراتر است، خالق زمان فراتر از زمان و بی نیاز و فارغ از آن است، و این فراغ و بی نیازی نشان اوج کمال است نه نقصان.
🟨 آغازگر بی نیاز از زمان است، بی نیازی نقصان نیست، بلکه برترین کمال است.
🟨 پس اگر بخواهیم به درد تعطیل گرفتار نشویم رابطه بین ذات و اشیاء فقط رابطه خالق و مخلوقیت و صانع و مصنوعیت است.
🟨 پس فهمیدیم وجود از حیث فهم موضوع مثل زمان است چرا که وقتی به فرا زمان اشاره کنیم دیگر نمی توانیم به عبارات زمانی استفاده کنیم. اگر مرد میدان هستی واژگان جدید تری بسازید تا نگوییم قبل از زمان.
🟨 قبل و بعد مربوط به زمان است،جغرافیای فرا زمان قبل و بعد نمی پذیرد ولی ما آشنا به واژه ای نیستیم که ازآن بهره ببریم.
🟨 علم نیز رتبه اش از وجود بالاتر است در توصیف علم از هستی بهره می گیریم در حالی که می بایست
از غیر عبارات هستی استفاده کنیم، نه ادراک فرا زمانی داریم نه ادراک فرا وجودی، خدا را محدود به وجود ساختن، خدا را کوچک ساختن است، هم وجود هم زمان هر دو نبودند و هستی یافتند و هر دو دارای آغاز هستند و می توانند پاین پذیرند و وابسته به ستقرار خدایند، در صورت خواست او می توانند امتداد پیدا کنند.
🟨 ما وصف محکم داریم و متشابه اکثر وصف ها متشابه است، باید به وصف محکمات تشابهش گرفته شود اگر نشود ما دچار خطا خواهیم شد، حتی توصیفات سمعیت و بصیریت برای ذات حق اوصاف متشابه است.”
پس خدا نمایشگر نیست و مخلوقات تفکرات و تصورات او نیستند، مخلوقات پرتوهای خدا نیستند و مخلوقات اویند، خدا را مثل فضا تصور نکنیم، خدا ظرف نیست.
🟨 رابطه ظرف و مظروف، ظرف را پر تلقی می کنند آنگاه برای مظروفات، مخلوقات به دنبال جایی می گردند.

🟠 کانال ایتا جام جان
https://eitaa.com/jamejan

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.