چکیده با تکمله « شهادت بانوی صدیقه » « زهراء مدافع تاریخ» « طوفان کلام زهراء» « زهرا شرک را شکست داد » «زهراء مدافع حقوق بشر » و … 1402.09.05 علی ساعی(عبدالله مشکات) 110.141(903)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
غبار چگونه وصف نور زهراء کند
فاطمه زهراء سلام الله علیها ملکه مُسلِمات؛ سیده مومنات؛ بانوی طیبات؛ سرور علیمات و سرآمد حکیمات و تاج زاکیات و خاتون تمام زنان عالم است.
عالم هستی غرق نور زهراست، هر که صاحب دل بیدار است کاشف عجیبات عالم است.
کوردلان غرق نور زهرا محروم از کرامات عالیات فاطمه زهرایند.
شیرینی نور زهرای مطهره به چشم و دل جهان هستی حلاوتی پالاکانه میبخشد.
نور زهرای بَطول یعنی ابزار متعالی برای کشف عجیبات و غریبات جهان هستی.
با نور خورشید موفق به کشف حقایق مادی و با نور زهرای مرضیه کاشف حقایق ملکوت اعلی هستیم.
نور زهرای رضیّه قوه سامعه و لامسه و فهمیه و قلبیه آدمی را به خفیات و رموزات جهان هستی آشنا میسازد.
جهان مادی میهمان نور زهراست تا با تغذیه نورش رموزات بندگی الهی را درک نماید.
خطبه فدکیه تنها طیفی از ظرایف و طرایف و علومات زهرای علیمه و حکیمه است.
جهان مادی قدر و منزلت فاطمه زهرا را درک ننمود همانطوریکه لایق درک لیلهی قدر نگشت؛ چرا از زهرا از حقایق والا سؤال نشد؟! چرا با اینکه رموزاتی در قالب خطباتی عیان میکرد در تبیین و درک اهداف زهرا از خوانش آن خطبه عظیمه سوال نشد؟!
لیلهی خدای متعال مجهوله باقی ماند و ستارگان و کهکشانهای عظیمش مخفی و مستور ماند.
اگر شرح کلامش را از محضر خاتون عالم طلب میکردند جهان ما غرق اسرار فاطمی بود.
کلام بانوی بانوان در اجمال خویش ماند و کسی لایق آن نشد تا که تفضیل کلامش را طلب کند.
اگر عجیبات کلام زهرا کشف میشد جهان ما غرق نور میشد.
در باغ کلام زهراء
الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ
ستایش فقط از آن الله است بر آنچه را که انعام نمود، نعمت حمد کردن، نعمت اذن حمد، نعمت حس حمد یافتن، نعمت عشق و محبت و بندگی، نعمت قرآن و نعمت عترت که از آن سؤال خواهد شد، (التكاثر : 8 ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ)
خدا را حمد میکنم که بر حمد کردنش توانایم کرد؛ خدا را حمد میکنم که حمدش را یادم داد؛ خدا را حمد میکنم که حمد کردنش را به یادم انداخت، خدا را حمد میکنم بر نعمتهایی داده و بر آنچه نداده؛ خدا را حمد میکنم نه به خاطر اینکه نعمتم داده هر چند که بخاطر نعمتهایش باید حمدش کنم؛
وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلَى مَا أَلْهَمَ
و شکر مخصوص اوست بر آنچه را که الهام نمود، الهام شکرگزاری، الهام هر چه داریم، تا الهام او نباشد هیچ حسی نخواهیم داشت، الهام او حواس و ادراک ما را بیدار میکند، اوست که ما را از غفلت خارج میسازد، چه دیدن و شنیدن و عشقورزیدن همه و همه هر چه هست به الهام او مربوط است، اگر الهام او قطع گردد سرزمین جان و حواس ما خاموش گردد، الهامات خفیات و رموزات و باطنیات جای خود دارد، الهام فطریات و الهام حقیقت قرآن و عترت که ما را به وجوب اطاعت از آنها و عجایب بواطن آنها آگاه میسازد.
الهام اعظم و اکبر خدا تاباندن نور قرآن و عترت بر قلوب و رمز گشایی از حقایق باطنی آنهاست، همچنین کشف اسرار از رخسار حجج خویش است.
و ثنا به آنچه را که مقدم نمود از عموم نعمتهایی که آغاز فرمود؛ ثنا تنها به استمرار ثنا معنا مییابد هر سرود و تعریف خوشی که بریده نگردد و ادامه یابد معنای ثنا مییابد؛ نعمتهایی را عمومی نمود و برای همه شامل فرمود و کسی را از قلم نینداخت و آغازگرش بود، بدون اینکه از ناحیه مخلوق برای آن نعمتها استحقاقی باشد. همچنین نعمتهایی که خصوصی نموده و به لطف و محبت خاصاش مشمول محبوبانش نمود.
نعمت همانی است که باب طبع هر آفریدهای است که از بهرهمندیاش شاد میگردد و با آن نیازهایش مرتفع میگردد و یا بواسطهاش به آرزوهایش دست مییابد.
ثنائی که تمام شود ثنا نیست، ثنا تراوشات عشق آدمی است، ارتعاشات جان مشتاق و شیدائی است، انعکاس انوار رخسار محبوب ازلی است، امواج خروشان قلوب متلاطم به حرارت سبحانی است.
خاموشی و قطع ثنا نشان خاموشی و پایان توان عاشق مدعی است.
خداوندا مرا آغاز نمودی، پدیدم آوردی، هیچ بودم هستیام دادی و خودت را صاحبم ساختی، من کیستم که چون تو خدایی دارم، تو اله من و من مالوه توأم، تو معبود من و من بنده توأم. مرا شروع نمودی تو ای بیهمتا ای بینیاز تو از آن منی.
هرچیزی مال توست و اموالت را به بندگانت بخشیدی، بالاتر از آن خود توئی که از آنِ من ساختی.
وَ سُبُوغِ آلَاءٍ أَسْدَاهَا
آلاء انباشته و فراوانی که استوار و بدون هیچ عیب و نقصی ارزانی فرمود؛ آلاء همان نعمتی است که به لطف و محبت و کرامت بذل میگردد و تسدید آلاء همان عرضه زیبای نعمت است که هیچ خلأ در آن نباشد پایدار و اثر بخش و فرحآور باشد.
وَ تَمَامِ مِنَنٍ أَوْلَاهَا
و تمام مِنَنی که به نیکی تمام احسان فرمود، منن همان نعمتهای وزین و دارای لنگر خداست، منت نعمتهای فراتر از خواست و نیاز و استحقاق مخلوق است، و همان نعمتهای متین را به تمام عنایت فرمود.
جَمَّ عَنِ الْإِحْصَاءِ عَدَدُهَا
نعمتهای خدا آنچنان انبوه و گسترده است که رقم و عددش از احصاء خارج است، نعمتهایش کرانه پیدایی ندارند تا کسی بتواند آن را به شمارش در آورد و حساب و کتابش نموده و آمارش را درآورد و بتواند فهرستی از آن را ارائه نماید و یا در صفحات نمایش ظاهری و باطنی آشکارش نماید.
وَ نَأَى عَنِ الْجَزَاءِ أَمَدُهَا
سر رسید آن نعمتها از مقدار و اندازه و مدت دور است، کسی نتواند انتهای نعمت خدا را رویت و حدس نماید؛ پایان ناپیدای نعمات خدا جزاء و اندازه آن را از حساب و کتاب خارج ساخته، کسی را قدرتی نیست که بتواند حق نعمات خدا را به جای آورد.
وَ تَفَاوَتَ عَنِ الْإِدْرَاكِ أَبَدُهَا
بیانتهایی نعمت ها از ادراک فوت شدهاست، نعمتهای خدا چنان عریض و طویل و ناپیداست که ادراک مخلوقات، قدرت حدس و گمان آن ندارد. ادارک مخلوقات، توان خود را در برابر افق ناپیدای نعمات خدا گم کرده است.
و دعوت به شکر نمود تا برای بندگانش نعمتهایش را بیفزاید و (آنها را) متصل بر نعمتهای قبلیاش قرار دهد، اذن شکر داد شکری که خودش نعمتی است بر فراز نعمتهای خدا و شایسته شکر است این شکر، همچنین همان شکر را بهانهای قرار دارد تا نعمتهایش را بار دیگر افزون سازد و متصل بر نعمتهای قبلیاش نماید.
خدای غنی و حمید دعوت به بندگی نمود نه اینکه به بند اندازد بلکه برای این بود که از بند رها سازد.
اجازه تشکر داد برای کسی که اندام ابراز تشکرش کوتاه بود، بندهنوازی از این والاتر کجا سراغ میتوان یافت. او به آذان مختلف بندهاش را به نهایت مینوازد.
اجازه تشکر از ناحیه الله شکور لطف اکبر خدای اکبر است.
وَ اسْتَحْمَدَ إِلَى الْخَلَائِقِ بِإِجْزَالِهَا
و از خلایق خواست تا حمدش کنند بخاطر اینکه نعمتهایش را جزیل سازد.