
نظرتان را درمورد سه معنی وحدت وجود که در متن سوال آمده است بیان کنید؟
سوال223:
با عرض ادب لطفا نظرتان در باره مطلب ذیل را بفرمایید:
وحدت وجود حداقل سه معنی دارد
1.اشتراک مفهومی
2.عینیت خالق و مخلوق یا تساوی آنها= کفر
3.هستی بخشی استمراری خدای تعالی که لازمه آن این است که تمام مخلوقات از عالم جماد تا اشرف مخلوقات، در ذات و صفات و افعالشان، عین فقر و احتیاج و نداری به خدای تعالی هستند
👈فتامل جدا👉
پاسخ استاد علی ساعی به سوال شماره 223:
🍀❄️ وجودیه 1 ❄️🍀
🌟🌱اگر برای وجود موجودات با وجود حق -نعوذ بالله – در وجود اشتراکی مفهومی قائل شویم و یا مفهوم وجود را برای خالق و مخلوق به اشتراک معنوی یکسانش بدانیم ! این اشکال بارز بروز خواهد نمود که ما توانسته ایم وجود را مفهوم کنیم! و این فهم ذات باریتعالی را در بر خواهد گرفت یعنی -نعوذ بالله- توانسته ایم وجود خدا را فهم نماییم! و هر چه به فهم آید وجود حق غیر آن است! این همان تفسیر سبحان الله و الله اکبر است.
🌟🌱نبایستی واهمه ای به خود راه دهیم ! همانطوریکه آفریدگار، خالق موجودات است به همانصورت نیز خالق وجود موجودات هم میباشد! وجود و مفهومش و موجود و مفهومش هر دو مخلوق است، اما اگر برای ذات حق وجودی قائل شویم این وجود شبیه و نظیری ندارد و هیچ موجودی نمیتواند در مرتبه ی نازله ی آن قرار بگیرد چرا که باعث تحدید وجود لایزلی و لا یوصف پروردگار میگردد!
🌟🌱وجود او فوق وجود هست، مائیم که بالاتر از وجود را نمیتوانیم درک کنیم ولی او به حق که بالاتر از وجود است و اطلاق وجود برای ذات او از روی ناچاری است و بس!
🌟🌱اگر بالاتر از وجود را وجودی نیابیم این از عجز و ناتوانی ماست، مائیم که به علت قلّت علم، جز به هستی و نیستی امر سوم و چهارمی را نمیتوانیم مفهوم نماییم این حکایت گر ناتوانی ماست،
🍀❄️ وجودیه 2 ❄️🍀
🌸🌱وجود و سایه ی وجود🌱🌸
🌟🌱با ابتدایی ترین اندیشه ها به این حقیقت میتوانیم برسیم که وجودی که مطلق باشد، و آن وجود حدود و قیودی نداشته باشد، جایی برای غیر نخواهد گذاشت، داشتن سایه نشان از محدود و مقدور بودن است، خلایق را بعنوان سایه خالق در نظر گرفتن جسارتی است بس عظیم در تنزّل جایگاه غیر قابل دسترسی خالق تا حدّ مخلوقات، هر چند بحث وجود باشد و وجود موجودات سایه آن وجود اعلی، هر دو جسارتی است بس عظیم! سبحان الله عن ذلک علوّاً کبیرا!
🍀❄️ وجودیه 3 ❄️🍀
🍀🌱اندیشه عقلانی وجود!
🌟🌱بحث وجود شایع در جوامع علمی منبعث از فلسفه است نه اندیشه عقلانی!
🌟🌱در قاموس قرآن و عترت واژه ای بنام فلسفه وجود ندارد!
🌟🌱فلسفه یک طریق و راهی برای رسیدن به حقایق و روش خاصی برای اندیشیدن است، نمیتوان فلسفه را روش عقلانی اندیشیدن نامید، چون تعریف عقل با تعریفی که فلسفه ارائه میکند کاملا متفاوت است!
🌟🌱دعوتی که قرآن برای تعقل میکند جزء از طریق فطرت امکان پذیر نیست در حالیکه طریق عقلانی فلسفه، اندیشه منهای فطرت است، هر چند که امثال شیخ اشراق ها به فطرت توجه خاصی شده اما وابستگی ریشه ای به فلسفه بدون فطرت همچنان باقی است!
🌟🌱تعریفی که اهل بیت علیهم السلام از عقل نموده اند جز با تزّیُّن به مکارم الاخلاق امکان حصول و دست یابی به آن وجود ندارد!
🌟🌱کسی میتواند به تفکر عقلی صد در صد برسد که سامانه تعقل اش راه اندازی شده باشد که در مکتب اهل بیت علیهم السلام از آن به جنود عقل یاد شده!
🍀❄️ وجودیه 4 ❄️🍀
🍀🌸در مباحث توحیدی بازی با الفاظ ممنوع است!
🍀🌸الفاظ مترادف هر چند ساختمان و معماری شان متفاوت باشد معنا را تغییر نمیدهند!
🌟🌱وجودی که عین فقر است چه معنایی دارد!؟
🌟🌱عین فقر=هیچ بهره ای از غنا ندارد،
🌟🌱پس وجود فقیر برابر است با وجود منهای وجود، یعنی وجودی که هیچ بهره ای از وجود نداد، دارایی وجودش صفر است، یعنی اصلا چنین وجودی وجود ندارد، هیچ است، عدم است، و گذاشتن عنوان وجود برای آن از روی تسامح است!
🌟🌱اگر به وجود فقری بهره ای از وجود قائل شویم اما به مقدار خیلی کم در واقع وجود فقری جزئی از یک وجود کل است که در اینصورت به تجزیه وجود حق تعالی متهم خواهیم شد که او برتر و بالاتر از این اتهامات است، اگر به او وجود قائل شویم، وجودش «لیس کمثله وجود» است، یعنی توضیح و تشرح و درک آن محال است، و مقایسه وجود هر موجودی با وجود موجودات تعدّی به حریم کبریایی و ورود به حریم ذات الهی است که نتیجه اش فقط سوختن بال و پر فکر و اندیشه است!
🍀❄️ وجودیه 5 ❄️🍀
🍀🌱عبارات گنگ و مبهم و مجمل راهی برای مصادره اذهان است!
🍀🌱پیچیده نمودن الفاظ، و تخصصی نشان دادن آن راهی برای نفوذ دادن عقاید و افکار است!
🍀🌱اگر واقعا عبارات تخصصی و ویژه و خاص و درای قاموس نامه و اصطلاح نامه مخصوص به خود باشد پس نبایستی بدون تبیین مبانی، نظریات و عقاید شخصی و انحصاری در عموم مطرح شوند! در صورت طرح نمی بایست مخاطبین را ناآگاه فرض نمود!
🌟🌱اندکی در عمق الفاظ و عباراتی که بکار میبریم اندیشه کنیم!!
🌟🌱وجود ربطی، تعلقی، وجود غیر مستقل و وابسته
🌟🌱بایستی که تعارف را کنار بگذاریم اگر وجودی باشد اما وابسته، بالاخره بهره ای از وجود دارد اما وابسته است، یعنی اگر او بخواهد موجود، موجودیتش باقی میماند، پس بالاخره موجودیتی هست و نمیتوان این موجودیت را منکر شد، و موجودیتش حقیقی است چرا که اگر حقیقی نباشد در واقع موجودیتی نخواهد بود! و در این میان وجود هر موجود هم معنایی نخواهد داشت!
🌟🌱موجودات از حیث وجود وابسته به خدای بی نیاز هستند اما هر گونه مقایسه وجود حق با وجود موجودات جسارت و عدول از مرز بندگی است! خدا موجد تمام موجودات است و موجد هیچ سنخیتی با موجود ندارد هر چند از حیث وجود! وجود موجودات را حضرت موجد ایجاد نموده اما وجود او «لیس کمثله وجود» است و اصلا اطلاق وجود برای ذات لایوصف او از روی ناچاری است، هر اداراکی که ما از وجود داریم او از آن بالاتر و برتر خواهد بود، چرا که او از ادراک برتر است و در ظرف ادراک نمی گنجد!
🍀❄️ وجودیه 6 ❄️🍀
🍀🌱بازار داغ فلسفه در عرضه ی بحث ماهیت و وجود!
🍀🌱جنگی که بین اصالت ماهیت و یا وجود هست، چنان داغ است که دامن عقاید طالبان علم و معرفت را میگیرد!
🍀🌱ورود به حریم کبریایی ممنوع!!! اما متاسفانه جسارت چنان بالاست که هر مدعی علمی، سفره خود را در حریم ممنوعه پهن میکند!
🌟🌱اگر ذات و ماهیت اشیاء را امری اعتباری در نظر بگیریم و از آن به حد وجود یاد نماییم، و ذات حق را بدون حدود و قیود، در اینصورت مشکل بزرگتری پیش میاید، یعنی وجودی که محدود میشود، یا وجودی که قابلیت محدود شدن دارد! این نوع قابلیت حکایت از نقص و حد دارد، نامحدود به هیچ حدی محدود نمیشود، قائل شدن به این امر که ماهیت موجودات حد وجود آنهاست، و این ماهیت امری اعتباری و ذهنی داشته باشد، یعنی در واقع اصلا اینچنین ماهیتی وجود ندارد و ما با ذهن خود آن را ساخته ایم، پس چیزی که نیست، واقعا نیست، وجود خارجی ندارد، پس موجود بدون ماهیت همان صرف وجود است پس یک وجود میماند، اما باز این معما همچنان باقی است که این موجودات واقعا هستند با همان حدود و قیودشان، پس نمیتوانیم خودمان را فریب دهیم، رابطه بین خالق و مخلوق(موجد و موجود) فقط و فقط رابطه خالقیت و مخلوقیت است والسلام، مخلوق با تمام موجودیتش وجود دارد ، موجود است، ذاتش، ماهیتش ، وجود خارجی و عینی دارد و خالق را فقط با «الله اکبر» میتوان وصف نمود که «اکبر من ان یوصف» است!
🍀❄️ وجودیه 7❄️🍀
🍀🌱اعتباریات، ذهنیات
🍀🌱وجود ذهنی اگر نباشد پس نیست، اگر ذهن چیزی را که نیست اعتبار میکند ، پس نیستی را اعتبار میکند، اگر ماهیات اینچنین باشند پس این ماهیات از ریشه نیستند، وجود ندارند، خود ذهن هم ماهیتی دارد ، پس آنهم نیست، کسی که وجود ذهنی میسازد آنهم دارای ماهیت است پس او هم وجود ندارد، عجب اوضاعی شد!!! کسی که نیست آیا میتواند اعتبارکند؟؟؟!!!
🌟🌱خود فریبی نکنیم، چیزی که نیست واقعا نیست،
🌟🌱اگر ما خالق ماهیت در ذهن هستیم ، خود ذهن ماهیتش چیست، اگر برای ذهن هم ماهیت قائل شویم پس همین ذهن هم نخواهد بود و به تبع آن هر موجودی را که در آن بیافریند هم نخواهد بود پس چگونه آنچه که نیست خالق چیزی است که نیست!
🍀❄️ وجودیه 8❄️🍀
🌟🌱 يا هُوَ يَا مَنْ هُوَ هُوَ يَا مَنْ لَيْسَ هُوَ إِلَّا هُوَ يَا هُوَ يَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُو
مكارم الأخلاق، ص: 346
🌟🌱 يا اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يَا هُوَ يَا مَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا هُو
مهج الدعوات و منهج العبادات، ص: 251
🌟🌱 يا هُوَ يَا هُوَ يَا مَنْ لَيْسَ كَهُوَ يَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُو
مهج الدعوات و منهج العبادات، ص: 307
🌟🌱 يا هُوَ يَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ اغْفِرْ لِي وَ انْصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِين
عدة الداعي و نجاح الساعي، ص: 279
🌟🌱 يا هُوَ يَا مَنْ لَا يَعْلَمُ مَا هُوَ وَ لَا كَيْفَ هُوَ وَ لَا أَيْنَ هُوَ وَ لَا حَيْثُ هُوَ إِلَّا هُو
البلد الأمين و الدرع الحصين، النص، ص: 337
🌟🌱 قلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد
🌟🌱توجه نماییم که هر عزیزی در برابر او ذلیل است، نه اینکه هر ذلیلی در برابرش ذلیل باشد، همچنین هر غنی ای در برابرش فقیر است نه اینکه هر فقیری در برابرش فقیر باشد، وجود موجود، و موجودیت هر وجودی حقیقتی است غیر قابل انکار که اگر اجازه مقایسه اینجنین وجودی را ذات حق داشته باشیم تنها میتوانیم بگوییم وجود هر موجودی در برابرش نیستی است!
☀️❄️🌱🌿❄️🌱🌿❄️🌱🌿❄️🌱🌿❄️🌱🌿❄️🌱🌿❄️☀️
🌸🌱 قالَ علی علیه السلام: كُلُّ عَزِيزٍ دَاخِلٍ تَحْتَ الْقُدْرَةِ فَذَلِيلٌ.
تحف العقول، النص، ص: 215
🌸🌱 امام حسین علیه السلام: إِلَهِي أَنَا الْفَقِيرُ فِي غِنَايَ فَكَيْفَ لَا أَكُونُ فَقِيراً فِي فَقْرِي إِلَهِي أَنَا الْجَاهِلُ فِي عِلْمِي فَكَيْفَ لَا أَكُونُ جَهُولًا فِي جَهْلِي
إقبال الأعمال (ط – القديمة)، ج1، ص: 348
🌸🌱الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ تَسْبِقْ لَهُ حَالٌ حَالًا فَيَكُونَ أَوَّلًا قَبْلَ أَنْ يَكُونَ آخِراً وَ يَكُونَ ظَاهِراً قَبْلَ أَنْ يَكُونَ بَاطِناً كُلُّ مُسَمًّى بِالْوَحْدَةِ غَيْرَهُ قَلِيلٌ وَ كُلُّ عَزِيزٍ غَيْرَهُ ذَلِيلٌ وَ كُلُّ قَوِيٍّ غَيْرَهُ ضَعِيفٌ وَ كُلُّ مَالِكٍ غَيْرَهُ مَمْلُوكٌ وَ كُلُّ عَالِمٍ غَيْرَهُ مُتَعَلِّمٌ وَ كُلُّ قَادِرٍ غَيْرَهُ يَقْدِرُ وَ يَعْجَزُ وَ كُلُّ سَمِيعٍ غَيْرَهُ يَصَمُّ عَنْ لَطِيفِ الْأَصْوَاتِ وَ يُصِمُّهُ كَبِيرُهَا وَ يَذْهَبُ عَنْهُ مَا بَعُدَ مِنْهَا وَ كُلُّ بَصِيرٍ غَيْرَهُ يَعْمَى عَنْ خَفِيِّ الْأَلْوَانِ وَ لَطِيفِ الْأَجْسَامِ وَ كُلُّ ظَاهِرٍ غَيْرَهُ [غَيْرُ بَاطِنٍ] بَاطِنٌ وَ كُلُّ بَاطِنٍ غَيْرَهُ غَيْرُ ظَاهِرٍ لَمْ يَخْلُقْ مَا خَلَقَهُ لِتَشْدِيدِ سُلْطَانٍ وَ لَا تَخَوُّفٍ مِنْ عَوَاقِبِ زَمَانٍ وَ لَا اسْتِعَانَةٍ عَلَى نِدٍّ مُثَاوِرٍ وَ لَا شَرِيكٍ مُكَاثِرٍ وَ لَا ضِدٍّ مُنَافِرٍ وَ لَكِنْ خَلَائِقُ مَرْبُوبُونَ وَ عِبَادٌ دَاخِرُونَ لَمْ يَحْلُلْ فِي الْأَشْيَاءِ فَيُقَالَ هُوَ [فِيهَا] كَائِنٌ وَ لَمْ يَنْأَ عَنْهَا فَيُقَالَ هُوَ مِنْهَا بَائِنٌ لَمْ يَؤُدْهُ خَلْقُ مَا ابْتَدَأَ وَ لَا تَدْبِيرُ مَا ذَرَأَ وَ لَا وَقَفَ بِهِ عَجْزٌ عَمَّا خَلَقَ وَ لَا وَلَجَتْ عَلَيْهِ شُبْهَةٌ فِيمَا قَضَى وَ قَدَّرَ بَلْ قَضَاءٌ مُتْقَنٌ وَ عِلْمٌ مُحْكَمٌ وَ أَمْرٌ مُبْرَمٌ الْمَأْمُولُ مَعَ النِّقَمِ الْمَرْهُوبُ مَعَ النِّعَمِ
نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 96
❄️🌱اى گروه مسلمانان، ترس از حق را لباس زيرين خود قرار دهيد، و آرامش را لباس روى خود سازيد، و دندانها را به هم بفشاريد، زيرا اين برنامه شمشيرها را از سر دوركنندهتر است. زره را بر تن كامل كنيد، و شمشيرها را پيش از بيرون كشيدن در غلاف بجنبانيد، به گوشه چشم با حالت خشم به دشمن بنگريد، و نيزه را از راست و چپ به دشمن بزنيد، و با دم شمشير ضربه وارد كنيد و شمشيرها را با پيش نهادن گامها به دشمن برسانيد، و بدانيد كه عمل شما در ديد خداست و شما با پسر عم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله همراه هستيد، پس حمله را پى در پى كنيد، و از فرار كردن شرم نماييد، زيرا فرار از جنگ ننگ نسلها، و آتش فرداى قيامت است.
از جدا شدن روحتان از بدن در جهاد خوشحال باشيد، و آسان به سوى مرگ حركت نماييد.
بر شما باد به اين لشگر متراكم دشمن، و خيمههاى افراشته به طناب، ميان آن خيمه را بزنيد، كه شيطان در جانب پايين آن پنهان است، براى برجستن دست به پيش داشته، و براى فرار پا پس نهاده. براى نمودار شدن پايه حق هر چه سختتر قصد دشمن كنيد، كه «شما انسانهاى برتريد و خدا با شماست و پاداش شما را هيچ نمىكاهد»
نهج البلاغه / ترجمه انصاريان، ص: 140
نظرتون در مورد این پست چیه؟