جام جان

در بحث حدوث و قدم عالم چه زمانی چه ذاتی چه نظر ملاصدرا و چه حدوث دهری که بع نظرم پیچیده ست بالاخره حقیقت این مسئله چیست؟

در بحث حدوث و قدم عالم چه زمانی چه ذاتی چه نظر ملاصدرا و چه حدوث دهری که بع نظرم پیچیده ست بالاخره حقیقت این مسئله چیست؟

- اندازه متن +

سوال240:
در بحث حدوث و قدم عالم چه زمانی چه ذاتی چه نظر ملاصدرا و چه حدوث دهری که بع نظرم پیچیده ست بالاخره حقیقت این مسئله چیست؟
پاسخ استاد علی ساعی به سوال شماره 240:
❄️🌱از جابر جعفى كه گفت مردى از علماء اهل شام بنزد امام محمد باقر (ع) آمد و گفت آمده‏ام كه تو را سؤال كنم از مسأله‏اى كه كه كسى را نيافتم كه آن را از برايم تفسير و بيان كند و حقيقت كه سه قسم از مردمان را از آن سؤال كردم و هر قسمى غير از آنچه قسم ديگر گفته بود جواب گفت پس حضرت باقر (ع) فرمود كه آن مسأله چيست گفت تو را سؤال ميكنم كه اول چيزى كه خداى عز و جل آفريده از آفريدگان خود چه چيز است پس بدرستى كه بعضى از آن بى‏عقلان كه از او سؤال كردم گفت قدرت و بعضى از ايشان گفت علم و بعضى از ايشان گفت روح حضرت باقر (ع) فرمود كه چيزى نگفته‏اند و آنچه گفته‏اند پوچ است و هيچ نيست تو را خبر ميدهم كه خداى علا ذكره بود و غير از او چيزى نبود و عزيز بود و هيچ عزتى نبود زيرا كه آن جناب پيش از عزتش بود و اين است معنى گفتارش كه فرموده سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ‏
يعنى منزه و پاكيزه ميشمارم پروردگار تو را كه پروردگار عزت و خداوند غلبه و قوت است از آنچه وصف ميكنند و آن جناب خالق بود و هيچ مخلوقى نبود پس اول چيزى كه آن را خلق فرمود از خلق خود چيزى است كه همه چيزها از آنند و آن آبست سائل گفت پس آن چيز كه خدا آن را خلق فرمود از چيزى خلق فرمود يا از هيچ يعنى نه از چيزى حضرت فرمود كه آن چيز را خلق فرمود نه از چيزى كه پيش از آن بود و اگر آن چيز را از چيزى خلق فرموده بود در آن هنگام هرگز انقطاع و بريدگى نبود و علماء اين را تسلسل ميگويند كه باتفاق عقلاء باطل و محال است و در اين هنگام لازم مى‏آيد كه خدا هميشه بوده و با او چيزى بوده و ليكن خدا بود و چيزى با او نبود پس آن چيزى را كه همه چيزها از آنند خلق فرمود و آن آبست است.
اسرار توحيد / ترجمه التوحيد للصدوق، ص: 53
🌟🌱تمام ذوات و صفات در این عالم هستی و به تبع آن خود این عالم هستی حادث اند، نبودند و خالق به آنها هستی بخشیده است!
🌟🌱برهان خلف: اگر فرض نماییم که عالم هستی و یا یکی از موجودات این عالم قدیم بوده یعنی سابقه نیستی نداشته، در این میان این مسئله پیش خواهد آمد که هم خالق و هم این موجود هر دو قدیم خواهند بود اگر موجود قدیم باشد دیگر آفرینش برایش معنی نخواهد یافت، چرا که موجود یا باید آفریدگار باشد و یا آفریده، اگر آفریده نباشد پس بایستی آفریدگار باشد، دو آفریدگار در یکجا هر دو را از ازلیت و ابدیت و بی منتهایی خارج میکند، یعنی در این شرایط هر دو آفریده خواهند بود! نتیجه آنکه عالم هستی حادث است! و خالق هستی به آن هستی بخشیده است!
🌟🌱برهان حرکت! هر چیزی در این عالم هستی در حال حرکت و تغییر و تحول میباشند، هر حرکتی ابتدایی داشته، شروع و آغازی داشته، در واقع صفری داشته، از سوی دیگر امکان دوام این حرکت بستکی به دوام اراده محرّک آن دارد، یعنی اگر ارداه خود را از حرکت به سکون تغییر دهد موجودات از حرکت فتاده و نیست میگردند! پس هر حرکتی دارای ابتدا و انتهاست، و هر چیز دارای ابتدا حادث است!
🌟🌱در برهان حرکت شاید این اشکال دیرینه گرفته شود که آغاز چگونه آغاز می یابد و به عبارت دیگر موجودی که نبوده چگونه میتواند آغازی داشته باشد؟ و همچنین به عبارت دیگر واحد اولیه اش که جزء ابتدایی است چه وجودش و چه زمانش چگونه میتواند باشد!؟
🌟🌱 بایستی در جواب گفت : آنچه را که ما از زمان و یا از آغاز درک میکنیم در واقع مفهومی از زمان و مفهومی از ابتدا و آغاز است، نه حقیقت آن، که باعث میشود به این خاطر دچار سردرگمی شویم، اگر خوب مسئله زمان را بررسی نماییم اصلاً حقیقتاً به این مفهومی که ما از زمان فهم میکنیم! نه گذشته و نه حال و نه آینده نمیتواند وجود خارجی داشته باشد! اما چون حقیقتاً ما وجو خارجی آنها را حس میکنیم پس این حقیقت مسلّم را به اثبات میرساند که فهم ما از از زمان و مکان و موجودات ضعیف است، علم ما کوتاه و قلیل است!
🌟🌱برهان نقلی:َ
🌸🌱عنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: خَلَقَ اللَّهُ الْمَشِيئَةَ بِنَفْسِهَا ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ بِالْمَشِيئَةِ.
الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏1، ص: 110
❄️🌱خدا خود (جان)مشیّت را آفرید و با مشیّت اشیاء را آفرید!
🌸🌱 عنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ مِنْ عُلَمَاءِ أَهْلِ الشَّامِ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع فَقَالَ جِئْتُ أَسْأَلُكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ لَمْ أَجِدْ أَحَداً يُفَسِّرُهَا لِي وَ قَدْ سَأَلْتُ ثَلَاثَةَ أَصْنَافٍ مِنَ النَّاسِ فَقَالَ كُلُّ صِنْفٍ غَيْرَ مَا قَالَ الْآخَرُ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ مَا ذَلِكَ فَقَالَ أَسْأَلُكَ مَا أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ خَلْقِهِ سلامفَإِنَّ بَعْضَ مَنْ سَأَلْتُهُ قَالَ‏ الْقُدْرَةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الْعِلْمُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الرُّوحُ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع مَا قَالُوا شَيْئاً أُخْبِرُكَ أَنَّ اللَّهَ عَلَا ذِكْرُهُ كَانَ وَ لَا شَيْ‏ءَ غَيْرُهُ وَ كَانَ عَزِيزاً وَ لَا عِزَّ لِأَنَّهُ كَانَ قَبْلَ عِزِّهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ- سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ «2» وَ كَانَ خَالِقاً وَ لَا مَخْلُوقَ «3» فَأَوَّلُ شَيْ‏ءٍ خَلَقَهُ مِنْ خَلْقِهِ الشَّيْ‏ءُ الَّذِي جَمِيعُ الْأَشْيَاءِ مِنْهُ وَ هُوَ الْمَاءُ «4» فَقَالَ السَّائِلُ فَالشَّيْ‏ءُ خَلَقَهُ مِنْ شَيْ‏ءٍ أَوْ مِنْ لَا شَيْ‏ءٍ فَقَالَ خَلَقَ الشَّيْ‏ءَ لَا مِنْ شَيْ‏ءٍ كَانَ قَبْلَهُ وَ لَوْ خَلَقَ الشَّيْ‏ءَ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِذاً لَمْ يَكُنْ لَهُ انْقِطَاعٌ أَبَداً وَ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ إِذاً وَ مَعَهُ شَيْ‏ءٌ «5» وَ لَكِنْ كَانَ اللَّهُ وَ لَا شَيْ‏ءَ مَعَهُ فَخَلَقَ الشَّيْ‏ءَ الَّذِي جَمِيعُ الْأَشْيَاءِ مِنْهُ وَ هُوَ الْمَاءُ.
التوحيد (للصدوق)، ص: 66

About Author

علی ساعی

submit comment
0 Comment

What is your opinion about this article?

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *