🌻🔆توحید صادقیه🔆🌻

4

🌼🔆🌼توصیفات مشرکانه از خدا در لباس توحید🌼🔆🌼

🌹🔅☘️ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ ☘️🔅🌹

🔅🌹 «توحید تهلیلی »  « توحید تنزیهی»  « توحید تحمیدی» « توحید تکبیری»  «درس توحیدی مشرک » و … چکیده با تکمله       1403.01.15    علی ساعی(عبدالله مشکات) 110.141(903)  🌹🔅

🔅🌼 توحید صادقیه 🌼🔅

🌹امام صادق علیه السلام امام توحید و امام علم و حکمت و بیان‌اند، گویا که الله تبارک و تعالی، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام را برای جهان ما عصا آفریده تا به آن در امورات بندگی تکیه کنیم.

🔅🌼 امام جعفر صادق ع دریای مواج آب حیات 🌼🔅

🌷🔆عَنْ كَنْزِ الْفَوَائِدِ قَالَ جَاءَ فِي الْحَدِيثِ‏ أَنَّ أَبَا جَعْفَرٍ الْمَنْصُورَ خَرَجَ فِي يَوْمِ جُمُعَةٍ مُتَوَكِّئاً عَلَى يَدِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَقَالَ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ رِزَامٌ مَوْلَى خَالِدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ مَنْ هَذَا الَّذِي بَلَغَ مِنْ خَطَرِهِ مَا يَعْتَمِدُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى يَدِهِ فَقِيلَ لَهُ هَذَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ ع فَقَالَ إِنِّي وَ اللَّهِ مَا عَلِمْتُ لَوَدِدْتُ أَنَّ خَدَّ أَبِي جَعْفَرٍ نَعْلٌ لِجَعْفَرٍ ثُمَّ قَامَ فَوَقَفَ بَيْنَ يَدَيِ الْمَنْصُورِ فَقَالَ لَهُ أَسْأَلُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ لَهُ الْمَنْصُورُ سَلْ هَذَا فَالْتَفَتَ رِزَامٌ إِلَى الْإِمَامِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَقَالَ أَخْبِرْنِي عَنِ الصَّلَاةِ وَ حُدُودِهَا فَقَالَ الصَّادِقُ ع لِلصَّلَاةِ أَرْبَعَةُ آلَافِ حَدٍّ لَسْتَ تُؤَاخَذُ بِهَا فَقَالَ أَخْبِرْنِي بِمَا لَا يَحِلُّ تَرْكُهُ وَ لَا تَتِمُّ الصَّلَاةُ إِلَّا بِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ لَا تَتِمُّ الصَّلَاةُ إِلَّا لِذِي طُهْرٍ سَابِغٍ‏  وَ اهْتِمَامٍ بَالِغٍ غَيْرِ نَازِغٍ وَ لَا زَائِغٍ عَرَفَ فَوَقَفَ وَ أَخْبَتَ‏  فَثَبَتَ فَهُوَ وَاقِفٌ بَيْنَ الْيَأْسِ وَ الطَّمَعِ وَ الصَّبْرِ وَ الْجَزَعِ كَأَنَّ الْوَعْدَ لَهُ صُنِعَ وَ الوَعِيدَ بِهِ وَقَعَ بَذَلَ عِرْضَهُ وَ تَمَثَّلَ غَرَضَهُ وَ بَذَلَ فِي اللَّهِ الْمُهْجَةَ  وَ تَنَكَّبَ غَيْرَ الْحُجَّةِ مُرْتَغِماً بِإِرْغَامٍ‏  يَقْطَعُ عَلَائِقَ الِاهْتِمَامِ يعين [بِعَيْنِ‏] مَنْ لَهُ قَصَدَ وَ إِلَيْهِ وَفَدَ وَ فِيهِ اسْتَرْفَدَ فَإِذَا أَتَى بِذَلِكَ كَانَتْ هِيَ الصَّلَاةُ الَّتِي بِهَا أُمِرَ وَ عَنْهَا أُخْبِرَ وَ إِنَّهَا هِيَ الصَّلَاةُ الَّتِي‏ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ فَالْتَفَتَ الْمَنْصُورُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لَهُ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَا نَزَالُ مِنْ بَحْرِكَ نَغْتَرِفُ‏ وَ إِلَيْكَ‏ نَزْدَلِفُ‏  تُبَصِّرُ مِنَ الْعَمَى وَ تَجْلُو بِنُورِكَ الطَّخْيَاءُ غَيْرَ نَازِغٍ وَ لَا زَائِغ‏[1]

🌷🔆منصور دوانیقی روز جمعه‏اى خارج شد در حالی که تكيه بر دست امام صادق عليه السّلام داشت. مردى به نام رزام گفت: اين كيست كه مقامش به جایى رسيده كه (فرمانروا منصور) بر دست او تكيه مي‌كند؟

گفتند اين شخص ابو عبد اللَّه جعفر بن محمّد صادق ع است.

گفت: به خدا من نشناختم و گرنه آرزو می‌کردم رخسار ابوجعفر [منصور دوانیقی] کفش جعفر [امام صادق ع] می‌بود.

سپس مقابل منصور ایستاد و گفت: يا اميرالمؤمنين سؤالى دارم‏.

منصور گفت از اين شخص سؤال كن.

رزام رو كرد به امام صادق ع و گفت: از نماز و حدود آن به من خبر ده!

امام ع فرمود: نماز داراى چهار هزار حد است كه تو را در مورد آنها بازخواست نمی‌کنند. [ظاهرا اشاره است به اینکه این بیش از حد فهم توست که بدان مکلف باشی و بخواهی بفهمی و عمل کنی]

گفت از آن مقداری به من خبر دهید که ترک آن جایز نیست و نماز بدون آن تمام نمی‌شود.

امام صادق ع فرمود:

نماز تمام نمی‌شود مگر برای کسی که وضوى کاملی گرفته و اهتمام خود را به وسعش انجام داده [یا: به بلوغ رسیده است] نه فاسد است و نه منحرف [یا: نه وضویش را نصفه نیمه گرفته و نه در حین نماز از قبله روگردان شود] پس بایستد و فروتنی ورزد و از جای خود تکان نخورد، به نحوی که خود را در بین بیم و امید و صبر و اضطراب ببیند، گویى وعده‏هاى بهشت برای او محقق شده و تهديدهاى دوزخ در مورد او پیاده شده است.

آبرویش را در برابر خود بگذارد و غرض و مقصودش را در مقابل دیدگانش آورد، جان خود را در طبق اخلاص گذاشته، خود را مقابل خدا خاکسار و بدون هیچ حجتی در نظر آورد، بینی خود را بر خاک مالیده و چشم امیدش از همه‌جا قطع و تنها به جانب درگاه کسی باشد که رو سوی او نهاده و پاداش او را انتظار می‌برد و از او عنایتی می‌طلبد.

اگر چنين نمازى خواند آن نمازی است كه بدان امر شده و از آن خبر داده شده و این همان نمازی است که از فحشاء و منکر (کارهای ناشایست و ناپسند) بازمی‌دارد.

منصور متوجه حضرت صادق شده گفت: يا ابا عبد اللَّه! پيوسته از درياى سرشار دانشت جرعه‌ای مي‌نوشيم و به تو نزدیک می‌شویم، از کوری شفا می‌دهی و با نور خود ظلمت را می‌زدایی بدون اینکه به فساد و  انحرافی.

🔅🌼 از محضر امام صادق ع جرعه‌های توحید بنوشیم🌼🔅

🌹مواظب فطرت نوحیدی خود باشیم که اگر ببازیم بندگی را باخته‌ایم.

🌻🔆النساء : 48   إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى‏ إِثْماً عَظيماً

🔆خداوند (هرگز) شرك را نمى‏بخشد! و پايين‏تر از آن را براى هر كس که بخواهد مى‏بخشد. و آن كسى كه براى خدا، شريكى قرار دهد، گناه بزرگى مرتكب شده است.

🌹علت اعظم گرفتاری و علت اصلی تاخیر ظهور حضرت مهدی ع ، عدم وجود یاران موحد واقعی است 313 موحد مخلص.

🔅🌼 توحید تهلیلی🌼🔅

🌹«لا اله الا الله» نفی وجود و تفی تاثیر و نفی عبودیت و نفی ربوبیت و … از غیر خداست

🌹هر چه را به خدا نسبت دهیم باید از غیر او جدا کنیم، چرا که هر چه را که از آن اوست هیچ چیز را در آن اشتراکی نیست، چه حقیقی و چه مجازی، چه عینی چه وهمی، چه در الوهیت و ربوبیت و چه در جمال و جلال و چه در وجود.

🌹 اگر او را به وجود متصف سازیم باید بطور مطلق وجود را از غیر او نفی نماییم، نفی مطلق، هیچ موجودی را در آن از هیچ جهت بهره‌ای نخواهد بود، حتی از حیث ظهور و جلوه و غیر و ذلک.

🌹 برای غیر او نمی‌توانیم حتی وجود ظهوری قائل کنیم و اشیاء را دارای وجود ظهوری بدانیم!

🌹اگر خدا را به وجود نسبت دهیم، این وجود دیگر لیس کمثله وجود خواهد بود، هیچ تشابهی با هیچ وجود  نخواهد داشت، اطلاق وجود برای غیر صرفا بخاطر اشتراک لفظی خواهد بود نه معنوی!

🔅🌼 توحید تنزیهی🌼🔅

🌹با «سبحان الله» او را از هر نقص و کاستی تنزیه می‌کنیم، غیر الله در مقایسه با خدا چه در ذات و چه صفاتشان به لحاظ نیاز و وابستگی ناقص‌اند.

🌹هر امری را که به خدا نسبت می‌دهیم نمیتوانیم غیر او را به هر جهت در آن شریک کنیم همچنین هر آن چیزی را که به غیر او نسبت میدهیم نمی‌توانیم به خدا متصف و منتسب کنیم، حتی وجود. غیر خدا و صفاتشان فقط مخلوق خدایند، والسلام؛ اگر برای موجودات وجود قائل شدیم اتصاف همین وجود برای ذات حق شرک است. به نوعی تحدید ذات حق تا به اشیاست.

🔅🌼 ‏  فَكُلُّ مَا فِي‏ الْخَلْقِ‏ لَا يُوجَدُ فِي خَالِقِهِ 🌼🔅

🌷 🔆 وَ بِالْإِقْرَارِ يَكْمُلُ الْإِيمَانُ بِهِ وَ لَا دِيَانَةَ إِلَّا بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ وَ لَا مَعْرِفَةَ إِلَّا بِالْإِخْلَاصِ وَ لَا إِخْلَاصَ مَعَ التَّشْبِيهِ وَ لَا نَفْيَ مَعَ إِثْبَاتِ الصِّفَاتِ لِلتَّشْبِيهِ‏  فَكُلُّ مَا فِي‏ الْخَلْقِ‏ لَا يُوجَدُ فِي خَالِقِهِ وَ كُلُّ مَا يُمْكِنُ فِيهِ يَمْتَنِعُ مِنْ صَانِعِه‏[2]

🌷 🔆 … پس هر آنچه در خلق است در خالقش نیست و هر آنچه در آن ممکن است از صانعش دور است.

🌹خلایق دارایی خدایند. خدا با دارایی خود یکی نیست!

🔅🌼توحید تحمیدی 🌼🔅

🌹«الحمدلله» هر چه نیکویی است به او منتسب است، از اوست، به اوست، تنها باید او ستایش شود شیفتگی فقط برای اوست، دعا مناجات مخصوص اوست، …

🌹«الحمدلله» یک راز از رازهای «انا لله و انا الیه راجعون» است.

🔅🌼توحید تکبیری 🌼🔅      

🌹تهلیل و تسبیح و تحمید مسیرهای گذر به تکبیر هستند.

🌹راز شروع نماز با تکبیر، به واقع یادآوری مقصد در همان ابتداء راز و نیاز است.

🌹 توحید تکبیری همان «کمال الاخلاص له» است

🌹تا به توحید تکبیری نرسیده‌ایم به کمال اخلاص بندگی خدا نرسیده‌ایم.

🌷🔆أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِيقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ‏ الْإِخْلَاصِ‏ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْه‏[3]

🔆… کمال اخلاص برای خدا نفی صفات از اوست.

🌹«الله اکبر» او به وصف نیاید هر وصفی به هر شکلی برازنده او نیست، او بالاتر از وصف واصفان است، هیچ راهی برای وصف او نیست.

🌹 توحید تهلیلی و تنزیهی و تحمیدی صرفا از روی ناچاری برای خروج از تعطیل و تشبیه است.

🌹 هر چه از آن به وصف ذات کبریایی یاد می‌شود یا تکبیری است و یا توصیف افعال ذات کبریایی است نه ذات غیر قابل وصف او.

🌷🔆 إِنَّ رَبِّي لَطِيفُ اللَّطَافَةِ لَا يُوصَفُ بِاللُّطْفِ عَظِيمُ‏ الْعَظَمَةِ لَا يُوصَفُ بِالْعِظَمِ كَبِيرُ الْكِبْرِيَاءِ لَا يُوصَفُ بِالْكِبَرِ جَلِيلُ الْجَلَالَةِ لَا يُوصَفُ بِالغِلَظ[4]

🔆همانا پروردگار من لطیف است برای لطافت و با لطف وصف نمی‌شود، عظیم است برای عظمت و با عظم وصف نمی‌شود، کبیر است برای کبریاء و با کبر وصف نشود، جلیل است برای جلالت  و با جلالت به وصف نیاید.

🌹 یعنی هر صفت والایی که هست او از آن فراتر است و هر صفت والا در هر اوجی فعل مقدس اوست.

🔅🌼 اللَّهُ‏ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُوصَفُ 🌼🔅

🌷🔆 عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَجُلٌ عِنْدَهُ اللَّهُ‏ أَكْبَرُ فَقَالَ اللَّهُ‏ أَكْبَرُ مِنْ أَيِّ شَيْ‏ءٍ فَقَالَ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع حَدَدْتَهُ فَقَالَ الرَّجُلُ كَيْفَ أَقُولُ فَقَالَ قُلْ اللَّهُ‏ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُوصَفُ. [5]

🔆 شخصی نزد امام صادق(ع) «الله اکبر» گفت؛ حضرت از او پرسيد: از چه بزرگتر است؟ گفت: بزرگتر از هر چيزی، حضرت فرمود: خدا را محدود نمودی! پرسید چگونه بگویم؟ فرمود: بگو: «خدا بزرگتر از آنست كه وصف شود».

🌷🔆 عَنْ جُمَيْعِ بْنِ عَمْرٍو  قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَيُّ شَيْ‏ءٍ اللَّهُ‏ أَكْبَرُ فَقُلْتُ اللَّهُ‏ أَكْبَرُ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ فَقَالَ وَ كَانَ ثَمَّ شَيْ‏ءٌ فَيَكُونَ أَكْبَرَ مِنْهُ فَقُلْتُ فَمَا هُوَ قَالَ اللَّهُ‏ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُوصَف[6]

🔆 امام صادق(ع)از من پرسيد: معني الله اكبر چيست؟ عرضكردم خدا بزرگتر از همه چيز است، فرمود: مگر آنجا چيزي بود كه خدا بزرگتر از آن باشد، عرضكردم: پس چيست؟ فرمود: خدا بزرگتر از آنست كه وصف شود.

🔅🌼 ارتباط میان ذات حق و اشیاء🌼🔅

🌹 ارتباط اشیاء با ذات حق از جنس نیاز است، رابط خداست و خلایق مربوط اویند، خالق است که مخلوق را در مخلوقیت نگه داشته، چون خدا میخواهد که مخلوقش بماند پس می‌ماند، بفهمد پس می‌فهمد،

🌹 مخلوقات محض اراده خدایند، موجودات تجلی اراده خدایند، نه تجلی ذات او، ذات بی‌هیچ نشان و بی‌نیاز از نشان است،

🌷🔆 قَالَ قَالَ الرِّضَا ع‏ الْمَشِيَّةُ وَ الْإِرَادَةُ مِنْ صِفَاتِ الْأَفْعَالِ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ يَزَلْ مُرِيداً شَائِياً فَلَيْسَ بِمُوَحِّدٍ. [7]

🔆 امام رضا علیه السلام: مشیت و اراده از صفات افعال‌اند پس هر گس گمان کند که الله تعالی پیوسته اراده‌کننده و خواهنده است، پس او موحد نیست.

🌹 پس با این برهان هر چه هست فعل خداست، چه وجود چه موجود و چه امر دیگر، چرا که خدا با مشیت خود هر چه هست را آفرید.

🌷🔆 عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: خَلَقَ اللَّهُ الْمَشِيَّةَ بِنَفْسِهَا ثُمَّ خَلَقَ‏ الْأَشْيَاءَ بِالْمَشِيَّة[8]

🌷🔆 همانا الله، مشیت را به خود آن آفرید، سپس اشیاء را با مشیت آفرید.

🔅🌼 نه تعطیل و نه تشبیه 🌼🔅

🌹 اذن وصف برای مخلوقات صرف اکرام پروردگار متعال برای مخلوقات است، چرا که کسی را توانایی و دانایی آن نیست که او را وصف کند! اگر اذن نبود مخلوقات می‌باست از هر جهت در برابر خالق‌شان سکوت می‌کردند و از هیچ مخلوقی هیچ ذکر و تسبیحی صادر نمی‌شد و عبادت به تعطیلی می‌رسید، ولی این اجازت نباید به تشبیه خالق به مخلوقات منجر شود، از این جهت است که بندگان خدا پیوسته به عجز خود در وصف او اعتراف می‌نمایند.

🔅🌼 تعطیل بندگی ممنوع، هر چند زیبنده‌ی او نیست 🌼🔅

🌷🔆 قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: … وَ لَكِنْ لَا بُدَّ مِنَ الْخُرُوجِ مِنْ جِهَةِ التَّعْطِيلِ وَ التَّشْبِيهِ لِأَنَّ مَنْ نَفَاهُ أَنْكَرَهُ وَ رَفَعَ رُبُوبِيَّتَهُ وَ أَبْطَلَهُ وَ مَنْ شَبَّهَهُ بِغَيْرِهِ فَقَدْ أَثْبَتَهُ بِصِفَةِ الْمَخْلُوقِينَ الْمَصْنُوعِينَ الَّذِينَ لَا يَسْتَحِقُّونَ الرُّبُوبِيَّةَ وَ لَكِنْ لَا بُدَّ مِنْ إِثْبَاتِ ذَاتٍ بِلَا كَيْفِيَّةٍ لَا يَسْتَحِقُّهَا غَيْرُهُ وَ لَا يُشَارِكُ فِيهَا وَ لَا يُحَاطُ بِهَا وَ لَا يَعْلَمُهَا غَيْرُهُ‏  …[9]

🔆 امام صادق علیه السلام: … و به هر حال به ناچار بايد از جهت تعطيل و تشبیه خارج  شد زيرا كسى كه بگويد او نيست، منكر او شده و پرورندگى او را رد كرده و ابطالش نموده و هر كه او را به ديگرى تشبيه كرده او را با وصف مخلوق ساخته‏شده‏اى كه شايسته ربوبيت نيست ثابت كرده ولى بايد اين را گفت:

خدا وصفى دارد خاص به خود كه ديگرى را سزا نباشد، در آن شريك ندارد و كسى بدان احاطه ندارد و آن را نداند جز خود او. …

🌷🔆 عَمَّنْ ذَكَرَهُ قَالَ: سُئِلَ أَبُو جَعْفَرٍ ع أَ يَجُوزُ أَنْ يُقَالَ إِنَّ اللَّهَ شَيْ‏ءٌ قَالَ نَعَمْ يُخْرِجُهُ مِنَ الْحَدَّيْنِ حَدِّ التَّعْطِيلِ وَ حَدِّ التَّشْبِيهِ.[10]

🔆 از امام باقر (ع) پرسش شد كه: آيا روا است كه گفته شود خدا چيزى است؟ فرمود: آرى، با همين عبارت او را از دو محدودیت در آورى: از محدودیت تعطيل و محدودیت تشبيه.

🌹 پس اذن توصیف، فقط اکرام خداست و بنده با این اذن خود را تسلّی می‌دهد نه اینکه خدا را وصف کرده باشد.

🌹 پس وصف الله با اوصافی چون «وجود» و شبیه آن صرفا به جهت ناچاری و برای فرار از تعطیلی ذکر و یاد الهی است، که نبایستی به تشبیه خالق به مخلوقات منجر شود، در کل باید بداند که وصف او اذن تکریمی الله تبارک و تعالی است و خالق از وصف او فراتر است و در کل خالق چنان والاست که به وصف نیاید و بنیان صفت در وصف او سست و ناتوان است.

🌹 از جمله توصیفاتی که مولا آموزش می‌دهد و در مقام خروج از تعطیل و تشبیه است.

🌷🔆 كَائِنٌ لَا عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لَا عَنْ عَدَمٍ مَعَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَيْرُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ لَا بِمُزَايَلَةٍ فَاعِلٌ لَا بِمَعْنَى الْحَرَكَاتِ وَ الْآلَةِ بَصِيرٌ إِذْ لَا مَنْظُورَ إِلَيْهِ مِنْ خَلْقِهِ مُتَوَحِّدٌ إِذْ لَا سَكَنَ يَسْتَأْنِسُ بِهِ وَ لَا يَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِه‏[11]

🔅🌼دریا و حباب 🌼🔅

🌹 آیا رابطه میان ذات حق با اشیاء مثل رابطه دریا با حباب دریاست؟

🌹 تحلیل:  حباب از هوا و یک لایه نازک از آب تشکیل یافته پس حباب هیچ نیست بلکه چیز است، و مثال حباب و دریا برای ارتباط ذات خدا با اشیا خطاست.

🌹 تشبیه خدا به دریا و هر چیز دیگر خطاست او که به تشبیه در نیاید توصیف او با تشبیهات باتلاق شرک است.

🔅🌼دریا و موج 🌼🔅

🌹 آیا رابطه ذات حق با اشیاء مثل رابطه دریا با امواج دریاست؟

🌹 امواج، توصیف احوال خروشان دریاست، نحوه ارتباط مولکول‌های آب، یعنی، آحاد آب، با یکدیگر و نحوه ارتباط آنها با یکدیگر است، همچنین به حرکت و تغییر و دگرگونی ذرات با اوضاع جو و آسمان و حرکت زمین اجرام آسمانی مربوط است، امواج حکایت تغییر در زمان و مکان است، نقاشی در مکان با قلم زمان است.

🔅🌼 آب و سراب🌼🔅

🌹 آیا رابطه ذات حق با اشیاء مثل رابطه آب با سراب است؟

🌹 سراب هر چند آب نیست اما هیچ هم نیست بلکه چیز است، نمایش و تصویری از آب است، نحوه انعکاس نور در میان گرمای هوا و هماهنگی آنها با غبار و گازهای موجود در آن است.

🔅🌼 ذات با جلوات ذات🌼🔅

🌹 آیا رابطه ذات حق با اشیاء مثل رابطه ذات با جلوات آن ذات است؟
🌹 جلوه به معنای حضور، ظهور، خودنمایی، نمایش، نمود، وانمود، تلالو، جلال، حشمت، رونق، شکوه، آراستن، درخشش، تابش و است.

🌹 آیا جلوه چیزی است که از ذات جدا می‌شود، مثل پرتو نور از دل خورشید، به یقین پرتو خورشید جدا از خورشید نیست! بلکه جزئی از آن است پس اگر جلوه را به این معنی و تعبیر بگیریم ذات الهی از آن منزه است.

🌹 ذات حق تابش نمی‌کند، مخلوقات نه تابش نه ارتعاش ذات حق نیست!

🔅🌼 او یکتاست اما در یکتایی🌼🔅

🌹 بیشک خدا خالق تمام وجود است، خالق هیچ سنخیتی با مخلوق خویش ندارد، به تعبیری ذات حق نسبتی با سنخیت ندارد، سنخ از ذات او جداست، این جدایی، ذات او را به یکتایی متصف می‌سازد حتی وصف یکتایی نیز برازنده او نیست، اما بخاطر اینکه شایسته‌تر و بالاتر از یکتایی در عقل و جان بندگان خدا یافت نمی‌شود از آن بهره گرفته می‌شود؛ از روی ناچاری برای گذر از تعطیل و تشبیه، خدا را به یکتایی وصف می‌کند از این باب است که کاستی هر وصفی با تکبیر جبران می‌کنند. یعنی خدا بزرگتر از آن است که حتی با وحدت و یکتایی و یگانگی وصف گردد.

🔅🌼 موجد و موجود🌼🔅

🌹 نمی‌توان گفت که همه موجودات وجودشان را از او می‌گیرند و مراد از آن وام گیری وجود از او باشد، بلکه باید بگوییم اوست که به همه چیز وجود می‌بخشد.

🌹 اگر به این قائل باشیم که موجودات وجود را از او می‌گیرند به مثابه نم و قطره‌ای که از دریا گرفته می‌شود و یا هر یک از تعبیراتی که در بالا ذکر شد و شبیه آن، به واقع در این‌صورت، نعوذ بالله، برای ذات حق وجودی تجزیه پذیر قائل گشته‌ایم، که موجودات اجزاء آن محسوب می‌شوند، که ذات حق علو و کبیر است از این توصیفات سخیف.

🌻🔆 الإسراء : 43   سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبيراً

🔅🌼 مظهر و ظاهر🌼🔅

🌹 اگر موجودات را  ظهورات الله تلقی کنیم، در این‌صورت ظهور موجودات از ذات، بمنزله نمایشگری ذات برای مخلوقات خواهد بود. نعوذ بالله.

🌹 گستاخانه خالق را نمایشگر و صفحه نمایش مخلوقات دانستن است؛ همچنین به نوعی ظهور را همان تصورات متصور دانستن است. خالق در خود موجودات را به نمایش نمی‌گذارد بلکه به هر گونه که بخواهد آن‌ها را ظاهر و آشکار می‌کند و در هر بستری، یکی از این بسترها زمان و مکان است.

🌹 خالق تصور نمی‌کند، اما تصویرگری می‌کند چرا که مُصوّر است.

🌹 نعوذ بالله این نوع تعابیر به نوعی برای خدا ذهنیت قائل شدن است، اشیاء ذهن و فکر و تعقلات او دانستن است، او نه تفکر می‌کند نه تعقل بلکه فقط علم می‌کند، مشیت و اراده تفاسیر علم اویند، و او از علم نیز فراتر است .

🔅🌼 الْكُرْسِيَّ هُوَ الْبَابُ الظَّاهِرُ  🌼🔅

🌹 هستی(وجود) از کرسی نشأت می‌گیرد، کرسی باب آشکار علم غیب الهی است و عرش الهی که از کرسی برتر است مخفی علم الهی است و خدا پروردگار عرش عظیم است، پس نباید خدا را تا حد وجود کوچک کنیم، خدای متعال عرش و کرسی را آفرید و وجود از کرسی هستی یافت، یعنی وجود در زیرمجموعه کرسی الهی است، یعنی تحت علم ظاهری الهی است.

🌷 🔆 عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْعَرْشِ وَ الْكُرْسِيِّ فَقَالَ … لِأَنَّ الْكُرْسِيَّ هُوَ الْبَابُ الظَّاهِرُ  مِنَ الْغَيْبِ الَّذِي مِنْهُ مَطْلَعُ الْبِدَعِ وَ مِنْهُ الْأَشْيَاءُ كُلُّهَا وَ الْعَرْشُ هُوَ الْبَابُ الْبَاطِنُ الَّذِي يُوجَدُ فِيهِ عِلْمُ الْكَيْفِ وَ الْكَوْنِ وَ الْقَدْرِ وَ الْحَدِّ وَ الْأَيْنِ وَ الْمَشِيَّةِ وَ صِفَةِ الْإِرَادَةِ وَ عِلْمُ الْأَلْفَاظِ وَ الْحَرَكَاتِ وَ التَّرْكِ وَ عِلْمُ الْعَوْدِ وَ الْبَدْءِ…

… قَالَ‏ رَبِ‏ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ‏ يَقُولُ رَبِّ الْمَثَلِ الْأَعْلَى عَمَّا بِهِ مَثَّلُوهُ‏  وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى‏ الَّذِي لَا يُشْبِهُهُ شَيْ‏ءٌ وَ لَا يُوصَفُ وَ لَا يُتَوَهَّمُ فَذَلِكَ الْمَثَلُ الْأَعْلَى … .[12]

🔅🌼خدا مصور است نه متصور 🌼🔅

🌹 اگر خلایق تصورات خدا باشد و این تصورات جدا از او نباشد و وجود تصورات غیر از خود متصور نباشد در این صورت تمام خلایق، خود و عین اویند چرا که با نظر به یکتائیت ذات حق، تعدد برای ذات یکتا محال است. البته تغییر واژگان هیچ تاثیری در تغییر معنی ایفا نمی‌کند، چه از تصویر و چه از جلوه و چه ظهور و تابش استفاده کنیم، همه به یک معنی می‌رسند. نعوذ و نستعیذ بالله تعالی.

🌹 اگر قائل به این باشیم که ذات حق در عین حفظ یکتائیت، موجودات هم با فرض مذکور وجود دارند به واقع  ذات یکتا را از وحدت انداخته‌ایم.

🔅🌼 خدا فکر نمیکند علم میکند🌼🔅

🌹 اگر رابطه اشیا با ذات را اگر مثل رابطه فکر و فاکر بگیریم، در این حال ذات حق را محتاج تفکر دانسته‌ایم، فکر درواقع تلاش برای حصول دانایی است. این شرک، خفی نیست جلی است.

🔅🌼شرک مخفی 🌼🔅

🌷 🔆 فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‏ إِنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ النَّبِيِّ ص إِنَّ الشِّرْكَ‏ أَخْفَى‏ مِنْ دَبِيبِ النَّمْلِ- عَلَى صَفَاةٍ سَوْدَاءَ فِي لَيْلَةٍ ظَلْمَاءَ، فَقَالَ كَانَ الْمُؤْمِنُونَ يَسُبُّونَ مَا يَعْبُدُ الْمُشْرِكُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ- وَ كَانَ الْمُشْرِكُونَ يَسُبُّونَ مَا يَعْبُدُ الْمُؤْمِنُونَ فَنَهَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ عَنْ سَبِّ آلِهَتِهِمْ- لِكَيْلَا يَسُبَّ الْكُفَّارُ إِلَهَ الْمُؤْمِنِينَ فَيَكُونَ الْمُؤْمِنُونَ قَدْ أَشْرَكُوا بِاللَّهِ- مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ فَقَالَ: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ- فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْم‏[13]

🌷 🔆 امام صادق عليه السلام ـ درباره اين فرموده پيامبر صلى الله عليه و آله كه همانا شرك نا محسوستر از راه رفتن مورچه در يك شب تاريك بر روى تخته سنگى سياه است ـ فرمود : مؤمنان ، به معبودهاى مشركان ناسزا مى گفتند و مشركان نيز متقابلاً به معبود مسلمانان دشنام مى دادند. از اين رو ، براى آن كه مشركان به خداى مؤمنان ناسزا نگويند ، خداوند ايشان را از ناسزا گفتن به معبودهاى مشركان نهى فرمود . بنا بر اين، مؤمنان ندانسته به خدا شرك آورده بودند .

🔅🌼 اربطه با بینهایت🌼🔅

🌹 به یقین هیچ استقلالی برای هیچ مخلوقی در وجودشان و صفات وجودشان نیست

🌹 بینهایت جزء نمی‌پذیرد. وجود بینهایت مانع ظهور غیر است.

🌹 چنین نیست که موجودات «در(فی)» و یا «با(مع)» و یا «بر(علی)» آن بینهایت قرار بگیرند، این فهم از موجد بینهایت  و موجودات نشان عدم فهم مفهموم بینهایت و نهایت است.

🌹 تصور ما از بینهایت  مثل نهایت است، بینهایتی که تصور و فهم شود دیگر بینهایت نیست چرا که در تصور متصور و د رفهم فهیم محدود شده است.

🌹 هیچ فهمی از بینهایت نداریم چرا که باید خود فهیم، بینهایت باشد.

🔅🌼 زمان و وجود هر دو مظلومند🌼🔅

🌹 اگر غیر از  وجود هیچ عنصر عینی نباشد پس در این صورت هیچ خلقی هم نخواهد بود.

🌹 وجود شبیه زمان است چرا که موجودات را از زمان نمی‌توانیم جدا کنیم و ماورای زمان برای انسان نامفهوم است. پس زمان را اول و آخر می‌پندارد همچنین وجود را.

🌹 همان مشکل دانشمندان مشرک که نمی‌توانند تصور کنند که زمان در زمان خلق نشده بلکه به فرازمانی است و خالق زمان در زمان و با زمان و بر زمان نیست بلکه حاکم و خالق  آن است، همچنین است هستی بخش هستی، هستی را در فرا هستی.

🔅🌼اشکال مختلفه 🌼🔅

🌹 اگر هستی یکتا و یکپارچه و بینهایت باشد دیگر ظهورش به اشکال مختلف نباتی …. آیا خالق به اشکال مختلف در می‌آید؟!!!!

🔅🌼آیا خدا خودنمایی می‌کند🌼🔅

🌹 آیا وجود مطلق و بینهایت خودنمایی می‌کند برای کی؟ برای غیر خود و آن غیر خود همان نمایش اوست و این نمایش و مقام ظهورش کجاست؟

🔅🌼مخلوقات به حقیقت وجود دارند 🌼🔅

🌹 اگر جلوه  می‌تواند وجود داشته باشد به یقین این جلوه غیر ذات است و از ذات نیست، پس ظهورات جدا از ذات او هستند، همانطوری که زمان جدا از فرا زمان و مکان جدا از فرا مکان است.

🔅🌼ظهورات متغییرند 🌼🔅

🌹 به رابطه متغییرات با ذات غیر متغییر توجه نماییم، آنچه تغییر میکند ربطی به دگرگونی ذات ندارد، تغییرات تنها اراده ذات برای تغییرات است؛ تغییرات جدا از ذات اویند چرا که اگر از ذات بودند با تغییر, ذات دگرگون می‌شد. پس ظهورات نمی‌توانند از ذات باشند.

🔅🌼اگر یکتا جلوه کند 🌼🔅

🌹 ذات با بینهایت جلوه خودش را نشان نمی‌دهد، یعنی اینطور نیست که خالق بخواهد با ظهورات خودش را نشان دهد بلکه یکی از حکمت‌هایش این است که خلایق را متوجه خودش ‌سازد، این توجه غیر از احاطه فکری و سمعی و بصری و وهمی است فقط مخلوقات متوجه ذات لایوصف او میگردند.

🌹 جلوه‌ها فقط آیات خداوند هستند و بس

🌹 اگر ذات حق جلوه کند تمامش جلوه میکند البته اگر به تسامخ این فرض را قبول کنیم، چرا که ذات او یکتاست، قسمت و بخش ندارد.

🔅🌼 خدا هستی را آفرید 🌼🔅

🌹 خدا هستی را آفرید، هستی‌بخش از هستی فراتر است، قرآن کلام الهی است، رتبه‌اش فراتر از هستی است، کلام خدا که فراهستی است، حقیقت ذات حق به حق به یکتایی و به غیر قابل وصفیت باقی است.

🌷 🔆 عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ كَانَ إِذْ لَا كَانَ فَخَلَقَ الْكَانَ وَ الْمَكَانَ‏ وَ خَلَقَ نُورَ الْأَنْوَارِ الَّذِي نُوِّرَتْ مِنْهُ الْأَنْوَارُ وَ أَجْرَى فِيهِ مِنْ نُورِهِ الَّذِي نُوِّرَتْ مِنْهُ الْأَنْوَارُ وَ هُوَ النُّورُ الَّذِي خَلَقَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً فَلَمْ يَزَالا نُورَيْنِ أَوَّلَيْنِ إِذْ لَا شَيْ‏ءَ كُوِّنَ قَبْلَهُمَا فَلَمْ يَزَالا يَجْرِيَانِ طَاهِرَيْنِ مُطَهَّرَيْنِ فِي الْأَصْلَابِ الطَّاهِرَةِ حَتَّى افْتَرَقَا فِي أَطْهَرِ طَاهِرِينَ فِي عَبْدِ اللَّهِ وَ أَبِي طَالِبٍ ع.[14]

🌷 🔆 امام صادق علیه السلام فرمود: همانا خدا بود و هيچ هستی‌يي نبود، سپس هستی و مكان را آفريد و نور الانوار را آفريد كه همه نورها از او نور گرفت و از نور خود كه همه نورها از آن نور يافت در آن(نور الانوار)جاري ساخت و آن نوريست كه محمد و علي را از آن آفريد، پس محمد و علي دو نور نخستين بودند زيرا پيش از آنها چيزي پديد نيامده بود، و آن دو همواره پاك و پاكيزه در صلبهاي پاك جاري بودند تا آنكه در پاكترين آنها يعني عبد الله و ابو طالب از يك ديگر جدا گشتند.

🌷 🔆 بِأَنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ وَ أَنَّهُ عَدْلٌ فِي حُكْمِهِ وَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ وَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ وَ لَا يُقَالُ فِي شَيْ‏ءٍ مِنْ صُنْعِهِ لِمَ وَ لَا كَانَ وَ لَا يَكُونُ شَيْ‏ءٌ إِلَّا بِمَشِيئَتِهِ وَ إِرَادَتِهِ وَ أَنَّهُ قَادِرٌ عَلَى مَا يَشَاءُ وَ صَادِقٌ فِي وَعْدِهِ وَ وَعِيدِهِ وَ أَنَّ الْقُرْآنَ كَلَامُهُ وَ أَنَّهُ كَانَ قَبْلَ الْكَوْنِ وَ الْمَكَانِ‏ وَ الزَّمَان‏[15]

🌷 🔆… همانا قرآن کلام خداست و قبل از هستی و مکان و زمان وجود داشت.

🔅🌼 هستی بخش از هستی برتر است🌼🔅

🌹 خالق از خلق خویش بالاتر است.

🌹 کائن از کان بالاتر است.

🌹 موجد از وجود بالاتر است.

🌹 استدلال عقلی برای درک ذات حق نشان بی‌عقلی است.

🌹 تنها استدلال عقلی در رابطه با ذات حق، اثبات لایوصف است، اقرار به عدم ادراک ذات حق است.

🔅🌼سارقان فطرت 🌼🔅

🌹 مواظب فطرت خود باشید تا به سرقت نرود.

🌹 شک به غیر ثقلین خودش امتیازی است به غیر ثقلین، البته شک در صورتی است که دلیلی برای رد آن نداریم.

🌹 الگوی تحقیق و پژوهش خود را از قرآن و عترت بگیرید. حتی اصطلاحات حکمت ثقلین را تنها از ثقلین اخذ کنید لاغیر.

🌹 تنها به کسی که مقیم ثقلین هست اعتماد کنید

🌹 شک مقدس، شک به غیر ثقلین است به استدلالات غیر ثقلین عرفان های غیر ثقلینی شک کنید.

🔅🌼 هستی‌بخش فارغ از هستی است🌼🔅

🌹 پایان بخش بی پایان هست، بی پایانی اوج کمال هست

🌹 هستی بخش، از هستی بی‌نیاز  هست، این بی‌نیازی نشان اوج کمال است نه نقصان آن

🌹 خالق زمان فراتر از زمان و بی‌نیاز از زمان و فارغ از زمان است.

🌹 آغازگر، بی‌نیاز از زمان است، بی‌آغازی نقصان نیست بلکه برتر از کمال هست

🌹 آیا بالاتر از وجود هیچ هیچ است، فرا وجودی نیست، آیا بالاتر از سیاهی رنگی نیست؟

🌹 خالق بی‌نیاز از وجود است.

🔅🌼 نگاهی به شباهت وجود به زمان🌼🔅

🌹 وجود از حیث فهم موضوع شبیه زمان است، چرا که وقتی اشاره به فرا زمان می‌کنیم، نمی‌توانیم از عبارات غیر زمانی استفاده کنیم، مثلا می‌گوییم، «قبل از زمان، چه بود؟» قبل و بعد مربوط به زمان است و جغرافیای فرا زمان قبل و بعد نمی‌پذیرد؛ ولی ما عبارت آشنایی نمی‌شناسیم تا در توصیف فرا زمان بکار بریم، وجود نیز چنین است، مثلا می‌گوییم فراتر از وجود چیست؟ چه بود؟ غیر از وجود چه چیز هست؟ غیر از وجود چه چیز است؟ یعنی تلاش میکنیم فرا وجود را با وجود شرح دهیم، مثل شرح نور با ظلمت و شرح فرانور با نور.

🔅🌼 هستی‌بخش فارغ از هستی است🌼🔅

🌹 علم رتبه‌اش از وجود بالاتر است اما از روی ناچاری در توصیف علم از هستی بهره می‌گیریم در حالیکه می‌بایست از غیر عبارات هستی استفاده کنیم!

🌹 نه درک فرا زمان و فرا وجود داریم و نه آشنا به واژگان فرا زمانی و فرا وجودی هستیم.

🌹 وجود و زمان هر دو نبودند و هستی یافتند، هر دو دارای آغازند و میتوانند پایان یابند، تنها به اراده مستقر پروردگار تا ابد میتوانند امتداد یابند.

🌹 در توصیف خدا با تصورات مادی از خدا توصیفات مشرکانه ارائه خواهد شد.

🔅🌼 او به هستی جان داد🌼🔅

🌹 زمان در زمان آغاز نشده، آفریننده زمان، زمان را آفرید و آغازش نمود؛  هستی نیز با هستی آغاز نشده، بلکه آغازگر هستی، هستی را به هستی رسانده.

🔅🌼وصف متشابه 🌼🔅

🌹 توجه کنیم ما وصف محکم و وصف متشابه داریم باید تشابه وصف متشابه به محکمات گرفته شود و یا در توصیف پروردگار به متشابهات باید یقین کنیم که مخاطب ما مجهز به محکمات است و میتواند تشابه عبارات توصیفی متشابه را بگیرد، مثل توصیف خدا به سمعیت و بصیریت و …

🌹 خدا نمایشگر نیست، مخلوقات خاطرات و تصورات خدا نیستند!

🔅🌼خدا نه ظرف است نه مظروف 🌼🔅

🌹 مشکل توصیفگران، فضا پنداری خداست، ظرف پنداری خداست، خدا را ظرف پر در نظر می‌گیرند و موجودات را مظروف آن ظرف می‌پندارند، برای حل موضوع و حفظ اصالت بینهایت دست به دامان الفاظ و توصیفات متکلفانه می‌گردند.

🔅🌼عقل را خسته نکنید 🌼🔅

🌹 عقل از چگونگی پروردگار سخن نمی‌گوید

🌹 بحث در باره چگونگی ارتباط خالق و مخلوق شبیه بحث در چگونگی ذات حق است و محکوم است.

🌹 رابطه ذات با اشیا، همان نسبت میان خالق و مخلوق، صانع و مصنوع، مرید و مراد، و  قادر و مقدور، عالم و معلوم،  معبود و عبد است لاغیر.

🔅🌼 آیا جلوه وجود دارد؟🌼🔅

🌹 سؤال: آیا جلوه که غیر از ذات است وجود دارد یا ندارد، اگر وجود دارد پس این جلوه در برابر ذات واحد، وحدت ذات را زیر سؤال نمی‌برد؟

🔅🌼 محدود چگونه نامحدود شناسد؟🌼🔅

🌹 موجودات در رحم مشیت و اراده محصورند، مثل شکم مادر، باید از این منطقه خارج شود تا به فراسویش راه یابد.

🌹 طفل در شکم مادر بالاتر از «جهان رحم مادر» و خوراکی لذیذتر و بالاتر از خونخواری نمی‌فهمد. البته بعضی طفلان.  کسانی که فراتر از شمّ و سمع و ذوق و بصر و لمس و عقل و وجود و… نمی‌فهمند فهمی مثل فهم همان طفل دارند.

🌹 ما در کدامین بطن دانش قرار داریم؟ علم چند بطن دارد؟

🌹 آیا ما در بطن صفر علم هستیم؟

🌼علی ساعی(عبدالله مشکات) 110.141(903)🌼


[1] كنز الفوائد ؛ ج‏2 ؛ ص223  كراجكى، محمد بن على، دارالذخائر – ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1410 ق.

[2] التوحيد (للصدوق) ؛ ؛ ص40  ابن بابويه، محمد بن على، جامعه مدرسين – ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1398ق.

[3] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ؛ ؛ ص39  شريف الرضى، محمد بن حسين، هجرت – قم، چاپ: اول، 1414 ق.

[4] الكافي (ط – الإسلامية) ؛ ج‏1 ؛ ص138  كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية – تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.

[5] التوحيد (للصدوق) ؛ ؛ ص313   ابن بابويه، محمد بن على، جامعه مدرسين – ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1398ق.

[6] التوحيد (للصدوق) ؛ ؛ ص313   ابن بابويه، محمد بن على، جامعه مدرسين – ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1398ق.

[7] التوحيد (للصدوق) ؛ ؛ ص338   ابن بابويه، محمد بن على، جامعه مدرسين – ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1398ق.

[8] التوحيد (للصدوق) ؛ ؛ ص148  ابن بابويه، محمد بن على، جامعه مدرسين – ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1398ق.

[9] التوحيد (للصدوق) ؛ ؛ ص246  ابن بابويه، محمد بن على، جامعه مدرسين – ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1398ق.

[10] الكافي (ط – الإسلامية) ؛ ج‏1 ؛ ص85  كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية – تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.

[11] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ؛ ؛ ص40  شريف الرضى، محمد بن حسين، هجرت – قم، چاپ: اول، 1414 ق.

[12] التوحيد (للصدوق) ؛ ؛ ص321 ابن بابويه، محمد بن على، جامعه مدرسين – ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1398ق.

[13] تفسير القمي ؛ ج‏1 ؛ ص213  قمى، على بن ابراهيم، دار الكتاب – قم، چاپ: سوم، 1404ق.

[14] الكافي (ط – الإسلامية) ؛ ج‏1 ؛ ص442  كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية – تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.

[15] مصباح الشريعة ؛ ؛ ص60  منسوب به جعفربن محمد عليه السلام، امام ششم عليه السلام، اعلمى – بيروت، چاپ: اول، 1400ق.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.